امام حسین علیه السلام و ایام عزاداری

امام حسین علیه السلام

Basmala.svg
امام حسین
ضریح امام حسین5.jpg
نقشامام سوم شیعیان
نامامام حسین
کنیهاباعبدالله
زادروزسوم شعبان، سال ۴ق.
زادگاهمدینه
شهادت۱۰ محرم (عاشورا)، سال ۶۱ق.
مدفنکربلا، عراق
محل زندگیمدینه، کوفه
لقب(ها)زکی، سید الشهدا
پدرامام علی
مادرحضرت فاطمه
همسر(ان)رباب، لیلا، ام اسحاق،شهربانو(اختلافی)
فرزند(ان)امام سجاد، علی اکبر ، جعفر، علی اصغر، سکینه، فاطمه
طول عمر۵۷ سال

حسین بن علی بن ابی طالب (علیه السلام)(۴-۶۱ق)، امام سوم شیعیان، از اصحاب کساء، فرزند دوم امام علی(ع) و حضرت زهرا(س)، نوه پیامبر(ص) و مشهور به اباعبدالله است. او در جنگ‌های صفین، جمل و نهروان شرکت داشت. امام حسین(ع) در زمان امامت امام حسن(ع) پیرو او بود و پس از شهادت وی نیز، تا زمانی که معاویه در قید حیات بود، به پیمان ایشانبا معاویه وفادار ماند؛ اما پس از مرگ معاویه بیعت با یزید را مشروع ندانست.

با فشار یزید بر حاکم مدینه، مبنی بر بیعت گرفتن یا قتل امام، امام حسین(ع) در ۲۷ رجب سال ۶۰ق رهسپار مکه شد. با توجه به دعوت کوفیان برای پذیرش زمامداری، او از مکه به سوی کوفه رهسپار شد. ورود عبیدالله بن زیاد از طرف یزید به کوفه باعث شد امام نتواند به کوفه وارد شود. امام حسین در کربلا با سپاهیان عبیدالله بن زیاد مواجه شد و در جنگی که در دهم محرم سال ۶۱ ق میان دو لشکر درگرفت، به همراه یاران اندکش (حدود ۷۲ نفر) به شهادت رسید. پس از جنگ، یاران باقی‌مانده و اهل بیت وی به اسارت درآمدند و به کوفه وشام فرستاده شدند.

شهادت امام حسین(ع) آثار قابل‌توجهی بر رفتار مسلمانان و شیعیان در طول تاریخ داشته و الهام‌بخش مبارزات، انقلاب‌ها و قیام‌های متعددی بوده است. شیعیان بر گریه و سوگواری بر شهادت امام حسین(ع)، به ویژه در ماه محرم، تأکید دارند.


معرفی

نسب

حسین بن علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم، هاشمی و قرشی است. او نوه محمد بن عبدالله از فاطمه(س) است. پدر وی امیرالمؤمنین علی(ع)، نخستین امام شیعیان است. حسین(ع) دومین فرزند امام علی(ع) و فاطمه(س) است و برادرانی با نام‌های حسن، محمد، عباس و عمر دارد.[۱]

ولادت

زادگاه امام حسین(ع) مدینه است. برخی تولد امام را سال سوم[۲] و برخی سال چهارم هجری[۳] نوشته‌اند. قول مشهور بین مورخان و محدثان، سال چهارم هجری است. درباره روز ولادت امام حسین(ع) اختلاف است. بنابر قول مشهور، ولادت آن امام در روز سوم شعبان بوده است.[۴] به نوشته ابن سعد[۵] امّ فضل (همسر عباس بن عبدالمطلب)، به امر پیامبر(ص)، دایگی امام حسین(ع) را بر عهده گرفت؛ بدین ترتیب امام برادر رضاعی قُثم بن عباس شد.[۶]

نامگذاری

واژه سه حرفی «حسن» به معنای نیکو است. این نام را پیامبر بر امام حسن(ع) نهاد.[۷] در برخی احادیث این نامگذاری به الهام الهی منسوب است.[۸] بنابر برخی اقوال نام‌های حسن و حسین معادل شبر و شبیر، نام‌های پسران هارونهستند.[۹] گفتنی است که این دو نام از نام‌ها بهشتی‌اند که قبل از اسلام نزد مردم عرب سابقه‌ای نداشته‌اند.[۱۰] بر اساس پاره‌ای از گزار‌ش‌ها که در منابع اهل سنت آمده است، امام علی(ع) پیش از آنکه پیامبر پسر او را حسن بنامد، نام حمزه[۱۱] یا حرب[۱۲] را برای او برگزیده بود؛ اما اعلام کرد که در نامگذاری فرزندش، بر رسول خدا پیشی نمی‌گیرد.[۱۳]

کنیه‌ها

کنیه امام حسین(ع) «ابوعبدالله» است. رسول خدا(ص) هنگام ولادت امام، این کنیه را بر او نهاد. [۱۴] البته امام حسین(ع) فرزندی به نام عبدالله داشته[۱۵] که می تواند علت این کنیه باشد. ابوعبدالله به معنای "پدر بندگان خدا" است. برخی علت وجود این کنیه را معنای آن دانسته‌اند؛ یعنی اگر قیام امام نبود، نشانی از دین خدا نمی ماند که مردم عبد آن باشند؛ از این رو او را پدر تمام بندگان خدا دانسته‌اند.[۱۶]

«ابوعلی»، «ابوالشهداء» [= پدر شهیدان]، «ابوالاحرار» [= پدر آزادگان] و «ابوالمجاهدین» [= پدر جنگ کنندگان (در راه خدا) ] از دیگر کنیه‌های اوست.[۱۷]

القاب

امام حسین(ع) القاب فراوانی دارد که بسیاری از آنها با القاب برادرش، امام حسن(ع)، مشترک است؛ مانند «سید شباب أهل الجنه» (به معنای سرور جوانان اهل بهشت). برخی از القاب خاص او عبارت‌اند از: زکی، طیب، وفی، سید، مبارک، نافع، الدلیل علی ذات اللّه، رشید، و التابع لمرضاة اللّه.[۱۸][۱۹]

ابن طلحه شافعی لقب «زکی» را مشهورتر از دیگر القاب و لقب سید شباب أهل الجنه (سرور جوانان بهشت) را مهم‌ترین آنها دانسته است.[۲۰] در بعضی از احادیث نیز امام حسین(ع) با لقب شهید یا سیدالشهداء خوانده شده است.[۲۱]

همسران و فرزندان

همسران

  1. شهربانو: ثمره این ازدواج امام سجاد(ع) بود. اگر چه بسیاری از مورخان شهربانو را مادر امام سجاد و دختر یزدگرد دانسته‌اند، محققان معاصر در این مسئله تردید دارند.[۲۲]
  2. رباب دختر امرؤ القیس: نقل شده است رباب از بهترین زنان و افضل آنان در ادب و عقل بود.[۲۳] رباب دو فرزند از امام حسین(ع) داشت: سکینه و عبداللّه. عبداللّه(علی اصغر)در روز عاشورا خردسال بود و در آغوش پدرش بهشهادت رسید.[۲۴] رباب در کربلا حضور داشت و همراه اسیران به شام رفت. [۲۵]
  3. لیلی: لَیلی دختر ابی‌مُرَّة بن عروة بن مسعود ثَقَفی[۲۶] و میمونة بود. [۲۷] از تاریخِ ازدواج امام حسین(ع) با او اطلاعی در دست نیست. علی اکبر(ع) فرزند اوست.[۲۸]
  4. ام اسحق او همسر امام حسن مجتبی(ع) بود و پس از شهادت او با امام حسین(ع) ازدواج کرد.[۲۹] گزارش‌های تاریخی از زیبایی و بدخلقی او یاد کرده‌اند.[۳۰] شیخ مفید برای او یک فرزند از امام حسین(ع) نام می‌برد:فاطمه.[۳۱]
  5. سُلافه: برخی منابع زنی از قبیله قُضاعه را نیز در شمار همسران امام نام برده‌اند که برای امام پسری به‌نام جعفر به دنیا آورد. [۳۲] سبط ابن جوزی نام این زن را سُلافه و بیهقی مَلومه ذکر کرده‌اند.[۳۳] از جزئیات زندگی وی اطلاعی در دست نیست.

فرزندان

منابع متقدم فرزندان امام را چهار پسر و دو دختر[۳۴] و منابع متأخر شش پسر و سه دختر نوشته‌اند[۳۵]:

  1. علی اکبر: پسر بزرگ امام حسین، فرزند لیلا.
  2. علی، امام چهارم شیعیان، معروف به زین العابدین و سجاد، فرزند شهربانو.در منابع قدیمی از او به علی اصغر تعبیر شده است.
  3. عبداللّه: فرزند خردسال امام. مادرش رباب بود بیشتر منابع او را به هنگام شهادت، صغیر و شیرخوار دانسته‌اند. [۳۶] امروزه شیعیان او را با نام علی اصغر می‌شناسند.
  4. جعفر: مادرش زنی از قبیله قُضاعه بود. وی در زمان حیات امام از دنیا رفت و نسلی از او باقی نماند. [۳۷]
  5. فاطمه: دختر بزرگ امام. [۳۸] مادرش امّ اسحاق بود. تاریخ دقیق تولد فاطمه مشخص نیست، ولی چون مادرش بعد از شهادت امام حسن (۴۹ یا ۵۰) به همسری امام حسین درآمد، تولد وی بعد از این سال بوده است.
  6. سُکَینه: دختر کوچک امام حسین و فرزند رباب.

به جز این شش فرزند، نام دو پسر و یک دختر دیگر در منابع متأخر دیده می‌شود که عبارت‌اند از: علی‌اصغر، محمد و زینب.[۳۹] ابن طلحه شافعی تعداد فرزندان امام را ده تن شمرده؛ ولی فقط از نُه تن نام‌برده است.[۴۰] همچنین در برخی کتاب‌های تذکره و مراثیِ متأخر، از دختر چهار ساله امام حسین به نام رقیه سخن به میان آمده است. [۴۱]

اهل بیت علیهم السلام

قبل از امامت

حدیث پیامبر(ص) درباره امام حسین(ع) بر سردر حرم امام حسین(ع)

دوران رسول خدا(ص)

امام حسین(ع)، هنگام رحلت پیامبر(ص) هفت سال داشت. او در برخی وقایع مهم آن زمان، حضور داشت، از جمله مباهله با نصارای نجران، ماجرای اصحاب کساء،بیعت با پیامبر اسلام(ص)، و شاهد قرار گرفتن در نامه‌نگاری.

ابن سعد[۴۲] امام حسین(ع) را در زمره واپسین طبقه (طبقه پنجم) از اصحاب رسول خدا(ص) ـ که به هنگام وفات آن حضرت خردسال بودند و در هیچ جنگی او را همراهی نکردند ـ یاد کرده است.

او همواره مورد عنایات و الطاف ویژه پیامبر(ص) بود. از پیامبر نقل شده که فرمود: حسن و حسین(ع) سرور جوانان بهشتند.[۴۳] علاقه حضرت(ص) به حسنین چنان بود که با ورودشان به مسجد، گاه خطبه‌اش را ناتمام می‌گذاشت و از منبر پایین می‌آمد و به استقبال آنان می‌رفت و آنان را در آغوش می‌کشید.[۴۴] انس بن مالکروایت می‌کند: وقتی از پیامبر(ص) پرسیدند کدام یک از اهل بیت خود را بیشتر دوست می‌داری؟ فرمود: حسن و حسین را.[۴۵] (در مورد علاقه پیامبر به آن امام ر.ک: بخش ویژگی‌ها و فضائل)

دوران خلفای سه‌گانه

امام حسین(ع) تقریباً ۲۵ سال از عمر خویش را در دوران خلفای سه گانه، (ابوبکر، عمر و عثمان) گذراند. ایشان در ابتدای خلافتِ خلیفه اول ۷ ساله، در آغاز خلافت خلیفه دوم ۹ ساله و در شروع خلافت خلیفه سوم ۱۹ ساله بود.

خلافت ابوبکر

ایام خلافت ابوبکر آغاز دوره متفاوتی برای اهل بیت(ع) است. در این دوره اهل بیت پیامبر(ص) از سویی در سوگ از دست دادن رسول گرامی اسلام(ص) نشسته بودند و از سوی دیگر اختلاف بر سر حق خلافت، عرصه را بر خاندان رسول خدا(ص) تنگ کرده بود. گفته‌اند امام حسین(ع) در آغازین روزهای خلافت ابوبکر، شبانگاهان به همراه برادرش امام حسن(ع) و مادرش فاطمه(س)، امام علی(ع) را در راه بازپسگیری منصب حقه خویش یاری می‌رساندند و به همراه آنان به درب خانه یکایک اهل «بدر» می‌رفتند.[۴۶]

خلافت عمر

از نحوه و چند و چون زندگانی امام حسین(ع) در ایام خلافت عمر خبر چندانی به دست ما نرسیده است؛ شاید بتوان علت این امر را در گوشه‌گیری امام علی(ع) و فرزندانش از دستگاه حکومت جستجو کرد.

در برخی منابع روایت شده است در اوایل خلافت عمر، امام حسین(ع) وارد مسجد شد و عمر را در حال سخنرانی بر منبر رسول خدا(ص) دید؛ پس، از منبر بالا رفت و به او گفت: "از منبر پدرم فرود‌آی و بر منبر پدرت بنشین!" عمر که مبهوت این سخن شده بود گفت: "پدرم منبری نداشت." سپس حضرت(ع) را کنار خود نشاند[۴۷]

خلافت عثمان

امام حسین(ع) در زمان به خلافت رسیدن عثمان حدود نوزده سال داشت. در برخی منابع اهل سنت، از حضور امام حسین(ع) در برخی فتوحات ایام خلافت عثمان، به همراه برادرش، -امام حسن(ع)- عبدالله بن عباس، ابن عمر و ابن زبیر در جنگ طبرستان به فرماندهی سعید بن عاص یاد شده است.[۴۸]

عثمان، ابوذر را به سرزمین ربذه تبعید و همگان را از بدرقه و همراهی او منع کرد؛ اما امام حسین(ع) همراه پدرش، برادرش [امام حسن(ع)]، عمویش (عقیل بن ابی طالب)، پسرعمویش (عبدالله بن جعفر) و عمار بن یاسر برخلاف دستور خلیفه، ابوذر را بدرقه کردند.[۴۹]

هنگامی که مردم از ظلم عثمان سر به شورش برداشتند و به سمت منزل او برای کشتنش هجوم بردند، امام حسین(ع) و امام حسن مجتبى(ع)، به رغم ناخرسندی از عملکرد خلیفه، به فرمان امام علی(ع) به محافظت از حریم عثمان پرداختند[۵۰]

دوران حکومت امام علی(ع)

امام حسین(ع) در جنگ‌های دوره حکومت امام علی(ع) –جمل، صفین و نهروان- حضور داشت[۵۱] و در جنگ صِفّین خطبه‌ای برای تشویق به جهاد خواند.[۵۲] امیرالمؤمنین(ع) امام حسین(ع) را پس از امام حسن(ع) سرپرست صدقات (موقوفات) خود قرار داد.[۵۳] به نقلی امام حسین(ع) به هنگام شهادت پدر، برای انجام‌دادن مأموریتی که علی(ع) به او داده بود، در مدائن بود و با نامه امام حسن(ع) از موضوع آگاه شد.[۵۴] او در مراسم تجهیز و خاکسپاری پدر حاضر شد.[۵۵]

دوران امام حسن(ع)

هنگامی که امام حسن(ع) عهده‌دار زعامت مسلمانان شد، امام حسین(ع) با او بیعت کرد و در بسیج و اعزام نیروها به اردوگاه نخیله و اردوگاه مسکن نقشی فعال داشت و همراه امام حسن(ع) به مدائن و ساباط برای جمع‌آوری لشکر رفت.[۵۶]

هنگام صلح امام حسن(ع) با معاویه، جمعی از علاقه‌مندان به اهل بیت(ع)، از امام حسین(ع) خواستند که با این مصالحهٔ سیاسی مخالفت کند و در مقابل معاویه بایستد؛ اما وی با قاطعیت از صلح برادرش حمایت و خود نیز با معاویه بیعت کرد و هنگامی که قیس بن سعد نظر او را در این باره جویا شد، با صراحت نظر خود را اعلان نمود.[۵۷] امام حسین(ع) پس از انعقاد صلح، همراه برادرش از کوفه به مدینه بازگشت و در آنجا ساکن شد.[۵۸]

از امامت تا شهادت

امامت

امام حسین(ع) در سال ۵۰ق بعد از شهادت برادرش به امامت رسید و تا سال ۶۱ق رهبری شیعیان را بر عهده داشت.

دلایل امامت

حدیث نبوی در ضریح امام حسین(ع)

حدیث «اِبنایَ هذانِ امامان قاما او قَعَدا (ترجمه: این دو پسرم [حسن و حسین]، امام هستند خواه قیام کنند یا نکنند) »[۵۹] از پیامبر(ص) نشان دهندۀ امامت امام حسن(ع) و امام حسین(ع) است.

افزون بر این، احادیثی از پیامبر(ص) رسیده است که در آنها به تعداد امامان و امامت امام علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و نُه تن از فرزندان حسین بن علی(ع) تصریح شده است.[۶۰]

دلیل دیگر، وصیت امام حسن(ع) درباره جانشینی امام حسین(ع) پس از وی و سفارش به محمد حنفیه به پیروی از آن حضرت است.[۶۱] شیخ مفید[۶۲] اعتقاد دارد امامت امام حسین(ع) ثابت و قطعی است؛ گرچه آن حضرت به سبب تقیه و التزام به صلح و ترک مخاصمه، آشکارا به امامتِ خود دعوت نکرد. امام پس از مرگ معاویه، امامت را علنی کرد.[۶۳]

از لوازم امامت، علم به جمیع شئون و معارف دین به صورت تام و کامل است؛ از این رو امام علی(ع) از او خواست برای مردم سخنرانی کند تا بعدها قریشیان او را به نداشتن علم متهم نکنند.[۶۴] به برخی سخنان خود امام حسین(ع) درباره امامت خویش[۶۵] و پاره‌ای معجزات و کرامات وی نیز برای اثبات امامتش استناد شده است.[۶۶]

دوران حکومت معاویه

بیشتر دوران امامت امام حسین(ع) با حکومت معاویه همزمان بود و پس از معاویه در همان سال اول حکومت یزید، امام حسین(ع) به شهادت رسید.

سیاست امام(ع) در برابر معاویه

امام حسین(ع):
الناس عبید الدنیا و الدّین لعق علی ألسنتهم یحوطونه ما درّت معائشهم فإذا محّصوا بالبلاء قلّ الدیانون. (ترجمه: مردم بنده دنیایند. دین را بر زبان می‌دارند چندانکه زندگانی خود را بدان سروسامان دهند. آنگاه که آزمایش شوند دینداران اندک خواهند بود.)

شهیدی، قیام حسین(ع)، صص۴۶، ۹۴.


بعد از شهادت امام حسن(ع) امام به پیمان صلحی که برادرش با معاویه منعقد کرده بود وفادار ماند[۶۷] و با اینکه مردم کوفه برای قیام علیه معاویه به وی نامه نوشتند، از قیام دوری گزید. با وجود این او مشروعیت حکومت معاویه بر مسلمانان را رد و بر جهاد با ظالمان تأکید کرد.[۶۸] امام به کسانی که او را به قیام دعوت می‌کردند اعلام کرد: «من امروز چنین اندیشه‌ای ندارم. خدایتان رحمت فرماید، به زمین بچسبید و در خانه‌ها کمین کنید و تا هنگامی که معاویه زنده است از اینکه مورد بدگمانی قرار بگیرید پرهیز کنید. اگر خداوند برای او چیزی پیش آورد و من زنده بودم، اندیشه خود را برای شما خواهم نوشت».[۶۹]

امام حسین(ع) در این دوره، علنی و غیرعلنی به بیان احکام امامت و خلافت و ویژگی‌های خلیفه برحق می‌پرداخت. از اقدامات تبلیغی امام حسین(ع) برای جلب افکار عمومی و بیان احکام خدا، خطبه ایشان در گردهمایی بزرگ حج در سرزمین مِنا[۷۰] و همچنین جلسات مخفی وی در مکه است.[۷۱]

در دوره ۱۰ ساله امامت امام حسین(ع) نامه‌های متعددی بین وی و معاویه رد و بدل شد. هر جنایت و اقدام غیراسلامی‌ای که از معاویه سر می‌زد، امام حسین(ع) به شدت از او انتقاد می‌کرد. به شهادت رساندن افرادی چون حجر بن عدی، عمرو بن حمق خزاعی و حضرمی و یارانش از جمله مواضعی بود که سخت‌ترین و شدیدترین اعتراضات امام(ع) را در پی داشت.[۷۲]

معاویه برای تثبیت ولایتعهدی یزید به مدینه سفر کرد تا از مردم مدینه، به ویژه از شخصیت‌های بزرگ این شهر که در رأس آنان امام حسین(ع) قرار داشت، بیعت بگیرد؛ اما امام(ع) او را به شدت شماتت کرد و بی‌لیاقتی‌ها و هوس‌بازی‌های یزید را به رخش کشید و او را از ولایتعهدی یزید برحذر داشت.[۷۳] امام حسین(ع) از معدود کسانی بود که بیعت با یزید را نپذیرفت و در خطابه‌ای قاطع معاویه را محکوم کرد.[۷۴]

سیاست معاویه در برابر امام(ع)

معاویه مانند خلفای سه گانه در ظاهر احترام بسیاری برای امام حسین(ع) قائل بود. این به آن جهت بود که می‌دانست امام حسین(ع) نزد مردم مکه و مدینه جایگاه ویژه‌ای دارد. با این حال، امام(ع) مانعی بزرگ بر سر راه حکومت وی بود که معاویه پیوسته نگران قیام او بود؛ از این رو معاویه در ظاهر به امام احترام می‌کرد و او را بزرگ می‌شمرد[۷۵] و به کارگزارانش دستور داده بود که متعرض فرزند رسول خدا(ص) نشوند و از بی‌احترامی نسبت به وی بپرهیزند[۷۶] و از سوی دیگر، مراقبت پیوسته و شبانه‌روزی از امام(ع) را در دستور کار خود قرار داده بود. معاویه به فرزندش یزید نیز سفارش کرده بود در صورت غلبه بر امام، با او مدارا کند و بر بیعت گرفتن از او اصرار نورزد.[۷۷]

دوران حکومت یزید

نوشتار اصلی: یزید بن معاویه

دوره کوتاه سلطنت یزید بن معاویه بسیار پرالتهاب و پرتشنج بود. حکومت ۳ سال و اندی او، بیشتر صرف سرکوب قیام‌های داخلی و آرام کردن اوضاع سرزمین‌های اسلامی سپری شد. او با شدت تمام، هرگونه مخالفتی را سرکوب نمود. «او در سال اول حکومتش، امام حسین(ع) و اهل بیت پیامبر(ص) را کشت، در سال دوم حرمت حرم رسول خدا(ص) (مدینه) را شکست و آن را سه روز تمام بر سپاهیانش حلال کرد و در سال سوم کعبه را مورد تاخت و تاز قرار داد و به آتش کشید.[۷۸]

یزید قبل از رسیدن به خلافت به نواختن ساز و آواز و شُرب خمر شهرت داشت.[۷۹] او به قدری در این کار افراط می‌کرد که معاویه نیز او را توبیخ و از افراط در شرب خمر منع می‌نمود.[۸۰] از این رو هنگامی که معاویه خواست او را بهولایتعهدی خود برگزیند، جمعی از مسلمانان از این امر در شگفت شدند و آن را نپذیرفتند. علی رغم مخالفت‌های بسیارِ مسلمانان، به‌ویژه بزرگان مکه و مدینه، معاویه بر بیعت مسلمانان با یزید، اصرار ورزید و سرانجام موفق شد در سال ۵۶ق برای یزید از مردم بیعت بگیرد.[۸۱]

واکنش امام(ع) در برابر یزید

پس از مرگ معاویه (۱۵ رجب ۶۰ق)[۸۲] مردم با یزید بیعت کردند.[۸۳] یزید تصمیم گرفت از چند تن از بزرگان مسلمانان که دعوت معاویه را برای بیعت با یزید نپذیرفته بودند، بیعت بگیرد؛[۸۴] او به حاکم وقت مدینه -ولید بن عتبه- نامه‌ای نوشت که «از حسین بن علی(ع) و عبدالله بن عمر و عبدالرحمن بن ابی بکر و عبدالله بن زبیر به زور بیعت بگیر و هر کس نپذیرفت گردنش را بزن.» [۸۵] پس از آن، در نامه دیگری تأکید کرد: «‌نام موافقان و مخالفان را برای من بنویس و سر حسین بن علی(ع) را نیز با جواب نامه به سوی من بفرست».[۸۶] ولید نامه یزید را برای امام قرائت کرد. حضرت(ع) فرمود: «تا فردا به من فرصت بده تا نظر خود را اعلام کنم.» [۸۷]

با توجه به شرایط پیش‌آمده، امام حسین(ع) به همراه یارانش، مدینه را به قصد مکه ترک کرد.[۸۸] در این سفر به جز محمد بن حنفیه[۸۹] بیشتر خویشاوندان امام حسین(ع) از جمله فرزندان، برادران، خواهران و برادرزاده‌های آن حضرت(ع)، ایشان را همراهی می‌کردند.[۹۰] علاوه بر بنی هاشم، بیست و یک نفر از یاران امام حسین(ع) نیز با ایشان در این سفر همراه شده بودند.[۹۱] امام حسین(ع) پس از پنج روز، در سوم شعبان سال ۶۰ق به مکه رسید[۹۲] و با استقبال گرم مردم مکه و حاجیان بیت الله الحرام روبرو شد.[۹۳] امام حسین(ع) بیش از چهار ماه ـ از سوم شعبان تا هشتم ذی الحجه ـ در مکه ماند.

نامه کوفیان

شیعیان عراق از بیعت نکردن امام حسین(ع) با یزید باخبر شدند. آنان در منزل سلیمان بن صُرَد خُزاعی گرد آمدند و با نوشتن نامه‌ای به امام و از او دعوت کردند به کوفه بیاید.[۹۴] دو روز پس از ارسال این نامه، کوفیان ۱۵۰ نامه (که هر نامه شامل امضای یک تا چهار نفر بود) به سوی امام(ع) فرستادند.[۹۵] دو روز بعد نیز نامه‌هایی نزد امام(ع) فرستاده شد.[۹۶] محتوای همه این نامه‌ها درخواست از حضرت برای آمدن به کوفه بود.

وقتی حجم نامه‌ها بسیار زیاد شد[۹۷]امام حسین(ع) نامه‌ای به مردم کوفه نوشت[۹۸] و آن را به پسر عمویش مسلم بن عقیل داد تا عازم عراق شود و اوضاع و احوال آنجا را بررسی کند و به ایشان گزارش دهد.[۹۹] مسلم نامه‌ای به امام نوشت و پرشماریِ بیعت‌کنندگان را تأیید کرد و امام را به کوفه فراخواند.[۱۰۰]

حرکت از مکه به سمت کوفه

امام حسین(ع) در روز سه‌شنبه، هشتم ذی حجه (روز ترویه)[۱۰۱] (همان روزى که مسلم به شهادت رسید) به همراه ۸۲ نفر[۱۰۲] مکه را به سوی کوفه ترک کرد.

امام حسین(ع) در بین راه مکه به عراق از کشته شدن مسلم و هانی و پیمان شکنی مردم کوفه آگاه شد و همراهان خود را نیز آگاه ساخت، و به آنان رخصت داد که اگر می‌خواهند او را ترک گویند. گروهی رفتند؛ اما خویشاوندان وی و تنی چند از یاران مخلص و باایمان از او جدا نشدند.

وقتی امام به نزدیکی کوفه رسید، در منطقه‌ای به نام ذو حسم با پیش قراولان سپاهیان پسر زیاد روبه‌رو شد. سردار این لشکر حر بن یزید بود. او راه امام را در این منطقه بست. پیک عبیدالله بن زیاد نامه‌ای برای حر آورد که در آن خطاب به حر نوشته بود: «بر حسین(ع) سخت گیر، و او را فرود نیاور مگر در بیابان بی‌حصار و بدون آب.» [۱۰۳] حر نامه ابن زیاد را برای آن حضرت(ع) قرائت کرد، امام(ع) به او فرمود: "بگذار در «نینوا» و یا «غاضریه»[۱۰۴] فرود آییم."[۱۰۵] حر گفت: "ممکن نیست، زیرا عبیدالله آورنده نامه را بر من جاسوس گمارده است!" با هم حرکت کردند تا به کربلا رسیدند. حُر و یارانش، جلوی کاروان امام حسین(ع) ایستادند و آنان را از ادامه مسیر، باز داشتند.[۱۰۶]

حاکم کوفه که از رسیدن امام به نزدیکی کوفه خبردار شد، لشکری را به سرکردگی عمر بن سعد به پیشواز او فرستاد.[۱۰۷]

شهادت

روزشمار واقعه عاشورا
سال ۶۰ قمری
۱۵ رجبمرگ معاویه
۲۸ رجبخروج امام حسین (ع) از مدینه.
۳ شعبانورود امام(ع) به مکه.
۱۰ رمضانرسیدن نخستین نامه‌های کوفیان به امام(ع).
۱۲ رمضانرسیدن ۱۵۰ نامه از کوفیان به امام(ع) توسط قیس بن مُسْهِر،عبدالرحمان ارحبی و عُمارَة سَلُولی.
۱۴‌رمضانوصول نامه سران و اهالی کوفه به امام(ع) توسط هانی بن هانی سبیعی و سعید بن عبدالله حنفی.
۱۵ رمضانخروج مسلم از مکه به سوی کوفه.
۵ شوالورود مسلم بن عقیل به کوفه.
۸ ذیحجهخروج امام حسین(ع) از مکه.
۸ ذیحجهقیام مسلم بن عقیل در کوفه.
۹ ذیحجهشهادت مسلم بن عقیل در کوفه.
سال ۶۱ قمری
۱ محرمیاری خواستن امام از عبیدالله بن حر جعفی و عمرو بن قیس درقصر بنی مقاتل
۲ محرمورود کاروان امام(ع) به کربلا
۳ محرمورود عمر سعد به کربلا با سپاه چهار هزار نفری.
۶ محرمیاری خواستن حبیب بن مظاهر از بنی اسد برای یاری امام حسین(ع) و ناکامی او در این مأموریت
۷ محرمبستن آب بر روی امام حسین(ع) و یارانش.
۷ محرمپیوستن مسلم بن عوسجه به امام حسین(ع) و یارانش.
۹ محرمورود شمر بن ذی الجوشن به کربلا.
۹ محرمامان‌نامه شمر به فرزندان ام‌البنین.
۹ محرماعلام جنگ لشکر عمر سعد به امام(ع) و مهلت خواستن حضرت از عمر سعد.
۱۰ محرمواقعه عاشورا و شهادت امام حسین(ع)، اهل بیت(ع) و یارانش.
۱۱ محرممحرم حرکت اسرا به سوی کوفه
۱۱ محرمدفن شهدا توسط بنی اسد (از اهل غاضریه)
۱۲ محرمدفن تعداد کمی از شهدا
۱۲ محرمورود کاروان اسرای کربلا به کوفه.
۱۹ محرمحرکت کاروان اسیران از کوفه به شام.
۱ صفرورود اهل بیت(ع) و سر مطهّر امام حسین(ع) به شام.
۲۰ صفراربعین حسینی
۲۰ صفرورود اهل بیت امام(ع) به کربلا
۲۰ صفربازگشت اهل بیت امام(ع) از شام به مدینه بنا بر برخی اقوال.

واقعه کربلا

بیشتر منابع، دوم محرّم را روز ورود امام حسین(ع)به کربلا دانسته‌اند.[۱۰۸] عمر بن سعد نیز فردای آن روز به همراه چهار هزار نفر از مردم کوفه وارد کربلا شد.[۱۰۹]امام حسین(ع) در جواب پیام عمر بن سعد که چرا به اینجا آمده است، فرمود: «‌مردم شهرتان به من نامه نوشتند که بدینجا بیایم. اکنون اگر مرا نمی‌خواهند باز می‌گردم.‌»[۱۱۰] عمر بن سعد نامه‌ای به عبیداللَّه بن زیاد نوشت و او را از سخن امام(ع) آگاه کرد.[۱۱۱] عبیداللَّه بن زیاد در جواب نامه عمر بن سعد، بیعت حسین(ع) و یارانش با یزید بن معاویه را درخواست کرد.[۱۱۲] گفتگوهای امام(ع) و ابن سعد، سه یا چهار بار تکرار شد.[۱۱۳] بنا بر برخی منابع امام و عمر ابن سعد توافق کردند که امام کربلا را ترک کند؛ اما این گفت‌وگوها با مخالفت عبیدالله عقیم ماند.[۱۱۴]

روز هفتم

در روز هفتم محرم، عبیدالله بن زیاد در نامه‌ای از عمر بن سعد خواست که میان آب و حسین(ع) و یارانش جدایی افکند تا یک قطره از آن ننوشند. چون این نامه به دست عمر بن سعد رسید به عمرو بن حجاج زبیدی فرمان داد تا با پانصد سوار به کنار شریعه فرات برود و مانع دسترسی امام حسین(ع) و یارانش به آب شوند.[۱۱۵]

روز تاسوعا

نوشتار اصلی: روز تاسوعا

شمر بن ذی الجوشن بعدازظهر روز نهم محرم به عمر بن سعد پیوست. شمر (که از طایفه ام البنین بود) از ابن زیاد برای فرزندان ام البنین امان نامه گرفته بود[۱۱۶]که فرزندان ام البنین آن را نپذیرفتند.[۱۱۷] وقتی امام(ع) از نیت دشمن برای حمله در روز تاسوعا آگاه شد، به برادرش عباس فرمود:

«‌اگر می‌توانی آنها را راضی کن که جنگ را تا فردا به تأخیر اندازند و امشب را به ما مهلت دهند تا با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگزاریم. خدا می‌داند که من نماز و تلاوت قرآن را بسیار دوست می‌دارم.‌» [۱۱۸]

عباس نزد سپاهیان دشمن رفت و درخواست امام(ع) را به اطلاع آنان رساند. ابن سعد با مهلت یک شبه به امام حسین(ع) و یارانش موافقت کرد.[۱۱۹] در این روز خیمه‌های امام حسین(ع) و اهل بیت و یارانش محاصره شد.

شب عاشور

نوشتار اصلی: شب عاشورا (وقایع)

امام حسین(ع) در اوایل شب یاران خود را جمع کرد و خطاب به آنان گفت:

آگاه باشید که من به شما اجازه (رفتن) دادم. پس همه با خیالی آسوده بروید که بیعتی از من بر گردن شما نیست. اینک که سیاهی شب شما را پوشانده، آن را مَرکبی برگیرید و بروید.

در این هنگام ابتدا اهل بیت امام و سپس یاران امام هر یک در سخنانی حماسی، اعلام وفاداری کردند و بر فدا کردن جان خویش در دفاع از امام تاکید کردند.[۱۲۰]


روز عاشورا

نوشتار اصلی: روز عاشورا (وقایع)

امام حسین(ع) پس از اقامه نماز صبح،[۱۲۱] صفوف نیروهای خود (۳۲ تن سواره و ۴۰ تن پیاده)[۱۲۲] را منظم کرد. امام (ع) برای اتمام حجت، سوار بر اسب شد و همراه با گروهی از یاران به سوی لشکر دشمن پیش رفت و آنان را موعظه کرد.[۱۲۳]

یکی از وقایع صبح عاشورا کناره گیری حر بن یزید ریاحی از لشکر عمر بن سعد و پیوستن به اردوگاه امام(ع) بود.[۱۲۴]

در ابتدای جنگ، حملات به صورت گروهی انجام شد. طبق بعضی روایات تاریخی، تا ۵۰ تن از یاران امام، در اولین حمله به شهادت رسیدند. [۱۲۵] پس از شهادت اصحاب غیرهاشمی، یاران بنی‌هاشمی امام(ع) برای نبرد پیش آمدند. اولین کسی که از بنی هاشم از امام(ع) اجازه میدان طلبید و به شهادت رسید، علی اکبربود.[۱۲۶] پس از او دیگر خاندان امام نیز یکی پس از دیگری به میدان رفتند و به شهادت رسیدند. ابوالفضل العباس(ع)، پرچمدار سپاه و محافظ خیمه‌ها نیز در نبرد با نگهبانان شریعه فرات به شهادت رسید.[۱۲۷]

پس از شهادت بنی‌هاشم، امام حسین (ع) عازم نبرد شد؛ اما از سپاه کوفه تا مدتی کسی برای رویارویی با آن حضرت پا پیش نمی‌نهاد.[۱۲۸] پیادگان تحت امر شمر بن ذی الجوشن، امام(ع) را احاطه کرده بودند، ولی همچنان پیش نمی‌آمدند. شمر آنها را به حمله تشویق می‌کرد.[۱۲۹] شمر به تیراندازان دستور داد امام را تیرباران کنند. از فراوانی تیرها، بدن امام پر از تیر شده بود.[۱۳۰] شمربن ذی الجوشن با گروهی از سپاهیان، از جمله سنان بن انس نخعی و خولی بن یزید اصبحی، به سوی حسین (ع) آمدند. شمر آنان را به تمام کردن کار امام(ع) تشویق کرد[۱۳۱] اما کسی نمی‌پذیرفت. او به خولی بن یزید دستور داد تا سر حسین (ع) را جدا کند؛ اما او نتوانست این کار را انجام دهد. شمر[۱۳۲] و به نقلی سنان بن انس[۱۳۳] از اسب پیاده شد و سر امام(ع) را جدا کرد و به دست خولی داد.[۱۳۴]


سرانجام زن و فرزندان امام را اسیر کردند و به کوفه و از آنجا به شام بردند. تنها از کشتن امام سجاد(ع) چون بیمار بود چشم پوشیدند.[۱۳۵]

اربعین حسینی

نوشتار اصلی: اربعین حسینی

اربعین حسینی روز ۲۰ ماه صفر و مصادف با چهلمین روز واقعه کربلا و شهادت امام حسین(ع) و یاران ایشان است.

مشهور است که اسرای کربلا روز ۲۰ ماه صفر سال ۶۱ ه‍.ق در بازگشت از شام به مدینه به کربلا و زیارت امام حسین(ع)رفتند. برخی معتقدند[۱۳۶] که این زیارت در سال نخست نبوده است؛ چراکه به دلیل بعد مسافت، طی مسیر کاروان اسرای کربلا از کوفه به شام و بازگشت آنان به کربلا در مدت زمان ۴۰ روز ممکن نیست.[۱۳۷]

در نقطه مقابل، گروهی از نویسندگان معتقدند که کاروان اسرای کربلا از شام به عراق رفته و در روز اربعین، کربلا رسیدند و پس از زیارت امام حسین(ع) به سمت مدینه حرکت کردند.[۱۳۸]

زیارت اربعین

نوشتار اصلی: زیارت اربعین

در حدیثی از امام حسن عسکری(ع) پنج نشانه برای مؤمن شمرده شده است. یکی از این پنج نشانه زیارت اربعین است. [۱۳۹]

همچنین زیارت نامه‌ای برای روز اربعین از امام صادق(ع) نقل شده است. [۱۴۰] شیخ عباس قمی این زیارت نامه را در مفاتیح الجنان در باب سوم بعد از زیارت عاشورا غیر معروفه، با عنوان زیارت اربعین نقل کرده است.

به گفته قاضی طباطبایی زیارت روز اربعین در نزد شیعیان زیارت «‌مَرَدّ الرَّأس‌» نیز خوانده می‌شود. [۱۴۱]

راهپیمایی اربعین

نوشتار اصلی: راهپیمایی اربعین

توصیه به زیارت اربعین باعث شده شیعیان، به ویژه ساکنان عراق، همه‌ساله از نقاط مختلف به سوی کربلا حرکت کنند. این حرکت که غالباً پیاده انجام می‌شود و یکی از پرجمعیت‌ترین راهپیمایی‌ها در جهان است. در سال ۱۳۹۲ ه‍.ش حدود ۲۰ میلیون زائر در این مراسم شرکت کردند. [۱۴۲] قاضی طباطبایی می‌نویسد که حرکت به سوی کربلا در روز اربعین از زمان ائمه اطهار(ع) در بین شیعیان رایج بوده و شیعیان حتی در زمان بنی امیه و بنی عباس نیز به این حرکت مقید بودند. [۱۴۳]

قیام عاشورا (دیدگاه‌ها و پیامدها)

نوشتار اصلی: قیام امام حسین

درباره حرکت امام حسین(ع) از مدینه به مکه و از آنجا به طرف کوفه و جنگ با سپاهیان عمر سعد در کربلا، دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد. در یک دیدگاه این حرکت به قصد قیام و پیکار نبود، بلکه صرفاً برای حفظ جان بود (دیدگاه شیخعلی‌پناه اشتهاردی).[۱۴۴] برخی نیز معتقدند حضرت برای تشکیل حکومت قیام کرد. از گذشتگان، سید مرتضی[۱۴۵] و در معاصر صالحی نجف‌آبادی[۱۴۶] (صاحب کتاب شهید جاوید) این دیدگاه را دارند. افرادی نیز مخالف این دیدگاه‌اند، مانند شیخ مفید، سید بن طاووس و علامه مجلسی.[۱۴۷]

قیام امام حسین(ع) باعث بیداری گروه‌های بسیاری شد. بلافاصله پس از شهادت امام حسین(ع) حرکت‌های انقلابی و اعتراضی آغاز شد و تا سالیان دراز ادامه یافت. اولین اعتراض، برخورد عبدالله بن عفیف[۱۴۸] با ابن زیاد و پس از آنقیام مردم سیستان بود. مردم مدینه نیز در اعتراض به واقعه عاشورا علیه یزید شوریدند که به واقعه حره شهرت یافت. پس از هلاکت یزید قیام‌ها ادامه یافت که قیام توابین، قیام مختار، قیام زید بن علی(ع) و قیام یحیی بن زید از آن جمله است. ابوملسم خراسانی نیز با توجه به قیام امام حسین(ع)، قیام سیاه جامگان را با شعار یا لثارات الحسین پایه‌ریزی کرد[۱۴۹]که به سقوط امویان انجامید. قیام‌های علیه عباسیان که توسط علویان از جمله قیام محمد بن عبدالله علیه منصور عباسی، قیام ابراهیم باخمرا، قیام شهید فخ و... اتجام شد، همگی از قیام امام حسین(ع) الگو گرفته بود.

سوگواری


سوگواری محرم، مجموعه آیین‌هایی است که شیعیان (و گاه غیرشیعیان) در ماه محرم در سوگ شهیدان کربلا انجام می‌دهند. سوگواری در آغاز با گریه و شعرخوانی صورت می‌گرفت؛ اما رفته‌رفته مداحی، روضه خوانی، شمایل کشی، سینه زنی، تعزیه و جز آن به مراسم سوگواری افزوده شد. بیشتر این آیین‌ها در دورانآل بویه، صفویه و قاجار شکل گرفتند. بنابر برخی گزارش‌ها، اولین مرثیه خوانان بر حسین بن علی(ع) پس از واقعه عاشورا، زینب(س) و علی بن الحسین(ع) بودند.

ویژگی‌ها و فضایل


امام حسین(ع) سپیدچهره بود.[۱۵۰]گاه عمامه‌ای از خز[۱۵۱] و‌گاه عمامه‌ای سیاه بر سر می‌گذاشت.[۱۵۲] موی سر و محاسن خود را خضاب می‌نمود.[۱۵۳] در بیشتر منابع حدیثی و تاریخی و رجالی کهن از شباهت وی به پیامبر اکرم(ص) سخن گفته شده[۱۵۴] و در روایتی شبیه‌ترین فرد به پیامبر(ص) وصف شده است.[۱۵۵] در روایتی دیگر از امام علی(ع)، وی فرزندش حسین را شبیه‌ترین فرد به خود از نظر خُلق و خو و رفتار، دانسته است.[۱۵۶]

نقش دو انگشتری او یکی «لااله الّااللّه، عُدَّةٌ للِقاءاللّه» و دیگری «ان اللّه بالغُ اَمْرِه» بود.[۱۵۷]

امام حسین(ع) پس از شهادت امام حسن(ع)، با وجود افرادی که به سن از وی بزرگ‌تر بودند، شریف‌ترین فرد از بنی هاشم به شمار می‌رفت[۱۵۸] و آنها در امور خویش با او مشورت می‌کردند و نظر او را بر رأی دیگران ترجیح می‌دادند.[۱۵۹]امام حسین(ع) ۲۵ بار، همراه با نزدیکانش، پیاده حج گزارد.[۱۶۰]


یعلی عامری از پیامبر(ص) نقل کرده است:[۱۶۱] 
حُسَینٌ مِنّی و اَنا مِنهُ، اَحَبَّ اللهُ مَن اَحَبَّهُ، الحَسَنُ و الحسینُ سِبطانِ مِن الاَسباط (ترجمه: حسین، از من است و من، از حسینم. خداوند دوست می‌دارد هر کس را که دوستدار حسین(ع) است! حسن و حسین دو فرزند از فرزندان انبیایند.)


از سلمان فارسی نیز نقل شده است:[۱۶۲] رسول خدا(ص)، حسین(ع) را بر زانوی خویش نهاده او را می‌بوسید و می‌فرمود:

تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانی؛ تو امام و پسر امام و پدر امامان هستی؛ تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجت‌های خدایی که ۹ نفرند و خاتم ایشان قائم ایشان است.

باز از سلمان روایت شده است که پیامبر(ص) فرمود:[۱۶۳]

ای سلمان! هر کس اینان را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر کس مرا دوست بدارد، خدا را دوست داشته است. سپس دستش را بر شانه حسین(ع) نهاد و فرمود: او، امام و پسر امام است، ۹ تن از نسل او، امامانی نیک و امین و معصوم‌اند و نهمین آنان، قائم (قیام کننده) ایشان است.


پیامبر خدا(ص) بارها فرمود:[۱۶۴]

حسن(ع) و حسین(ع) فرزندان من هستند، هر کس آنها را دوست بدارد مرا دوست داشته و کسی که مرا دوست داشت خدا را دوست دارد و هر که خدا را دوست داشت وارد بهشت می‌شود و هر کس آنها را بد بدارد مرا بد داشته و هر که مرا بد داشته خدا را بد داشته و هر که خدا را بد بدارد وارد جهنم می‌شود.


ابوهریره نیز گفته است که:[۱۶۵] رسول خدا(ص) فرمود:

هر کس این دو فرزندم –حسن و حسین- را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که با آنان دشمنی ورزد با من دشمنی نموده است.


دشمنان امام نیز به فضائل او معترف بودند، چنان که معاویه می‌گفت حسین همچون پدرش علی اهل غدر و حیله نیست.[۱۶۶] عمرو بن عاص او را محبوب‌ترین فرد از زمینیان نزد اهل آسمان می‌دانست.[۱۶۷]

او همواره احترام برادرش، امام حسن(ع)، را پاس می‌داشت و در برابرش سخن نمی‌گفت،[۱۶۸] هیچ‌گاه جلوتر از وی راه نمی‌رفت و در جایی که هر دو حضور داشتند، در سخن گفتن، بر او پیشی نمی‌گرفت و اظهار نظر نمی‌کرد.[۱۶۹] حتی با اینکه بسیار بخشنده بود و در مدینه به جود و کرم شناخته شده بود[۱۷۰] اما در بخشش‌هایش نیز سعی داشت به امام حسن(ع) احترام گذارد. گفته‌اند محتاجی به نزد امام حسن(ع) آمد و از او کمک خواست، امام حسن(ع) مبلغی را به او کمک کرد. این مرد سپس برای دریافت کمک بیشتر نزد امام حسین(ع) رفت و امام(ع) پس از آگاهی از عطایای امام حسن(ع) جهت پاسداشت حرمت برادرش یک دینار کمتر از او به فقیر کمک کرد.[۱۷۱]

وی با مسکینان می‌نشست، دعوت آنان را می‌پذیرفت و با آنان غذا می‌خورد و آنان را نیز به خانه خود دعوت می‌کرد و آنچه در منزل داشت از ایشان دریغ نمی‌کرد.[۱۷۲] اگر سائلی از او درخواست می‌کرد و امام در حال نماز بود، نمازش را کوتاه می‌کرد و هر چه در اختیار داشت، به او می‌داد.[۱۷۳] او غلامان و کنیزانش را در قبال خوش رفتاری‌شان آزاد می‌کرد. گفته‌اند کنیزی را که معاویه همراه با اموال و لباس‌های فراوانی برایش هدیه فرستاده بود، در ازای خواندن آیاتی ازقرآن و سرودن شعری درباره فنای دنیا و مرگ انسان‌ها آزاد کرد و اموال را بدو بخشید.[۱۷۴] حتی یک بار یکی از غلامانش کار ناشایستی کرد که درخور عقاب بود ولی چون غلام آیه وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ (ترجمه: و از مردم در می‌گذرند)[۳–۱۳۴]خواند، او را بخشید؛ و چون غلام گفت: وَاللَّـهُ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (ترجمه: و خداوند نکوکاران را دوست دارد.)[۳–۱۳۴] امام او را در راه خدا آزاد کرد.[۱۷۵] وی دَین اسامة بن زید را، که در بستر بیماری افتاده و از پرداختش عاجز مانده بود، از جانب او پرداخت.[۱۷۶]

بنابه روایتی، زمین و اشیایی را که به او ارث رسیده بود، پیش از دریافت آن بخشید.[۱۷۷] دیه مردی را در ازای پاسخ به سه پرسش به طور کامل پرداخت و انگشتری‌اش را نیز بدو عطا کرد.[۱۷۸] بخشش او به حدی بود که زن و مردی یهودی به سبب این خلق نیکوی او مسلمان شدند.[۱۷۹] او به آموزگار فرزندانش مال و لباس بسیار بخشید و دهانش را از دُرّ پرکرد، در حالی که می‌گفت این جبران کننده تعلیم تو نیست.[۱۸۰] درباره حلم امام(ع) گفته‌اند که وقتی مردی شامی به او و پدرش ناسزا گفت، از او درگذشت و او را مورد لطف قرار داد.[۱۸۱] گفته شده است اثر انبان آذوقه‌ای که برای ایتام و مساکین بر پشتش حمل می‌کرد، در روز شهادت آشکار بود.[۱۸۲]

گفته‌اند هنگام توهین مروان به مادر امام(ع)، وی قاطعانه با مروان برخورد کرد.[۱۸۳] همچنان که در برابر سبّ امام علی(ع) از سوی امویان، به شدت واکنش نشان می‌داد.[۱۸۴]

حرم امام حسین

نوشتار اصلی: حرم امام حسین
گلدسته حرم امام حسین.jpg

حائر حسینی یا حرم امام حسین(ع) به مقبره امام حسین(ع) امام سوم شیعیان در کربلا و منطقه پیرامون آن گفته می‌شود. کمترین فواصل ذکر شده در احادیث برای محدوده حرم، ۲۰ و ۲۵ ذراع از مدفن امام است. بر این اساس، قطر تقریبی حائر را ۲۲ متر شمرده‌اند[۱۸۵] پیشینه احداث بنا برای مزارِ امام حسین(ع) به نخستین سال‌های پس از شهادتایشان بازمی‌گردد. از نصب صندوق و ایجاد سقف و بنایی کوچک بر روی مدفن تا سال ۶۵ ق گزارش‌هایی وجود دارد. ظاهرا نخستین بقعه حائر حسینی را مختار بن ابوعبید ثقفی (مقتول در ۶۷)، پس از پیروزی در قیام خود در سال ۶۶ ساخت.[۱۸۶] برخی احادیث منقول از امام صادق(ع)، درباره آداب و کیفیت زیارت مزار امام حسین(ع)، [۱۸۷] نشان دهنده برپا ماندن این بنا تا زمان ایشان است.[۱۸۸]

در ادوار بعد، اشخاص یا حکومت‌ها اقدامات عمرانی متعددی در حرم و حائر حسینی انجام دادند.[۱۸۹] در زمان حکومت‌های آل بویه، جلایریان، صفویه و قاجاریه، برای توسعه و بازسازی و تزیین حرم حسینی، اقدامات اساسی و گسترده‌ای صورت گرفت.[۱۹۰]

تخریب آرامگاه

نوشتار اصلی: تخریب حرم امام حسین

برخی خلفای عباسی، از جمله هارون الرشید و متوکل، بارها بنای حائر را ویران نمودند. متوکل برای محو اثر قبر و بازداشتن مردم از زیارت، دستور داد زمین حائر را شخم بزنند و بر مقبره آب ببندند.[۱۹۱] مهم‌ترین تخریب بنای حرم در دوره‌های اخیر، در ۱۲۱۶ق و در جریان حمله نخست وهابیان به کربلا روی داد. در این حمله، حرم حسینی به شدت تخریب شد و اموال آن به غارت رفت.[۱۹۲] همچنین در سال ۱۹۹۱ میلادی (۱۳۷۰ شمسی) رژیم بعث عراق به حرم حمله کرد و گنبد امام حسین(علیه السلام) را نیز مورد هدف داد. [۱۹۳]

زیارت امام حسین

نوشتار اصلی: زیارت امام حسین

بر اساس منابع تاریخی، اولین زائر قبر امام حسین(ع) جابر بن عبدالله انصاری بود که به همراه عطیه عوفی خود را در اربعین شهادت امام از مدینه به کربلا رساندند.[۱۹۴] سید بن طاووس در لهوف معتقد است حضرت زینب(س) و سایراسرای کربلا نیز در این روز خود را به کربلا رسانده بودند.[۱۹۵]

یکی از برترین و پرفضیلت‌ترین اعمال، زیارت امام حسین(ع) در کربلا است[۱۹۶] برخی از فضائلی که در روایات به آنها اشاره شده عبارت‌اند از:[۱۹۷]

آداب زیارت

زیارت امام حسین آداب خاصی دارد؛ از جمله:

  • روزه گرفتن در سه روز قبل از سفر
  • اجتناب از خوردن غذاهای لذیذ و رنگارنگ و اکتفا به طعام ساده
  • زیارت با حالت حزن و اندوه و غصه
  • پرهیز از استعمال عطر و گلاب
  • زیارت با سر و صورت و لباس آشفته مانند افراد ماتم زده و مصیبت‌زده
  • غسل قبل از زیارت با آب فرات
  • رفتن به زیارت با پای پیاده.[۱۹۹]

ایام زیارتی خاص


زیارت‌نامه‌ها

در کتاب جامع زیارات معصومین، ۲۶ زیارت مطلقه که در همه زمانها می‌شود خواند و ۳۳ زیارت که در زمانهای خاص خوانده می‌شود برای امام حسین(ع) جمع آوری شده است. زیارت عاشورا، زیارت وارث و زیارت ناحیه مقدسه از معروف‌ترین این زیارت‌نامه‌ها هستند.

مطالعه بیشتر

  • شهیدی، سید جعفر، پس از پنجاه سال پژوهشی تازه پیرامون قیام حسین امام علیه‌السلام، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۴.

جستارهای وابسته

پانویس

  1. پرش به بالا ابن عنبه، احمد، عمدة الطالب، ص64
  2. پرش به بالا الکلینی، الکافی، ج۱، ص۴۶۳؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۴۱؛ طوسی، ۱۴۰۱، همانجا؛ ابن عبدالبرّ، ج۱، ص۳۹۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، خامسه۱، ص۳۶۹؛ شیخ مفید، المقنعه، ص۴۶۷؛ الموفق بن احمدالخوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ج۱، ص۱۴۳
  3. پرش به بالا ابن سعد، طبقات الکبری، ج۶، ص۳۹۹؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴۶؛ محمد بن احمد دولابی، الذریة الطاهرة، ص۱۰۲، ۱۲۱؛ ابوالفرج اصفهانی، ص۵۱؛ احمد بن یحیی البلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۴؛ محمد بن جریرالطبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۲، ص۵۵۵؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۷؛ علی بن الحسین المسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۱۳
  4. پرش به بالا مجلسی، بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۰۱؛ شیخ مفید، مسار الشیعه، ص۶۱؛ محمد بن المشهدی، المزار[الکبیر]، ص۳۹۷؛ شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص۸۲۶ و۸۲۸؛ سید بن طاوس، اقبال الاعمال، ص۶۸۹-۶۹۰
  5. پرش به بالا ابن سعد، طبقات الکبری، ج۶، ص۴۰۰-۴۰۱
  6. پرش به بالا ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۴، ص۳۲۳؛ قس: ابن حنبل، مسند احمد، ج۶، ص۳۴۰؛ محمد بن احمد دولابی، الذریة الطاهرة، ص۱۰۶
  7. پرش به بالا ابن حنبل، المسند، ج ۱، ص ۹۸، ۱۱۸؛ بخاری، الادب المفرد، ص ۱۷۷؛ کلینی،الکافی، بیروت ۱۴۰۱، ج ۶، ص ۳۳ـ۳۴
  8. پرش به بالا ابن بابویه، علل الشرایع، نجف ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶، ج ۱، ص ۱۳۷ـ۱۳۸؛ طوسی، الامالی، ص ۳۶۷ـ۳۶۸
  9. پرش به بالا ابن عساکر، تاریخ مدینة الدمشق، ج ۱۳، ص ۱۷۱
  10. پرش به بالا ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابه، ج ۲، ص ۱۰
  11. پرش به بالا ابن عساکر، تاریخ مدینة الدمشق، ج ۱۳، ص ۱۷۰
  12. پرش به بالا حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۱۶۵
  13. پرش به بالا شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۲۵
  14. پرش به بالا علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۵۱؛ ابن ابی شیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الآثار، ج۸، ص۶۵؛ ابن قتیبه، المعارف، ج۱، ص۲۱۳؛ طبرانی، ج۳، ص۹۴؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص ۲۷
  15. پرش به بالا یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۸۱
  16. پرش به بالا عندلیب، ثارالله، مرکز مطالعات راهبردی خیمه، ص۴۷
  17. پرش به بالا جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، ص۳۹
  18. پرش به بالا ابن ابی الثلج، ص۲۸؛ ابن طلحه شافعی، ج۲، ص۳۷۴.
  19. پرش به بالا برای فهرستی از القاب آن حضرت رجوع کنید به ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۸۶
  20. پرش به بالا ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۸۶
  21. پرش به بالا ر.ک: حِمْیری، ص۹۹ـ۱۰۰؛ ابن قولویه، ص۲۱۶ـ۲۱۹؛ طوسی، ۱۴۱۴، ص۴۹ـ ۵۰؛ مجلسی، ج۳۷، ص۹۴ـ۹۵.
  22. پرش به بالا مطهری در خدمات متقابل اسلام و ایران، ص ۱۳۱-۱۳۳؛ شریعتی در تشیع علوی و تشیع صفوی، ص۹۱؛ دهخدا در لغت نامه؛ جعفر شهیدی در زندگانی علی ابن الحسین(ع)، ص۱۲ و یوسفی غروی، تقی‌زاده، سعید نفیسی و کریستین سن از جمله کسانی هستند که نظری متفاوت دارند
  23. پرش به بالا سید محسن امین، اعیان الشیعة، ج۶، ص۴۴۹
  24. پرش به بالا شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۳۵
  25. پرش به بالا سید محسن امین، اعیان‌الشیعة، ج۶، ص۴۴۹
  26. پرش به بالا مصعب بن عبدالله، کتاب نسب قریش، ص ۵۷؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴۶ـ۲۴۷؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۴۶
  27. پرش به بالا مصعب بن عبدالله، کتاب نسب قریش، ص ۵۷
  28. پرش به بالا مقریزی، امتاع الأسماع، ج‌۶،ص:۲۶۹
  29. پرش به بالا اصفهانی، الاغانی، ج۲۱، ص۷۸
  30. پرش به بالا اصفهانی، الاغانی، ج۲۱، ص۷۸
  31. پرش به بالا المفید، الارشاد، ج۲، ص۱۳۵
  32. پرش به بالا مُصْعَب ‌بن عبداللّه، کتاب نسب قریش، ج۱، ص۵۹؛ محمد بن محمد مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۳۵؛ علی ‌بن زید بیهقی، لباب الأنساب و الألقاب و الأعقاب، ج۱، ص۳۴۹؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۷۷،۱۱۳
  33. پرش به بالا سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ج۱، ص۲۴۹
  34. پرش به بالا مُصْعَب ‌بن عبداللّه، کتاب نسب قریش، ج۱، ص۵۷-۵۹؛ ابونصر سهل بن عبداللّه بخاری، سرّالسلسلة العلویة، ج۱، ص۳۰؛ محمد بن محمد مفید، الارشاد فی معرفة حجج‌اللّه علی‌العباد، ج۲، ص۱۳۵
  35. پرش به بالا دلائل الامامة، (منسوب به) محمد بن جریر طبری آملی، ج۱، ص۷۴؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۷۷؛ ابن طلحه شافعی، مطالب السؤول فی مناقب ال الرسول، ج۲، ص۶۹
  36. پرش به بالا مُصْعَب ‌بن عبداللّه، کتاب نسب قریش، ج۱، ص۵۹؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۶۸؛ ابونصر سهل بن عبداللّه بخاری، سرّالسلسلة العلویة، ج۱، ص۳۰
  37. پرش به بالا مُصْعَب ‌بن عبداللّه، کتاب نسب قریش، ج۱، ص۵۹؛ محمد بن محمد مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۳۵؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۱۰۹
  38. پرش به بالا مُصْعَب ‌بن عبداللّه، کتاب نسب قریش، ج۱، ص۵۹؛ ابن سعد،الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۱۴
  39. پرش به بالا ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۱۰۹؛ دلائل الامامة، (منسوب به) محمد بن جریر طبری آملی، ج۱، ص۷۴
  40. پرش به بالا ابن طلحه شافعی، مطالب السؤول فی مناقب ال الرسول، ج۲، ص۶۹
  41. پرش به بالا حسین ‌بن علی کاشفی، روضة الشهداء، ج۱، ص۳۸۹ـ۳۹۰؛ امین، محسن، اعیان الشیعه، ج۷، ص۳۴
  42. پرش به بالا ج ۶، ص۳۹۹.
  43. پرش به بالا موسوعه کلمات الرسول الاعظم، ج۶، کتاب الحسنین(ع)؛ کتاب اهل البیت(ع)، ص۲۲، به نقل از شرح الاخبار، ج۳، ص۷۴
  44. پرش به بالا احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۵، ص۳۵۴؛ الترمذی، سنن، تحقیق عبدالرحمن محمد عثمان، ج۵، ص۳۲۲؛ ابن حبان، صحیح، ج۱۳، ص۴۰۲؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۱، ص۲۸۷
  45. پرش به بالا سنن ترمذی، ج۵، ص۳۲۳
  46. پرش به بالا الدینوری، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۲۹-۳۰؛ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۷۵؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۲۲، ص۳۲۸.
  47. پرش به بالا النمیری، عمر بن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۳، ص۷۹۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۹۴؛ الذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، ج۵، ص۱۰۰؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۴۰ ؛ البغدادی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۵۲.
  48. پرش به بالا ابن الفقیه، احمد بن محمد، البلدان، تحقیق یوسف الهادی، ص۷۵۰؛ ابن الجوزی، المنتظم، ج۵، ص۷؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۰۹.
  49. پرش به بالا ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۸، صص۲۵۳-۲۵۴؛ کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۰۷.
  50. پرش به بالا بلاذری، انساب الاشراف، ص۳، ص ۲۱۶-۲۱۷؛ مالقی، التمهید و البیان، ۱۱۹-۱۹۴؛ مقدسی، البدء و التاریخ، ج ۵، ص ۷۰۶؛ عاملی، جعفر مرتضی، الحیاة السیاسیة للامام الحسن(ع)، ۱۴۰ به بعد؛ به نقل از دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج۲۰، ص۶۷۸.
  51. پرش به بالا بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۸۷، ۲۱۳، ۲۴۶، ۳۲۳؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۰۴ـ۱۱۴، ۱۳۶.
  52. پرش به بالا نصر بن‌مزاحم، وقعة الصفین ص۱۱۴ـ۱۱۵.
  53. پرش به بالا ابن‌ شبّه نمیری، کتاب تاریخ المدینة المنورة:اخبار المدینةالنبویة، ج۱، ص۲۲۷؛ نهج البلاغة، نامه ۲۴.
  54. پرش به بالا بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۵۶، ج۲، ص۳۵۷.
  55. پرش به بالا ر.ک: ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۱۸۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۵۵ـ ۳۵۶؛ مفید، الارشاد، بیروت ۱۴۱۴، ج۱، ص۲۵؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۲، ص۲۳۴-۲۳۵ و ۲۹۴ـ ۲۹۵.
  56. پرش به بالا الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج ۵، ص ۱۶۵.
  57. پرش به بالا کشی، پیشین، ص۱۱۰؛ و علامه مجلسی؛ پیشین، ج۴۴، ص۶۱.
  58. پرش به بالا الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۱۶۶؛ ابن‌الجوزی؛ المنتظم، ج۵، ص۱۸۴ و ابن¬کثیر؛ البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۹.
  59. پرش به بالا المفید، الارشاد، قم: سعید بن جبیر، ۱۴۲۸ق، ص۲۹۰.
  60. پرش به بالا صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ص۲۵۷ـ۲۵۸؛ خزاز رازی، ص۱۳ـ۱۴، ۲۳، ۲۸ـ۲۹، و خزاز رازی، ص۲۱۷، ۲۲۱ـ۲۲۳.
  61. پرش به بالا ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۴، ص۳۱۹؛ کلینی، ج۱، ص۳۰۱ـ۳۰۲؛ خزاز رازی، ص۲۲۹؛ فضل بن حسن طبرسی، ۱۴۱۷، ج۱، ص۴۲۱ـ۴۲۳؛ نیز برای اعتراف محمد حنفیه به امامت آن حضرت ر.ک: همان، ج۱، ص۴۲۳.
  62. پرش به بالا ج ۲، ص۳۰ـ۳۱.
  63. پرش به بالا طبرسی، فضل بن حسن، ۱۴۱۷، ج۱، ص۴۲۳ـ۴۲۴.
  64. پرش به بالا صدوق، الامالی، ص۴۲۵؛ همو، التوحید، صص۳۰۷ـ۳۰۸.
  65. پرش به بالا صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۶۸؛ خزاز رازی، ص۲۳۰ـ۲۳۴.
  66. پرش به بالا فضل بن حسن طبرسی، ۱۴۱۷، ج۱، ص۴۲۳؛ برای نمونه ر.ک: صفار قمی، ص۲۹۱؛ ابن بابویه، کمال الدین و تمام النعمة، ص۵۳۷؛ طوسی، ۱۴۰۱، ج۵، ص۴۷۰؛ قطب راوندی، ج۱، ص۲۴۵ـ۲۴۶؛ دلائل الامامة، ص۱۸۱ـ۱۸۳، ۱۸۶، ۱۸۸ـ۱۸۹؛ ابن عساکر، ج۱۴، ص۸۲؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۵۷، ۵۹ـ۶۰؛ مجلسی، ج۴۴، ص۱۸۵ـ۱۸۶؛ هاشم بن سلیمان بحرانی، ج۲، ص۸۳ـ۲۳۰.
  67. پرش به بالا شیخ مفید؛ الارشاد، ج۲، ص۳۲؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۸۷.
  68. پرش به بالا بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۵۸ـ۴۵۹؛ مفید، ج۲، ص۳۲.
  69. پرش به بالا بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۵۲؛ دینوری، الاخبار الطوال، ص۲۲۲.
  70. پرش به بالا طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۲۹۶ و مجلسی، بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۲۷.
  71. پرش به بالا حرانی، تحف العقول، صص۲۳۷-۲۳۹؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۹۷، صص۷۹-۸۱.
  72. پرش به بالا دینوری، الاخبار الطوال، صص۲۲۴-۲۲۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، صص۱۲۰-۱۲۱؛ دینوری، الامامه والسیاسه، ج۱، صص۲۰۲-۲۰۴.
  73. پرش به بالا دینوری، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۲۰۸-۲۰۹؛ ابن اعثم، الفتوح، ج۴، ص۳۳۹
  74. پرش به بالا یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۲۸؛ ابن اعثم، الفتوح، ج۴، ص۳۳۷ـ۳۳۹، ۳۴۲ـ۳۴۳؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۰۳.
  75. پرش به بالا ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۹۱.
  76. پرش به بالا الدینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ص۲۲۴؛ کشّی، محمد بن عمر؛ رجال الکشی، ص۴۸.
  77. پرش به بالا ابن سعد، ج۶، ص۴۲۳؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۲۲؛ ابن اعثم، الفتوح، ج۴، ص۳۴۹ـ۳۵۰؛ صدوق، امالی، ص۲۱۵ـ۲۱۶.
  78. پرش به بالا تاریخ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۵۳؛ ابن الطقطقی، الفخری فی الآداب السلطانیه و الدول الاسلامیه، ص۱۱۶
  79. پرش به بالا البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۳۵.
  80. پرش به بالا الکتبی، فوات الوفیات، ج۲، ص۶۴۵.
  81. پرش به بالا طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۰۳؛ الکامل، ج۳، ص۵۰۳.
  82. پرش به بالا ابن سعد؛ الطبقات الکبری، خامسه۱، ص۴۴۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۵۵ و شیخ مفید؛ الارشاد، ج۲، ص۳۲.
  83. پرش به بالا ابن سعد؛ الطبقات الکبری، خامسه۱، ص۴۴۲؛ بَلاذُری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۵۵؛ شیخ مفید؛ الارشاد، ج۲، ص۳۲.
  84. پرش به بالا طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۳۳۸.
  85. پرش به بالا ابومخنف، مقتل الحسین(ع)، ص۳؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۳۳۸؛ ابن‌اعثم، الفتوح، ج۵، صص۹-۱۰؛ خوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ج۱، ص۱۸۰؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۴.
  86. پرش به بالا شیخ صدوق؛ الامالی، ص۱۵۲؛ خوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ص۱۸۵.
  87. پرش به بالا ابومخنف، پیشین، ص۵؛ شیخ مفید؛ الارشاد، ص۳۳
  88. پرش به بالا بَلاذُری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶۰؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ص۳۴۱؛ شیخ مفید؛ الارشاد، ص۳۴.
  89. پرش به بالا ابوحنیفه احمد بن داوود الدینوری، الاخبار الطوال، ص۲۲۸؛ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۴۱ و ابن اثیر،الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۶.
  90. پرش به بالا ابوحنیفه احمد بن داوود الدینوری، الاخبار الطوال، ص۲۲۸؛ شیخ صدوق، پیشین، صص۱۵۲-۱۵۳.
  91. پرش به بالا شیخ صدوق، پیشین، ص۱۵۲.
  92. پرش به بالا بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶۰؛ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۸۱؛ شیخ مفید، الارشاد، ص۳۵.
  93. پرش به بالا بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۵۶؛ شیخ مفید، الارشاد، ص۳۶.
  94. پرش به بالا بلاذری، انساب الاشراف، صص۱۵۷-۱۵۸؛ شیخ مفید، الارشاد، صص۳۶-۳۷ و ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۰.
  95. پرش به بالا بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۵۸؛ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۵۲؛ شیخ مفید، الارشاد، ص۳۸.
  96. پرش به بالا بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۵۸؛ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۵۳؛ شیخ مفید، الارشاد، ص۳۸.
  97. پرش به بالا سید بن طاوس؛ اللهوف، ص۲۴.
  98. پرش به بالا طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۳۵۳؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۱.
  99. پرش به بالا ابوحنیفه احمد بن داوود الدینوری، الاخبار الطوال، ص۲۳۰؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۴۷؛ مقتل الحسین(ع)، پیشین، ص۳۹و ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۱.
  100. پرش به بالا ابوحنیفه احمد بن داوود دینوری، اخبار الطوال، ص ۲۴۳؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص ۳۹۵
  101. پرش به بالا بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶۰؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۸۱
  102. پرش به بالا الکوفی، ابن اعثم؛ الفتوح، ج۵، ص۶۹؛ الخوارزمی، پیشین، ص۲۲۰ و علی بن عیسی إربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۴۳.
  103. پرش به بالا الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۰۸ و مسکویه، پیشین، ص۶۷ و ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۱.
  104. پرش به بالا الحموی، یاقوت؛ پیشین، ج۴، ص۱۸۳.
  105. پرش به بالا شیخ مفید، الارشاد، ص۸۴؛ مسکویه، پیشین، ص۶۸ ؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۲.
  106. پرش به بالا عبدالرزاق الموسوی المقرم، مقتل الحسین(ع)، ص۱۹۲.
  107. پرش به بالا شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص۱۸۵.
  108. پرش به بالا ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ج۵، ص۸۳؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۸۴؛ محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۰۹؛ ابوعلی مسکویه، تجارب الامم، ج۲، ص۶۸؛ علی بن ابی الکرم ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۲؛ و ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۹۶.
  109. پرش به بالا ابوحنیفه احمد بن داوود الدینوری، الاخبار الطوال، ص۲۵۳؛ احمد بن یحیی البلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۷۶؛ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۰۹؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۲.
  110. پرش به بالا ابوحنیفه احمد بن داوود الدینوری، الاخبار الطوال، صص۲۵۳-۲۵۴؛ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۱۱؛ شیخ مفید، الارشاد، صص۸۵-۸۶.
  111. پرش به بالا الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۱۱؛ شیخ مفید، الارشاد، ص۸۶؛ الخوارزمی، پیشین، ص۲۴۱.
  112. پرش به بالا الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۱۱؛ شیخ مفید، الارشاد، ص۸۶.
  113. پرش به بالا الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۱۴؛ مسکویه، پیشین، ص۷۱.
  114. پرش به بالا الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۱۴؛ شیخ مفید، الارشاد، ص۸۷؛ مسکویه، پیشین، ص۷۱؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۵.
  115. پرش به بالا ابوحنیفه احمد بن داوود الدینوری، الاخبار الطوال، ص۲۵۵؛ احمد بن یحیی البلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۸۰؛ محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۱۲؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۸۶.
  116. پرش به بالا الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۱۵؛ الخوارزمی، پیشین، ص۲۴۶؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۶.
  117. پرش به بالا الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۱۵؛ الخوارزمی، پیشین، ص۲۴۶؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۶.
  118. پرش به بالا الطبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۱۷؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۹۱؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۷.
  119. پرش به بالا الطبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۱۷؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۷.
  120. پرش به بالا الارشاد، ج۲، ص۹۱-۹۴؛ إعلام الورى بأعلام الهدى، ص 239
  121. پرش به بالا محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۲۳
  122. پرش به بالا احمد بن یحیی البلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۳۹۵؛ و محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۲۲؛ و ابوحنیفه احمد بن داوود الدینوری، الاخبار الطوال، ص۲۵۶، و ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ج۵، ص۱۰۱؛ علی بن ابی الکرم ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۹.
  123. پرش به بالا الموفق بن احمد الخوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ج۱، ص۲۵۲. احمد بن یحیی البلاذری، انساب الاشراف، ج۳،ص۳۹۶-۳۹۸.
  124. پرش به بالا محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۲۷ و شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۹۹ و الموفق بن احمد الخوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ج۲، ص۹
  125. پرش به بالا محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۲۹-۴۳۰
  126. پرش به بالا بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۳۶۱-۳۶۲؛ ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۸۰؛ ابوحنیفه احمد بن داوود الدینوری، الاخبار الطوال، ص۲۵۶؛ محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵،ص۴۴۶؛ جعفر ابن نما، مثیرالاحزان، ص۶۸؛ ابن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ص۴۹
  127. پرش به بالا محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵،ص۴۴۶-۴۴۹؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۱۰۸.
  128. پرش به بالا محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۵۲؛ شیخ مفید؛ الارشاد، ج۲، ص۱۱۱؛ ابوعلی مسکویه، تجارب الامم، ج۲، ص۸۰ و ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۷۷.
  129. پرش به بالا احمد بن یحیی البلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۴۰۷- ۴۰۸
  130. پرش به بالا شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۱۱-۱۱۲؛ الموفق بن احمد الخوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ج۲، ص۳۵؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ص۱۱۱
  131. پرش به بالا احمد بن یحیی البلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۴۰۷-۴۰۹؛ و محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۵۰؛ علی بن ابی الکرم ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۷۷؛ ابوالفداء اسماعیل بن عمر ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۸۷.
  132. پرش به بالا شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۱۲؛ الموفق بن احمد الخوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ج۲، ص۳۶؛ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۴۶۹.
  133. پرش به بالا محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۵۰- ۴۵۳؛ ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۶، ص۴۴۱؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص۱۱۸؛ مسعودی،مروج الذهب، ج۳، ص۲۵۸؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۱۲؛ سید بن طاوس، اللهوف، ص۱۲۶
  134. پرش به بالا محمد ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۶، ص۴۴۱ و ج۳، ص۴۰۹؛ محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۵۳؛ و علی ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص۱۱۸؛ علی بن الحسین المسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۲۵۸
  135. پرش به بالا شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص۱۸۵.
  136. پرش به بالا نوری، ص۲۰۸ - ۲۰۹؛ قمی، ص۵۲۴ -۵۲۵
  137. پرش به بالا ابن طاووس، اقبال الاعمال، ج۲، ص۵۸۹
  138. پرش به بالا ابن طاووس، ص۲۲۵
  139. پرش به بالا طوسی، ج۶، ص۵۲
  140. پرش به بالا طوسی، ج۶، ص۱۱۳
  141. پرش به بالا قاضی طباطبایی، سید محمد علی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا(ع)، ص۲
  142. پرش به بالا سایت خبری فردا
  143. پرش به بالا قاضی طباطبایی، سید محمد علی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا(ع)، ص۲
  144. پرش به بالا اشتهاردی، علی پناه، هفت ساله چرا صدا درآورد؟، ص ۱۵۴
  145. پرش به بالا شریف مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۱۷۶
  146. پرش به بالا صالحی نجف‌آبادی، شهید جاوید، ص۱۵۹.
  147. پرش به بالا محمد صحتی سردرودی، ۱۳۸۵، ص ۲۹۶-۲۹۹.
  148. پرش به بالا ابن‌کثیر،البدایه و النهایه، بیروت، ۱۴۰۸، ج۸، ص۱۹۱؛ طبری، ج۵، ص۴۵۹؛ ابن‌اثیر، الکامل، ج۴، ص۸۳
  149. پرش به بالا انساب الاشراف، ج۹ص ۳۱۷
  150. پرش به بالا ناطق بالحق، ص۱۱.
  151. پرش به بالا طبرانی، ج۳، ص۱۰۱.
  152. پرش به بالا ابن سعد، ج۶، ص۴۱۵؛ ابن ابی شیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الآثار، ج۶، ص۴۶؛ طبرانی، ج۳، ص۱۰۰.
  153. پرش به بالا ابن سعد، ج۶، ص۴۱۳ـ ۴۱۷؛ ابن ابی شیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الآثار، ج۶، ص۳، ۱۵.
  154. پرش به بالا بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۶۶، ۴۵۳؛ محمد بن احمد دولابی، الذریة الطاهرة، ص۱۰۴؛ طبرانی، ج۳، ص۹۵؛ ناطق بالحق، ص۱۱؛ مفید، ج۲، ص۲۷.
  155. پرش به بالا ابن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۲۶۱؛ بخاری، ج۴، ص۲۱۶؛ ترمذی، ج۵، ص۳۲۵.
  156. پرش به بالا ابن سعد، ج۶، ص۴۱۳؛ بلاذری، انساب الاشرفا، ج۲، ص۱۲۳.
  157. پرش به بالا کلینی، ج۶، ص۴۷۳ـ۴۷۴؛ صدوق، الامالی، ص۱۹۳، ۵۴۳.
  158. پرش به بالا یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۲۶؛ ابن سعد، ج۶، ص۴۰۹.
  159. پرش به بالا ابن سعد، ج۶، ص۴۱۴ـ۴۱۵.
  160. پرش به بالا ابن سعد، ج۶، ص۴۱۰؛ طبرانی، ج۳، ص۱۱۵؛ ابن عبدالبرّ، ج۱، ص۳۹۷.
  161. پرش به بالا احمد بن حنبل؛ مسند احمد، ج۴، ص۱۷۲؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۱۷۷ ؛ القزوینی، محمد بن یزید؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۵۱.
  162. پرش به بالا شیخ صدوق؛ کمال الدین، ج۱، ص۲۶۲؛ سیدبن طاوس؛ الطرائف، ج۱، ص۱۷۴ و قمی، علی بن محمد؛ کفایة الاثر، ص۴۶؛ مقتل خوارزمی، ج۱، ص۱۴۶ - کمال الدین صدوق، ص۱۵۲.
  163. پرش به بالا قمی، کفایة الاثر، ص۴۵؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۳۶، ص۳۰۴.
  164. پرش به بالا طبرسی؛ اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۴۳۲؛ المقریزی، پیشین، ج۶، ص۱۱ و خرگوشی نیشابوری، ابو سعید، ۱۴۲۴، ج۵، ص۳۳۴.
  165. پرش به بالا ابن سعد؛ پیشین، ج۱۰، ص۲۶۶؛ احمد بن حنبل؛ مسند احمد، ج۲، ص۴۴۰ و حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۱۶۶. و نیز سنن ترمذی، ج۵، ص۳۲۴.
  166. پرش به بالا ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۳، ص۴۰.
  167. پرش به بالا ابن سعد، ج۶، ص۴۰۸؛ ابن ابی شیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الآثار، ج۷، ص۲۶۹.
  168. پرش به بالا ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۴۰۱ و علامه مجلسی؛ پیشین، ج۴۳، ص۳۱۹.
  169. پرش به بالا ابوالفضل علی بن حسن طبرسی، مشکاة الانوار، ص۱۷۰ و محدث نوری؛ مستدرک الوسائل، ج۸، ص۳۹۳.
  170. پرش به بالا ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۷۳.
  171. پرش به بالا شیخ صدوق؛ الخصال، ج۱، ص۱۳۵؛ علامه مجلسی؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۳۳ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۹، ص۴۴۷.
  172. پرش به بالا ابن سعد، ج۶، ص۴۱۳.
  173. پرش به بالا ابن عساکر، ج۱۴، ص۱۸۵.
  174. پرش به بالا ابن عساکر، ج۷۰، ص۱۹۶ـ۱۹۷؛ ابن حزم، ج۸، ص۵۱۵؛ اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۴۷۶.
  175. پرش به بالا اربلی، کشف الغمع، ج۲، ص۴۷۸ـ۴۷۹.
  176. پرش به بالا ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۷۲ـ۷۳.
  177. پرش به بالا قاضی نعمان، ج۲، ص۳۳۹.
  178. پرش به بالا مجلسی، ج۴۴، ص۱۹۶؛ ابن ابی الدنیا، ص۱۴۰؛ کلینی، ج۴، ص۴۷؛ ابن بابویه، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۱۳۵ـ۱۳۶.
  179. پرش به بالا ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۸۳.
  180. پرش به بالا ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۷۳-۷۴.
  181. پرش به بالا ابن عساکر، ج۴۳، ص۲۲۴-۲۲۵.
  182. پرش به بالا ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب،‌ ج۴، ص۷۳.
  183. پرش به بالا احمدبن علی طبرسی، ج۲، ص۲۳.
  184. پرش به بالا ابن سعد، ج۶، ص۴۰۹ـ۴۱۰، ۴۱۵.
  185. پرش به بالا کلیدار، تاریخ کربلاء و حائرالحسین(ع)، ص۵۱ـ۵۲، ۵۸ـ۶۰؛
  186. پرش به بالا کرباسی، تاریخ المراقدالحسین و اهل بیته و انصاره، ج۱، ص۲۴۵ـ۲۵۰؛ طعمه، تاریخ مرقد الحسین و العباس، ص۷۰ـ۷۳
  187. پرش به بالا مجلسی، بحار، ج۹۸، ص۱۷۷ـ۱۷۸، ۱۹۸ـ۱۹۹، ۲۵۹ـ۲۶۰
  188. پرش به بالا کرباسی، تاریخ المراقدالحسین و اهل بیته و انصاره، ج۱، ص۲۵۵ـ۲۵۹
  189. پرش به بالا طعمه، تاریخ مرقد الحسین و العباس، ص۸۷ـ ۹۳
  190. پرش به بالا کلیدار، تاریخ کربلاء و حائرالحسین(ع)، ص۱۷۱ـ۱۷۳
  191. پرش به بالا ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۹۵ـ۳۹۶؛ طوسی، الامالی، ص۳۲۵ـ۳۲۹
  192. پرش به بالا Longrigg, Four centuries of modern Iraq,217
  193. پرش به بالا خبرگزاری ابناء
  194. پرش به بالا بحارالانوار، ج۶۸، ص۱۳۰،‌ح ۶۲؛ برخی نیز نخستین زائر را عبیدالله بن حر جعفی می‌دانند (طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۴۷۰)
  195. پرش به بالا اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۱۴
  196. پرش به بالا ۱۰ حدیث: جامع احادیث المعصومین، ج۳، صص۳۶-۳۹
  197. پرش به بالا اسرار عاشورا، ج۲، صص۱۰۳-۱۰۵؛ سایت غدیر
  198. پرش به بالا «من زار الحسین(ع) عارفاً بحقّه، غفر الله له ما تقدم من ذنبه و ما تأخر؛ هر کس امام حسین(ع) را با شناخت حق او زیارت کند، خداوند گناهان گذشته و آینده او را می‌آمرزد.» کامل الزیارات، ص۱۳۸، باب۵۴، ح۱
  199. پرش به بالا مفاتیح الجنان

یادداشت‌ها

  1. پرش به بالا برخی از این ثواب‌ها عبارتند از:
    • ثواب دو ماه اعتکاف و روزه در مسجدالحرام را دارد.
    • زیارت هر ماه حسین ثواب هزار شهید دارد.
    • هر یک قدم که با پای پیاده بردارد موجب هزار حسنه و آمرزش هزار گناه و بالا رفتن هزار درجه، برای او می‌شود.
    • هر قدم که پیاده بردارد ثواب آزاد کردن یک بنده از فرزندان اسماعیل دارد.
    • هر یک روز اقامت نزد حضرت معادل هزار ماه است.
    • هر قدم که می‌گذارد ثواب یک حج و هر قدم که برمی‌دارد ثواب یکی عمره دارد، به شرط آنکه بخاطر ریا و شنیدن مردم و بیهوده نباشد.
    • زیارت سیدالشهداء ثواب هزار شهید از شهدای بدر دارد.
    • زیارت سیدالشهداء ثواب هزار صدقه مقبوله دارد.
    • و ثواب هزار روزه‌دار به او می‌دهند.
    • و ثواب هزار بنده آزاد کردن دارد.
    • زائر حسین شهید می‌میرد.
    • زائر حسین اگر از اشقیاء باشد، جزء سعادتمندان نوشته می‌شود.
    • ثواب آماده کردن هزار اسب با زین و لجام در راه خدا دارد.
    • زیارت حسین، زیارت خداست.
    • ثواب هزار جنگ همراه با پیامبر مرسل یا امام عادل دارد.
    • ثواب زیارت حسین قابل شمارش نیست.
    • زیارت حضرت در عرفه ثواب یک میلیون حج و یک میلیون عمره دارد.
    • زوار حسین چهل سال قبل از دیگران به بهشت داخل می‌شوند.
  2. پرش به بالا امام صادق(ع) به صفوان جمّال فرمود:«آیا مایل به زیارت قبر حسین(ع) هستی؟» گفتم: فدایت شوم آیا قبر آن‌حضرت را زیارت می‌کنی؟ فرمود: «چگونه آن‌را زیارت نکنم و حال آن‌که خداوند متعال در هر شب جمعه با فرشتگان و پیامبران و اوصیا به زمین هبوط کرده و او را زیارت می‌کنند.» کامل الزیارات، ص۱۱۳
  3. پرش به بالا امام صادق(ع) فرمود: «کسی که در روز عرفه با معرفت و شناخت به حق آن‌حضرت به زیارت قبر مطهّرش برود خداوند ثواب هزار حج و هزار عمره مقبول و هزار بار جنگ نمودن با دشمنان خدا در رکاب نبی مرسل یا امام عادل به او می‌دهد». کامل الزیارات، ص۱۶۴
  4. پرش به بالا جابر جعفی می‌گوید: در روز عاشورا خدمت امام صادق(ع) رسیدم، آن‌حضرت به من فرمود:«این گروه (زائرین ابا عبد اللَّه الحسین) زائران خدا بوده و بر او واجب است که زائر را اکرام نماید، کسی که نزد قبر مطهر حضرت ابا عبد اللَّه الحسین(ع) در شب عاشورا بیتوته نماید، روز قیامت خدا را ملاقات می‌کند در حالی که به خون خودش آلوده بوده گویا در رکاب حضرت ابا عبد اللَّه(ع) در سرزمین کربلا شهید گشته است. و کسی که قبر امام حسین(ع) را روز عاشورا زیارت کرده و بالای قبر بیتوته نماید مثل کسی است که در مقابل آن حضرت شهید شده باشد». کامل الزیارات، ص۱۷۳
  5. پرش به بالا در روایتی امام حسن عسکری(ع) یکی از نشانه‌های مؤمن را، زیارت امام حسین(ع) در روز اربعین شمرده‌اند. المزار شیخ مفید، ص۵۳

منابع

  • ابن کثیر دمشقی، البدایة و النهایة، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۶م.
  • ابن ابی‌شیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الآثار، ج۸، ص۶۵، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
  • ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت: دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵.
  • ابن اثیر، علی، الکامل فی التاریخ، بیروت،‌دار صادر، ۱۳۸۶ ق.
  • ابن الجوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، ج۳و۵، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۹۹۲.
  • ابن الخشاب البغدادی، تاریخ موالید الائمه (المجموعه)، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.
  • ابن الصباغ، الفصول المهمه فی معرفة الائمة، ج۲، تحقیق سامی الغریری، دار الحدیث، ۱۴۲۲.
  • ابن الطقطقی، الفخری فی الآداب السلطانیه و الدول الاسلامیه، تحقیق عبدالقادر محمد مایو، بیروت: دارالقلم العربی، ۱۹۹۷
  • ابن الفقیه، احمد بن محمد، البلدان، تحقیق یوسف الهادی، بیروت: عالم الکتب، چاپ اول، ۱۹۹۶.
  • ابن المشهدی، محمد بن جعفر، المزار [الکبیر]، تحقیق جواد القیومی الاصفهانی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۹.
  • ابن حبان، صحیح، ج۱۳، تحقیق شعیب ارنؤوط، بی‌جا: الرساله، ۱۹۹۳.
  • ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد بن صامل السلمی، طائف: مکتبة الصدیق، ۱۹۹۳؛ الطبقات الکبری، ج۱، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت: دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.
  • ابن سعد، محمد بن سعد بن منیع الهاشمی البصری (م ۲۳۰)،الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت،‌دار الکتب العلمیة، ط الأولی، ۱۴۱۰ق.
  • ابن‌ شبّه نمیری، کتاب تاریخ المدینة المنورة:اخبار المدینةالنبویة، چاپ فهیم محمد شلتوت، (جده) ۱۳۹۹/۱۹۷۹، چاپ افست قم ۱۳۶۸ش.
  • ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم.
  • ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴ و ۳، قم: علامه، ۱۳۷۹ق.
  • ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۴، بیروت: دار الفکر، ۱۴۱۵.
  • ا