فیزیک ستارگان در قرآن لخلق السماوات والأرضأکبر منخلق الناسولکنّ اکثر النّاس لایعلمون. (غافر،40/ 57)
البته خلقت زمین و آسمانها بسیار بزرگتر و مهّمتر از خلقت بشر است ولیکن اکثر مردم این معنا را درک نمی کنند.
مقدمه:
علم ستاره شناسی از قدیمی ترین و در عین حال پیشرفته ترین علوم بشری است. از آنجا که جهان خارج از کرهی خاکی ما و مسائل آن در محدودهی ستاره شناسی قرار میگیرد. دامنهی این علم بیش از همهی علوم دیگر گسترده است. از نخستین تصورات و برداشتهای بشر اولیه نسبت به عالم لایتناهی و ماه و خورشید و ستارگان و کهکشانها تا پیشرفته ترین سفینه ها، آخرین تجهیزات فنی رصدخانه های کنونی، همگی دستاوردها و زمینه های علم ستاره شناسی هستند. امروزه بشر نه تنها پا از سیارهی خود فراتر نهاده بلکه فضاپیماهای مصنوع وی تا آخرین سیارات منظومهی شمسی را نیز پشت سرگذاشته اند و به آن سوی منظومهی ما راه یافته اند.
قرآن مجید در آیهی یاد شده، به عظمت خلقت آسمانها و کهکشانها و ستارگان و زمین اشاره می کند و در آیات فراوانی انسان را به تفکر و تدّبر در آفرینش آسمانها و ستارگان درخشان و تحوّلات شگرفی که در اوضاع آنها پدید می آید و نظام متقنی که برآنها حکمفرماست دعوت می کند. درست به دلیل وجود همین نظم است که قوانین طبیعی مفهوم پیدا می کنند. دانشمندان علوم تجربی با تکیه و اعتماد به وجود نظم در طبیعت مشتاقانه در پی کشف قوانین علمی موجود در همه زمینه های جهان خلقت هستند.
در یک سری از آیات قرآن کریم به این مسأله که خلقت تمام موجودات أعم از کوچکترین ذرات اتمی، تا ترکیب آنها و گیاهان و جانداران و انسان و زمین و آسمان و کهکشانها و جریان امور همگی آنها روی حساب می باشد و دارای اندازه ای معین و مشخص و در هر مورد قابل محاسبهی دقیق می باشد.1
ذیلاً به برخی از این آیات اشاره می کنیم:
…و ما یعزب عن ربک من مثقال ذرة فی الأرض و لا فی السّماءِ و لا أصغر منْ ذلک و لا أکبر إلاَّ فی کتاب مبین. (یونس، 61/10)
… از علم پروردگار تو حتی هم وزن ذره ای پوشیده نیست، نه در زمین و نه در آسمان، و هیچ کوچکتری و بزرگتری از آن نیست مگر آن که در کتابی روشن ضبط است.
شرح کوتاه آیه : درالمنجد کلمهی «ذرّه» به «اتم» معنی شده.2 پس کوچکتر از اتم (اصغر من ذلک) درواقع شامل ذرات بنیادی عالم می باشد. (الکترونها، پروتونها، نوترونها، فوتونها، پنتونها و کوارکها و…) و با عنایت به تفسیر المیزان، مراد از کتاب مبین امری است که نسبتش به موجودات، نسبت برنامهی عمل است به خود عمل، و هر موجودی در این کتاب یک نوع اندازه و تقدیر دارد. از این جهت می توان حدس زد که مراد از کتاب مبین، مرتبهی واقعی اشیا و تحقق خارجی آنها باشد که قابل پذیرفتن هیچ گونه تغییر نیست.3
همین برنامه عمل اجزای عالم از کوچکترین ذرات تا دنیای کهکشانها و وجود حساب و کتاب در اندازهی جرم، سرعت، زمان، بارالکتریکی، نوع حرکت و مدارها، اندازهی حرکت، فشار، طرز قرار گرفتن ذرات بنیادی اتم ها کنار یکدیگر و… پارامترهای دیگر (مانند: ثابت جاذبهی نیوتن، سرعت نور در فضا، ثابت پلانک، بارالکترون و…) است که دانشمندان برمبنای آنها قوا نین فیزیکی و شیمیایی و نجوم و… را به دست آورده اند. به طور مثال زمان وقوع خورشید گرفتگی20 مرداد و نقاطی از کره زمین را که به طور کامل و یا ناقص می توانند این واقعهی طبیعی (که خود نمونه ای از آیات الهی و نظم موجود در جهان هستی می باشد) ببینند را با پیش بینی بسیار دقیق اعلام نمایند.
نمونه آیاتی دیگر در این مورد عبارتند از:
…وخلق کل شیءفقدّره تقدیراً ( فرقان، 25/2)
… و همه چیز را آفرید و برای آن اندازه ای معین مقرر داشت.
…و کل شیءعنده بمقدار (رعد، 13/8)
…و هر چیز نزد او مقدار معین دارد.
و السمآء وفعها و وضع المیزان (الرحمن، 55/ 7)
و آسمان را برافراشت و میزان [عدل و نظم] را در عالم وضع کرد.
هو الّذی جعل الشمس ضیاء والقمر نوراً وقدّره منازل لتعلموا عدد السنین و الحساب ماخلق اللّه ذلک إلاّ بالحقّ یفصّل الآیات لقوم یعلمون.( یونس،10/5)
اوست خدایی که خورشید را روشنی بخش و ماه را نورانی قرار داد و برای آن منزلگاههایی مقدر کرد تا عدد سال ها و حساب [کارها] را بدانید. خداوند این را به جز بهحق نیافریده است. او آیات خود را برای دانشمندان شرح می دهد.
…ما تری فی خلق الرّحمن من تفاوت فارجع البصر هل تری من فطور. (ملک ،67/3)
…تو در خلقت خدای رحمان، بی نظمی و نقصان نخواهی یافت. پس باز [به دیده عقل در نظام آفرینش] بنگر، آیا خللی در آن می یابی؟
می توان نتیجه گرفت که کشف نظم و انسجام طبیعت (یعنی قوانین طبیعی) و اتقان صنع باری تعالی یکی از مسائل عمدهی طبیعت شناسی است.
مامعتقدیم که قرآن کتاب هدایت برای انسانهاست و حاوی تمام چیزهایی است که بشر در حوزهی ایمان و عمل بدانها نیاز دارد. به نظر ما قرآن یک دائرة المعارف علمی نیست، و نباید قرآن را الزاماً با نظریه های متغیّر علمی تطبیق داد. از طرف دیگر نمی توان کتمان کرد که در قرآن اشارات مکّرر به پدیده های طبیعی آمده است. اما اینها برای تعلیم علوم نیست. بلکه هدف آنها تشویق مردم است به تعلّم علوم طبیعی و در نتیجه توجه به عظمت خلقت و در نهایت نزدیکی به خالق جهان.4
اما همین قرآن ما را به تدّبر در آیاتش و تعقّل و تفکّر فراخوانده است:
کتاب انزلناه الیک مبارک لیدّبّروا آیاته و لیتذکّر اولوا الالباب(ص، 38/ 29)
کتابی خجسته برتو فرستاده ایم تا در آیات آن بیندیشند و خردمندان دریابند و پندگیرند.
اِنَّفی خلق السموات والأرض و اختِلافِ الَّلیل و النّهار… لآیات لقوم یعقلون. (بقره،164)
در خلقت آسمانها و زمین و اختلاف شب و روز و… در همه اینها آیات روشنی بروجود خدا برای اهل تعقّل است.
کذلِک نفصّل الآیات لِقَوم یتفکّرون (یونس/24)
اَولم یتفکّروا فی أنفسهم…(روم،30/8)
نکته ای که باید بپذیریم این است که برای فهم بهتر آیات قرآنی تنها معلومات عمیق زبان عربی کافی نیست بلکه علاوه برآن باید واجد اطلاعات علمی بسیار متنوع نیز بود. این حقیقت از گذشته های بسیار دور مورد تأکید قرآن پژوهان قرار گرفته که:
«کلّ من کان حظه فی العلوم اوفر، کان نصیبه من علم القرآن اکثر»5
کسی که از علوم زمانه? خود بیشتر بداند، نصیبش از حقیقت قرآن بیشتر است.
بنابراین، سخن از تفسیر عصری به معنای منطبق کردن علوم بر قرآن نیست، بلکه سخن از پردهبرداری از معنای آیه در سایهی دانستنیهای بیرونی است. یکی از ویژگیهای تفسیر عصری، تفسیر علمی است اما تأکید می کنیم که منظور از تفسیر علمی در این جایگاه، این است که باید از علوم موجود هر عصر، در فهم نکات قرآن استفاده شود، زیرا در قرآن موارد بسیاری از مسائل خلقت زمین و آسمان، شمس و قمر، مشارق و مغارب، بروج و نجوم، شب و روز، ابرو باران، و دهها مسأله آفرینش هستی سخن گفته شده است.
مسلماً فهم کامل و تفسیر منطقی این دسته از آیات، متوقف بردانستنیهایی از علوم تجربی و انسانی و تحوّلات علمی روز است. زیرا مفسّر در برابر این همه آیات ناچار است توضیح دهد. نکات غامض و پیچیدهی آنها را بیان کند. موضع قرآن را در برابر مسائل بسیاری که خود به آنها اشاره کرده شرح دهد. و چنین کاری با تفسیر عصری و علمی ممکن است، به این معنا که معارف قرآن را به گونه ای بیان کند که دست کم با مسلمات علوم روز منافاتی پیدا نکند. ما معتقدیم قرآن، کلام وحی و مافوق نظریات علمی است و سخنش برخاسته از فرهنگ زمانه و متأثر از دانستنیهای آن زمان نیست، تا قرآن در طرح این مسائل، عقاید آنان را در نظر گرفته باشد و طبق سلیقه و اعتقاد آنان سخن گفته باشد، بلکه قرآن در طرح نظریات علمی قصد جدّی داشته است.
خداوند با آگاهی که از تمام پدیده های جهان دارد، به گونه ای سخن گفته است که مردم آن روز و هر عصر دیگر استیحاش نکنند و سخن قرآن برای آنان نامأنوس جلوه نکند، قل انزله الذی یعلم السّر فی السموات و الارض (فرقان 6/) (بگو قرآن را کسی فرستاده که از اسرار هستی، آن گونه که هست اطلاع دارد.) اما مخالف با حقیقت جهان هم سخن نگفته است، چنان که فرموده: و انه لکتاب عزیز لایاتیه الباطل… (فصلت،41/41ـ42):(به راستی آن کتابی ارجمندی است، از پیش رو و از پشت سرش باطل به سویش نمیآید.) یعنی معنی ندارد قرآن چیزی را بگوید که با حقایق علمی ناسازگار و برخلاف آن باشد و با علم به باطل بودنش باطل را قصد کند. بنابراین، مفسّر عصری باید در قسمتهایی از آیات مربوط، مفسّر علمی هم باشد و نکات و اشارات قرآن را به خوبی توضیح دهد. اما مرز میان دانستنیها و تئوریها و فرضیه های علمی همچنان محفوظ است؛ و مفسّر در این میدان، گام سوز و محتاط است.6 و باید در نظر بگیریم که: «قرآن قطعی است و علوم غیر قطعی، بنابراین باید علوم بر قرآن تطبیق شود، نه بالعکس.»7 البته برخی از مفسّران گذشته و معاصر در تفاسیر خود از مطالب علمی بهره بردهاند. به طور مثال علاّمه طباطبایی(ره) و آیت اللّه مکارم شیرازی و… با رعایت اعتدال از تفسیر علمی در موارد لزوم استفاده کرده اند.8
ما در اینجا فقط به چند نمونه از آیات قرآن که به نجوم و فیزیک ستارگان اشاره دارد، میپردازیم.
انبساطعالم
والسّماء بنینها بأیید و إنّا لموسعون (ذاریات، 51/47)
ما آسمان را با قدرت بنا کردیم و همواره آن را وسعت می بخشیم. [بسط می دهیم]
انبساط جهان با شکوهترین پدیدهی مشکوف دانش نو می باشد و معرفتی است که امروزه کاملاً به نبوت رسیده و بحثها تنها درباره الگویی است که طبق آن انجام میگیرد.
انبساط جهان که از تئوری نسبیت عمومی الهام گرفته و درسال 1929 کشف آن توسط ستاره شناس امریکایی ادوین هابل اعلام شد مبنایی فیزیکی در بررسیهای طیف کهکشانها دارد، تغییر محل طیفها باقاعدهی معین به سوی قرمز به وسیلهی دور شدن کهکشانها از یکدیگر بیان شدنی است. لذا وسعت جهان پیوسته روبه ازدیاد است و هرقدر فاصله از ما بیشتر شود فراخی به همان اندازه زیادتر خواهد گردید.
شرحآیه
آنچه به «ما آن را بسط می دهیم ـ وسعت می بخشیم» ترجمه شده اسم فاعل جمع «موسعون»از فعل «اوسع»است که دربارهی اشیا ـ عریض کردن، گستردن، وسیعتر کردن، جادارترکرد ـ معنی می دهد. عده ای که برای تفسیرشان از آرای علمی صلاحیتدار استفاده می کنند همین معنی را که نقل شد عرضه می دارند. هم چنین تفاسیر «منتخب»که از طرف «شورای عالی امور اسلامی قاهره»نشرشده، انبساط جهان را بدون کمترین ابهام ذکر میکنند.9
مرحوم علاّمهی طباطبایی(ره) در توضیح یکی از معانی «موسعون»می نویسد:
منظور توسعه دادن به خلقت آسمان خواهد بود، که بحث های ریاضی امروز هم آن را تأیید میکند.10
در تفسیر نمونه ذیل این آیه چنین آمده:
…با توجه به مسألهی آفرینش آسمانها در جملهی قبل و با توجه به کشفیات اخیر دانشمندان در مسألهی «گسترش جهان»که ازطریق مشاهدات حسی نیز تأیید شده است، معنی لطیف تری برای آیه می توان یافت و آن اینکه خداوند آسمانها را آفریده و دائماً گسترش می دهد.11
در کتاب «مرزهای نجوم»نوشته «فردهویل» می خوانیم:
تندترین سرعت عقب نشینی کرات که تاکنون اندازه گیری شده نزدیک به 66 هزار کیلومتر در ثانیه است، کهکشانهای دورتر در نظر ما به اندازه ای کم نورند که اندازه گیری سرعت آنها به سبب عدم نور کافی دشوار است، تصویرهایی که از آسمان برداشته شده، آشکارا این کشف مهم را نشان می دهد که فاصلهی این کهکشانها بسیار سریعتر از کهکشانهای نزدیک افزایش مییابد.12
«جان الدر» در این زمینه می گوید:
جدیدترین و دقیقترین اندازه گیریها در طول امواجی که از ستارگان پخش میشود، پرده از روی یک حقیقت عجیب و حیرت آور برداشته، یعنی نشان داده است مجموعهی ستارگانی که جهان از آنها تشکیل می یابد پیوسته با سرعتی زیاد از یک مرکز دور می شوند، و هر قدر فاصلهی آنها از این مرکز بیشتر باشد بر سرعت سیر آنها افزوده میشود، مثل این است که زمانی کلیه ستارگان در این مرکز مجتمع بوده اند، و بعد از آن از هم پاشیده، و مجموعهی ستارگان بزرگی از آنها جدا و به سرعت به هرطرف روانه می شوند. دانشمندان از این موضوع چنین استفاده کرده اند که جهان دارای نقطهی شروعی بوده است.13
«گیورگی [ژرژ] گاموف»فیزیکدان روسی در کتاب «آفرینش جهان»در این زمینه چنین میگوید:
فضای جهان که از میلیاردها کهکشان تشکیل یافته در یک حالت انبساط سریع است، حقیقت این است که جهان ما در حال سکون نیست، بلکه انبساط آن مسلم است. پیبردن به اینکه جهان ما در حال انبساط است کلید اصلی را برای گنجینهی معمّای جهان شناسی مهیّا می کند، زیرا اگر اکنون جهان در حال انبساط باشد لازم می آید که زمانی در حال انقباض بسیار شدیدی بوده است.14
و اما جالب توجه اینکه تعبیر به «اِنّالموسِعُون» (ما گسترش دهندگانیم) بااستفاده از جملهی اسمیه و اسم فاعل، دلیل بر تداوم این موضوع است ونشان می دهد که این گسترش همواره وجود داشته، و هم چنان ادامه دارد،و این درست همان چیزی است که امروز به آن رسیده اند که تمام کرات آسمانی و کهکشان ها در آغاز در مرکز واحدی جمع و متمرکز بوده (باوزن مخصوص فوق العادهسنگین) سپس انفجار عظیم و بی نهایت وحشتناکی [بیگ بانگ] درآن رخ داده، و به دنبال آن اجزای جهان متلاشی شده، و به صورت کرات و کهکشان ها در آمده، وبه سرعت در حالت انبساط و توسعه است.15
این ها مواردی بود که در تفسیر نمونه ذیل آیهی فوق به آن اشاره شده و در اینجا فقط به چند نکتهی دیگر در مورد انبساط جهان می پردازیم.
در جهان منبسط شونده، فقط فاصلهی بین کهکشانها زیاد میشود. جابجایی خطوط طیفی کهکشانها نشان میدهد که آنها با سرعت بسیار زیاد نسبت به یکدیگر در حرکتند. مثلاً تعدادی از کهکشانهای گروه محلی ما سرعتهایی حدود 300 تا 400 کیلومتر در ثانیه (حدود 1/000/000 کیلومتر در هر ساعت) دارند. به یاری اثر دوپلر، فقط سرعت آن مؤلفه از حرکت اندازهگیری میشود که در خط دید، یعنی در جهت و راستای رصد ما قرار دارد.
ماهیت انبساط چیست؟ مرکز آن کجاست؟ عامل اصلی انبساط کدام است؟ اینها پرسشهایی هستند که به هنگام بحث درباره انبساط جهان مطرح میشوند.
محاسبهی سن جهان از طریق مطالعهیانبساط امکان پذیر است، زیرا با در دست داستن میزان انبساط می توان به زمانی در تاریخ جهان بازگشت که تمام کهکشانها در نقطه ای متمرکز بودهاند. ما این زمان را اصطلاحاً آغاز جهان می نامیم. بنابراین، زمان بین آغاز تا حال عبارتست از سنّ جهان.
با توجه به اینکه سنّ زمین حدود چهار تا پنج (4/5) میلیارد سال و سنّ منظومهی شمسی که از اندازه گیری سنّ شهاب سنگها عملی شده حدود 4/6 میلیارد سال است، می توان اعتقاد داشت که سنّ کل جهان نیز نمی تواند بیشتر از یازده میلیارد سال باشد. ولی در محاسبهی سنّ پیرترین ستارگان کهکشان راه شیری، به مقادیر بین دوازده تا پانزده میلیارد سال می رسیم. این محاسبات برمبنای مدل اقلیدسی جهان می باشد. ولی محاسبهی سنّ جهان بر مبنای هندسههای غیر اقلیدسی، رسیدن به مقادیر بیشتر از پانزده میلیارد سال را ممکن می سازد.16
چگونگی پیدایجهان
قرآن مجید در سورهی مبارکه انبیا آیهی 30، به چگونگی آفرینش اولیه جهان اشاره کرده و میفرماید:
أو لم یر الّذین کفروا انّ السّموات و الاْرض کانتا رتقاً ففتقناهما و جعلنا من الماء کل شیء حی أفلا یؤمنون.
آیا کسانی که کافرند نمی دانند که آسمانها و زمین پیوسته بود و ما از هم بازشان کردیم و هر چیز زنده را از آب آفریدیم پس چرا ایمان نمی آورند؟
در تفسیر المیزان ذیل این آیه چنین آمده:
مراد از «رؤیت» علم فکری است و اگر آن را رؤیت نامید به خاطر این است که علم فکری در هر امری آن را مانند رؤیت می سازد. دو کلمه «رتق» و «فتق» به دو معنای مقابل هماند، راغب در مفردات گفته: کلمه «رتق» به معنای ضمیمه کردن و به هم چسباندن دو چیز است، چه این که در اصل خلقت به هم چسبیده باشند و چه آن را با صنعت عمل بچسبانند، هم چنان که قرآن کریم می فرماید: کانتَا رتقاً ففتقناهما، زمین و آسمان به هم چسبیده بودند، از یکدیگر جداشان کردیم… یعنی یک موجود بوده، که دیگر امتیازی میان زمین و آسمان نبوده، یک موجود رتق و متصل الاجزاء بوده….17
در تفسیر نمونه نیز ذیل آیهی فوق سه نوع تفسیر را اشاره کرده که یکی از آنها چنین است:
به هم پیوستگی آسمان و زمین اشاره به آغاز خلقت است که طبق نظرات دانشمندان، مجموعهی این جهان به صورت تودهی واحد عظیمی از بخار سوزان بود که بر اثر انفجارات درونی و حرکت، تدریجاً تجزیه شد و کواکب و ستاره ها از جمله منظومهی شمسی و کرهی زمین بوجود آمد و باز هم جهان در حال گسترش است.18
در اینجا به شرح مختصری در مورد نظریهی دانشمندان فیزیک در خصوص پیدایش عالم که به «انفجار بزرگ = بیگ بانگ =مهبانگ» معروف است می پردازیم:
حدود پانزده میلیارد سال قبل، عالَم، طی یک انفجار عظیم (مهبانگ) مینامیم، از بطن هیچ بیرون آمد. در این لحظه بود که همه چیز: کلّ ماده، انرژی، حتی فضا و زمان، به وجود آمد. [إنّما أمره إذا أراد شیئا أن یقول له کن فیکون…] (یس، 36/82) (خدای تعالی در ایجاد هر چیزی که ایجاد آن را اراده کند، به غیر از ذات متعالی خود به هیچ سبب دیگری نیازمند نیست و همین که هست شدن چیزی مورد اراده خدا قرار گرفت، بدون درنگ، لباس هستی می پوشد.) از آن پس، خمیرهی عالم در حال انبساط و سرد شدن بوده است. نخستین لحظات مهبانگ، عالم، حجم ناچیزی را اشغال میکرد و تا حدی غیر قابل تصور داغ بود. یک آتشگوی سوزان از تابش آمیخته با ذرات میکروسکوپی ماده بود. اما عاقبت، عالم چندان سرد شد که اتمها تشکیل شدند. به تدریج، این اتمها تحت تأثیر گرانش گردهم آمدند تا میلیاردها کهکشان، یعنی جزایر عظیم ستارگان را بسازند که کهکشان خود ما ـ کهکشان راه شیری ـ فقط یکی از آنهاست. در سال 1992 (1371هـ .ش)، وقتی ماهوارهی کاشف زمینه کیهانی ناسا (cobe) «بذر» هایی را آشکار سازی کرد که چنین کهکشانهایی در گاز سرد شوندهی مهبانگ از آنها روییدند، یکی از واپسین تکه های پازل تصویر مهبانگ در جای خود قرار گرفت. اکنون کیهانشناسان معتقدند که می توانند مسیر تکوین عالم را از نخستین لحظهی پیدایش تا به امروز رهگیری کنند.
نشانههای مهبانگ
ستاره شناسان به کمک سه نشانهی اساسی به مهبانگ هدایت شده اند. اوّلین و چشمگیرترین نشانه ها این است که کل عالم در حال انبساط است. همان طور که اشاره شد ادوین هابل در سال 1929 (1308 هـ. ش) کشف کرد که اجزای عمدهی سازندهی عالم ـکهکشانها ـ مانند کهکشان خودمان ـ شبیه به ترکشهای گلولهی انفجاری کیهانی در لحظهیپس از انفجار عظیمش، در حال گریختن از یکدیگرند.
اگر عالم در حال انبساط است، یک نتیجه اجتناب ناپذیر می نماید:عالم باید در گذشته کوچکتر بوده باشد. باید لحظه ای بوده باشد که این انفجار آغاز شده است: لحظهی زایش عالم. اهمیّت واقعی کشف هابل در همین جاست. هر چند عالم قدیمی است، اما از ازل وجود نداشته است. اگر در خیال، این انفجار را به عقب برگردانیم، مانند فیلمی که به عقب بر می گردد، ستاره شناسان می توانند پی ببرند که عالم در پانزده میلیارد سال پیش، از بطن یک انفجار غول آسا، زاده شد.
اوّلین شاهدی که نظریهی مهبانگ راتأییدمی کند، وجود تابش زمینهی کیهانی، یعنی «پس ـ تاب» سرد شده آتشگوی مهبانگ است. عجب این که، این پس تاب هنوز هم برهر رخنهی فضا، پس از گذشت پانزده میلیارد سال از آن رویداد نفوذ می کند. این آتشگوی که اکنون تا دمای 2/726 درجهی کلوین (حدود ـc 273) سرد شده است، به صورت امواج رادیویی موج کوتاه، یا میکروموج، تجلّی پیدا می کند.
هر چند که تابش زمینهی کیهانی، 99 درصد تمامی انرژی نورانی را در برمی گیرد که هم اکنون در عالم جاری است. اما این امر تا سال 1965 معلوم نشده بود، و کاملاً از روی تصادف به آن پی بردند. «آرنو پنزیاس»و «رابرت ویلسون»، دو ستاره شناس جوانی که در آزمایشگاه «بل» در نیوجرسی کار می کردند،به خاطر این کشف، مشترکاً جایزهی نوبل سال 1978 در رشتهی فیزیک را از آن خود کردند.
در آغاز…
واپسین تکه از شواهدی که نوید دهندهی نظریهی مهبانگ است، عبارت ست از این دلیل که حدود 25 درصد جرم عالم بهصورت عنصرهلیم است. هرچند که اکثر عناصر، مانند کربن و آهن را، حاصل هیدروژن می دانند که بر اثر واکنش هسته ای در داخل ستارگان به وجود میآیند، اما طول عمر عالم کافی نبوده است تا ستارگان فرصت داشته باشند چنین مقدارزیادی هلیم بسازند. موجّه ترین توضیح برای این موضوع عجیب و غریب این است که در زمانی که در گذشته تمامی عالم از یک مرحلهی چگال داغ عبور کرد که طی آن بر اثر واکنشهای هستهای قسمت اعظم هلیم از هیدروژن ساخته شد. محاسبات نشان میدهند که در این مرحله (یافاز) ـ یعنی مهبانگ داغ ـ تقریباً 25 درصد جرم عالم، به طوری که مشاهده شده،به هلیم تبدیل شده است.
گیورگی (ژرژ) گاموف، فیزیکدان آمریکایی روس تبار، نخستین کسی بود که پی برد این مهبانگ یک مهبانگ داغ بوده است. علّت داغ بودن مهبانگ همان است که هوای داخل تلمبهی دوچرخه در هنگام متراکم شدن، گرم می شود. در سالهای 1940، گاموف با بهره گیری از فیزیک هسته ای، یعنی فیزیک ماده در دمای میلیونها و میلیاردها درجه، به خاطر فهم آنچه که در چند دقیقهی اوّل پیدایش عالم در آن پیش آمده، دقیقاً همین کار را انجام داد. گاموف به فیزیکدانان نشان داده است که چگونه به لحظه های اولیه مهبانگ «بنگرند». فیزیکدانان امروزی، به پیروی از وی، دانش خود را دربارهی ماده در دمایِ تریلیونها درجه و حتی بیشتر به کار می بندند، که از آزمایشهایشان در شتابگرهای غول پیکر ذرات استنتاج کرده اند. اما، در حالی که گاموف در چند و چون، چند دقیقه پس از مهبانگ کند و کاو کرد، آنان شرایط نخستین هزارمهای یک ثانیهی اوّل و پیش از آن را با اطمینان پیش بینی می کنند. میراث گاموف این است: ما اکنون پی میبریم که پاسخ این پرسش غایی که منشأ عالم کجاست، فقط به کمک فیزیک ذرات انرژی بالا داده می شود.
عالم اوّلیه پاتیل جوشانی مملو از تابش الکترومغناطیسی، به شکل بسته های کوچک انرژی به نام فوتون، و ذرات میکروسکوپی مادّه بود. با اُفت دما، چون انرژی موجود برای ساختن ذرات از فوتون روبه کاهش نهاد، مخلوط ذراتی که بر عالم تسلط داشت، دستخوش تغییری بی وقفه شد….
اما در زمانی که یک هزارم ثانیه از عمر عالم می گذشت و دما به حدود هزار میلیارد درجه اُفت کرده بود، عالم پراز ذرات عجیب و غریبی بود که امروزه می توان به طور زودگذری آنها را در شتابگرهای ذرات تولید کرد. کوارکها، اجزای تشکیل دهندهی ذرات آشنای نوترون و پروتون از آن جمله اند.
بعد از آن که حدود یک هزارم ثانیه از عمر عالم گذشت. ذرات آشنا:فوتونها، الکترونها، پوزیترونها و نوترینوها بر آن مسلط شدند. کوارکها به صورت سه تایی کنار هم قرار گرفتند تا نوترونها و پروتونها ساخته شوند.
رویداد مهم بعدی در تاریخ عالم وقتی اتفاق افتاد که عالم حدود صد ثانیه عمر داشت و دمای آن فقط به یک میلیارد درجه افت کرده بود. پروتونها و نوترونها اکنون چندان آهسته حرکت می کردند که مدتی طولانی درمجاورت یکدیگر توقف کنند تا چسب هسته آنها محکم شود. همین نیروست که پروتونها و نوترونها را در هستهی اتم به یکدیگر می چسباند. بدینسان دوران «سنتز هسته ای» آغاز شد، در این دوره، هسته های اتمی سبک تشکیل شدند. این هسته ها شامل هلیم، دوّمین اتم سبک موجود در طبیعت، با دو پروتون و دو نوترون ، همراه با سایر عناصر سبکی چون «لیتیم» بودند….
رویداد مهم بعدی در حیات اوّلیه عالم عبارت بود از تشکیل اتمها در حدود سیصدهزار سال پس از مهبانگ، وقتی دمای عالم تا سیهزار درجه افت کرده بود، که تقریباً معادل دمای سطح خورشید است، سرانجام به اندازهی کافی سرد شده بود که اتمها بتوانند تشکیل شوند….
و اما دوران واپسین پراکندگی، اهمیتش در این است که لحظه ای را مشخص کرده است که ماده و تابش مسیرهای جداگانه ای پیمودند. تا آن زمان، فوتونها ذرات ماده را به همان سرعتی از هم جدا می کردند که این ذرات می توانستند، به هم نزدیک شوند. فقط وقتی ماده سرانجام از قید استبداد تابش رها شد، تحت گرانش شروع به توده شدن کرد و کهکشانها را شکل داد…19
ملاحظه فرمودید که تمام کائنات اعم از زمین و ماه و خورشید و منظومه شمسی و کهکشان راه شیری و میلیاردها کهکشان وستاره و سیاره و قمر دیگر در آغاز آفرینش همه به هم فشرده بودند. به طوری که در-43 10 ثانیه بعد از انفجار بزرگ تمام کائنات درگلولهی کوچکی جای داشته که تجسم آن در ذهن آدمی مشکل است. قطر این گلوله-32 10 سانتی متر بوده است. یعنی میلیاردها میلیاردها میلیاردها بار کوچکتر از هستهی یک اتم. وزن مخصوص و درجهی حرارت این گلوله غیر قابل تصور است. به طور مثال حرارت آن-32 10 درجه بوده یعنی عدد یک و به دنبال آن سی و دو صفر. اما چه چیزی قبل از این لحظهی آفرینش رخ داده است؟ به نظر می رسد که علم قادر به توصیف یا حتی تصور چیزی منطقی، در عمیق ترین مفهوم کلمه، در لحظهی ابتدایی نیست. هنگامی که هنوز زمان در صفر مطلق بوده و هنوز هیچ چیزی رخ نداده بوده است. در واقع فیزیکدانان تا همین لحظهی-43 10 ثانیه پیش می روند، نه فراتر از آن وبه «دیوار پلانک»معروف برخورد می کنند که از پشت آن خبر ندارند.20
در اینجا یکبار دیگر آیهی فوق را مرور می کنیم:
… انّ السّموات والارض کانتا رتقاً ففتقناهما
… آسمانها و زمین بهم پیوسته بودند ما آنجا را از هم شکافتیم….
آیندهی عالم
یکی دیگر از سؤالات اساسی بشر در مورد جهانی که در آن زندگی می کند همیشه این بوده که سرنوشت این زمین و خورشید و آسمان چه خواهد شد؟ اوّل پاسخ قرآن مجید را می آوریم و سپس به بحث علمی آن به اختصار اشاره می کنیم:
قرآن در آیات مختلفی به موضوع محو و نابود شدن آسمان و خورشید و دیگر ستارگان اشاره می نماید به طور مثال:
اذا الشّمس کورت. و اذا النجوم انکدرت. (تکویر، 81/1ـ2)
زمانی که خورشید درهم پیچیده می شود و آن روز که ستارگان سقوط می کنند. و یا: اذا السّماء انشقت. (انشقاق، 84/1)
وقتی آسمان بشکافد.
فاذا النجوم طمست. واذا السّماء فرجت. (مرسلات، 77/8 ـ 9)
وقتی که ستارگان بی نور و محو شوند و آسمان شکافته شود.
اذا السّماءُ اْنفطرت. و اذا الکواکب انتثرت.(انفطار، 82/1ـ2)
وقتی که آسمانها بشکافد و روزی که ستارگان هر یک مدار خود را رها کرده و در هم و برهم میشوند.
…یَوم القیامة السّموات مطویّات بیمینه سبحانه و… (زمر، 39/67)
…و اوست که روز قیامت زمین در قبضهی قدرت او و آسمانها در پیچیده به دست سلطنت اوست….
و اما در آیهی 104 همان سورهی انبیا، که به آغاز آفرینش اشاره کرده بود، سرنوشت نهایی این دنیا را نیز معلوم مینماید:
یوم نطوی السّماء کطیّ السّجلّ للکتب کما بدأنا أوّل خلق…
روزی که آسمانها را درهم پیچیم چون درهم پیچیدن طومار برای نوشتن، چنان که خلقت را از اوّل پدید آوردیم دوباره آن را اعاده کنیم که کار ما چنین است.
در تفسیر نمونه ذیل این آیه چنین آمده است:
در این آیه تشبیه لطیفی نسبت به در نوردیدن طومار عالم هستی در پایان دنیا شده است، در حال حاضر این طومار گشوده (منبسط) شده و تمام نقوش و خطوط آن خوانده می شود و هر یک درجایی قرار دارد، اما هنگامی که فرمان رستاخیز فرا رسد، این طومار عظیم با تمام خطوط و نقوشش [آسمانها، کهکشانها و…]، در هم پیچیده خواهد شد…
سپس اضافه میکند:
«همان گونه که ما در آغاز آن را ایجاد کردیم باز هم برمی گردانیم.21
شرحمختصرعلمی:
به عقیدهی فیزیکدانان مسیر تکوین عالم از این پس به مقدار مادهای که در آن می گنجد بستگی دارد، زیرا ترکیبگردانی همه کهکشانها همواره در کار است تا از انبساط شتابان آن جلوگیری کند. اگر عالم حاوی جرم کافی باشد، دیر یا زود این انبساط به تدریج کُند میشود، باز می ایستد، و جهتش برعکس می شود. [و شروع به انقباض میکند] در این صورت تمامی پیدایش به رُمبش لگام گسیخته ای به صورت یک «انفجار عظیم»، نوعی تصویر آینه ای مهبانگ، شروع می کند.22
کیهانشناس و فیزیکدان نابغهی انگلیسی استیفن هاوکینگ، که تقریباً همه بدن او فلج بود امّا او ذهنش سراسر عالم را در می نوردد و تحقیقات بسیار گسترده ای در مورد جهان آفرینش دارد و واضع نظریهی سیاهچالهای فضایی نیز می باشد، در مورد انقباض عالم، پژوهش های فراوانی انجام داده است. او در کتاب تاریخچهی زمان می نویسد:
نظریهی نسبیت عام انیشتین، مستقلاًپیش بینی می کرد که (زمان ـ فضا) به هنگام تکینگی انفجار بزرگ آغازیده و پایان آن، اگر کل کیهان دوباره در هم فرونشیند، درموقع تکینگی انقباض بزرگ رخ می دهد.23
هاوکینگ پس از یک سری توضیحات مفصّل علمی ادامه می دهد:
با این همه، به نظر می رسد که مسیر تاریخ کیهان در زمان حقیقی، تفاوت بسیاری با مسیر آن در زمان موهومی داشته باشد. کیهان تقریباً در ده یا بیست هزار میلیون سال قبل کمترین اندازه را داشته که برابر بوده است با بیشترین شعاع مسیر آن در زمان موهومی. سپس در زمانهای حقیقی بعد از آن، کیهان همانند مدل تورمزایی بیسامان یعنی مدل لینده، انبساط یافته است. از آن پس کیهان به همین نحو به انبساط خود ادامه داده و سرانجام دوباره آن قدر منقبض می شود تا همانند یک تکینگی در زمان حقیقی به نظر می آید.24
ژان گیتون و دو فیزیکدان دیگر در کتاب خدا و علم می نویسند:
… اگر جرم کلی جهان فوق یک حد نهایی مطلوب باشد، آن گاه، در انتهای زمانی کم و بیش دراز، مرحلهی انبساط به پایان خواهد رسید. در این صورت ممکن است که یک انقباض جدید، عالم را به نقطهی ابتدایی خود بازگرداند، آن گاه مادهی تشکیل دهندهی کهکشانها، ستارگان، کرات، تمام اینها تا درجه ای فشرده خواهد شد که دوباره مبّدل به یک نقطهی ریاضی حذف کنندهی فضا و زمان شود. 25
اینها نمونههایی از آیات قرآن کریم در ارتباط با موضوع کیهانشناسی بود. البته موارد متعدد دیگری نیز در این زمینه هست که شرح آنها در این مقاله نمی گنجد. و مسلماً این حقیر نیز بابضاعت ناچیز خود قطعاً حق مطلب را ادا نکرده ام. امید است مفسّران گرانقدر قرآن همانگونه که علمای بزرگ سابقاً درس نجوم و ریاضی را در حوزه ها مطالعه می فرمودند امروزه نیز ضمن بهره گیری از اساتید گرانقدر نجوم و ریاضی و فیزیک و زیستشناسی و دیگر علوم مورد نیاز با مطالعهی آخرین کتب و مقالات حاوی پیشرفتههای بشر در این زمینه ها اطلاعات خود را به روز برسانند تا استفاده کنندگان از تفسیر آنان بهخصوص نسل جوان بهره بیشتری برده و به مسیری که قرآن آنان را هدایت می کند ـ که همانا رستگاری و سعادت فرد و جامعه در آن میباشد ـ رهنمون گردند.
نکتهی دیگر این که در دوران شکوفایی تمدن اسلامی، دانشمندان مسلمان حرف اوّل را در نجوم و ستاره شناسی می زده اند و رصدخانه های فراوانی در ممالک اسلامی فعّال بوده اند. یکی از این مراکز رصدخانهی مراغه بود. زنده یاد دکتر محمّد عبدالسلام فیزیکدان فقید و برجستهی پاکستانی و برندهی جایزهی نوبل فیزیک درسال 1979 میلادی می نویسد:
رصدخانهی مراغه با بیست اخترشناس از سرتاسر دنیای اسلام تحت سرپرستی دانشمند بزرگ خواجه نصیر الدین طوسی احتمالاً اوّلین رصد خانهی جهان به معنای واقعی کلمه بود.26
متأسفانه به دلایل مختلف، تمدن اسلامی شکوفایی خود را از دست داد و پرداختن به علوم تجربی نیز به فراموشی سپرده شد و نتیجه آن شد که در قرون اخیر در ممالک اسلامی رخ داده است. اکنون که در آستانهی قرن بیست و یکم میلادی هستیم و بحث گفتوگوی تمدنها نیز مطرح می باشد ضمن افتخار به گذشتهی درخشان اسلام و خدمات شایانی که دانشمندان مسلمان مثل بوعلی سینا، فارابی، بیرونی، ابن هیثم، رازی، جابربن حیان و… در پیشرفت شاخه های مختلف علوم از قبیل: طب، ریاضی، فیزیک، شیمی و نجوم داشته اند و این که اروپائیان با اکتساب این علوم از مسلمانان و ترجمهی کتب آنها به پیشرفته های بعدی نایل شده اند.در حال حاضر بایستی اندیشمندان فعلی خود را در تمام زمینهها، به خصوص علوم پایه مورد حمایت مادی و معنوی قرار دهیم و بودجه های تحقیقاتی مراکز علمی و پژوهشی را افزایش دهیم.
در پایان با این شعر زیبای مولانا مطلب را به پایان می رسانم:
چون نمی داند دل داننده ای؟ هست با گردنده گرداننده ای
تو قیاس از گردش کیهان بگیر گردشش از کیست؟ از عقل منیر
جمله اطباق زمین و آسمان همچو خاشاکی در آن بحر روان
گردش هر باد از معنی اوست همچو چرخی کواسیر آب جوست
جنبش کفها زدریا روز وشب کف همی بینی و دریایی عجب
ماچو کشتیها بهم برمی زنیم تیره چشمیم و در آب روشنیم
ای تو در کشتی تن رفته به خواب آب را دیدی، نگر در آب آب
آب را آبی است کومی راندش روح را روح است کو می خواندش
ماهیانیم و تو دریای حیات زنده ایم از لطفت ای نیکو صفات
تو نگنجی در کنار فکرتی نی به معلولی قرین چون علتی
عاشق صنع خدا با فّر بود عاشق مصنوع ، او کافر بود
پاورقیها: