تعریف صحیح از دین
پاسخ
کاربر محترم سلام: علاوه بر مطالعه متن می توانید از مقالات لینک داده شده برای اطلاعات بیشتر استفاده نمایید. با تشکر تعریف دین: دین از الفاظی است که بسیار بر زبان ها جاری می باشد و معمولا به کسی دیندار گفته می شود که خدائی برای جهان اثبات کند و برای خشنودی او اعمالی مخصوص را انجام می دهد.[1] بنابراین دین، عقاید و دستورهای عملی و اخلاقی است که پیغمبران از طرف خدا برای راهنمایی و هدایت بشر آورده اند، دانستن این عقاید و انجام این دستورها سبب خوشبختی انسان در دو جهان است. اگر ما دیندار باشیم و از دستورهای خدا و پیغمبر اطاعت کنیم در این دنیای گذران خوشبخت و در زندگی جاویدان و بی پایان جهان دیگر هم سعادت مند خواهیم بود. بدین بیان که ما می دانیم سعادت مند کسی است که زندگی خود را در اشتباه و گمراهی بسر نبرد و دارای اخلاق پسندیده باشد و کارهای نیکو انجام دهد. |
لزوم شناخت دین :
اگر ما بخواهیم دین را تعریف کنیم، باید ببینیم دینداران و کسی که دین را نازل کرده چگونه آن را تعریف کردهاند؟ اگر ما بیاییم از پیش خود تعریفی از دین ارائه دهیم و بر اساس آن تعریف خود ساخته بگوییم مسایل سیاسی و اجتماعی از حوزه دین خارج است، مسائل سیاسی و اجتماعی با دینی ارتباط ندارد که ما تعریف کردهایم، نه دینی که خدا فرستاده است.برای شناخت دین خدا و ارائه تعریف از آن ما نباید به سلیقهخود مراجعه کنیم، بلکه برای شناخت دامنه، رسالت و خواست آن دین باید منابع و محتوای آن را بررسی کنیم.
پس اگر کسی بخواهد درباره اسلام مسلمانان صحبت کند، باید از اسلامی سخن بگوید که قرآن و پیامبر و ائمه علیهم السلام تبیین کردهاند و بر اساس این اسلام که ریشه درکتاب و سنت دارد به تعریف و بیان قلمرو آن بپردازد.
اگر دین چیزی است که در قرآن آمده، شامل مسائل اجتماعی و سیاسی میشود و راجع به قوانین مدنی، قوانین جزایی، قوانین بین المللی و راجع به عبادات و اخلاق فردی سخن گفته است و برای زندگی خانوادگی، ازدواج، تربیت فرزند و برای معاملات و تجارت دستور العمل دارد، پس چه چیزی از قلمرو دین اسلام خارج میماند؟
بزرگترین آیه قرآن کریم درباره معاملات، قرض دادن و رهن دادن و رهن گرفتن است.اگر اسلام دینی است که در قرآن معرفی شده، چطور برخی میگویند اسلام ربطی به زندگی اجتماعی مردم ندارد،در صورتی که قرآن که پیدرپی درباره مسائل ازدواج و طلاق و تجارت، رهن، بیع و ربا و مساله ولایت و اطاعت از اولی الامر صحبت کرده است.
دین و هدایت
از مطالعه آیات قرآن بهدست میآید که دین نوعی هدایت است.
چنانکهمیفرماید: «فامایاتینکم منی هدی فمن تبع هدای فلاخوف علیهمولاهم یحزنون ، اگر از جانب منهدایتی برای شما آمد، پس آنکس که هدایت مرا پیروی کند، بر آنان بیمی نیست و نهآنان محزون خواهد بود.»[2]
در جای دیگر فرموده است: « قل اننی هدانی ربی الی صراط مستقیم دینا قیما مله ابراهیم حنیفا و ماکانمنالمشرکین. بگو به درستی که پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده است وآندینی استوار (یعنی) آیین حنیف ابراهیم است; او از مشرکان نبود. »[3]
چنان که کتابهای آسمانی چون تورات و انجیل و قرآن به عنوان کتب هدایت توصیف شدهاند، روشن است که این کتب، مشتمل بر عقاید و احکام و آداب دینی بودهاند.
در این باره قرآن میفرماید: « شهر رمضان الذیانزل فیهالقران هدی للناس ... ماه رمضان که قرآن برای هدایتمردم در آن نازل گردید. »[4]
و درباره تورات و انجیل میفرماید: « وانزل التوراه والانجیل من قبل هدی للناس. قبل از این، تورات و انجیل رابرای هدایت انسانها نازل کرد. »[5] بنابراین، دین، رسالت هدایتبشر را برعهده دارد.
هدایت و اختیار
هدایت دینی بر پایه اختیار استوار است، چنانکه اختیار با عقلو اراده عقلانی ملازمه دارد، از این روی، به عنوان اصلیترین شرط تکلیف دینیشناخته شده است، و هم از این روی است که موجوداتی که از عقل و اختیار بهرهایندارند، تکلیف دینی نیز ندارند، رابطه هدایت دینی با اختیار در آیات بسیاری ازقرآن بیان شده است که دو نمونه را یادآور میشویم: « انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج نبتلیه فجعلناه سمیعا بصیرا اناهدیناهالسبیل اما شاکرا و اما کفورا. ما انسان را از نطفهای مختلط آفریدیم،آنگاه او را شنوا و بینا ساختیم ، ما راه را به او نشان دادیم ، یا شکرگزار است یا کفران کننده. »[6]
« و قلالحق من ربکم فمن شاء فلیومن و من شاء فلیکفر: بگو (آنچه بر من وحیگردیده و من آن را بر شما تلاوت نمودهام) حق و از جانب پروردگار است; پس هر کسمیخواهد ایمان آورد، و هر کس میخواهد کافر شود. »[7]
هدایت و معرفت
بدیهی است هدایت شرایط و مقدماتی دارد که معرفت از مهمترین و اساسیترین آنها است، یعنی انسان برای آنکه از هدایت دینی بهرهمند گردد باید ازجهانبینی استواری برخوردار باشد. این جهانبینی از اضلاع و ابعاد زیر تشکیلمیگردد:
1: شناختخدا و صفات جمال و جلال او.
2: شناخت جهان و غایت خلقت آن.
3:شناخت انسان و غایت آفرینش او.
4:شناخت راه وصول به غایت خلقت.
5:شناختشرایط ووسایل لازم برای پیمودن این راه و شیوه تحصیل آنها.
6:شناخت موانع و خطرهای راه و شیوه مبارزه با آنها.
مطالب یاد شده که با تحلیل و تحقیق عقلی نیز قابل اثبات و تبیین است، از آیات و روایات به روشنی استفاده میشود. قرآن کریم در آیات مربوط به بعثت از تعلیمکتاب و حکمتبه عنوان یکی از وظایف پیامبر اکرم(ص) یاد کرده میفرماید: « یتلوا علیهم ایاته و یزکیهم و یعلمهمالکتاب والحکمه. ، پیامبر اسلام، آیاتالهی را بر مردم تلاوت کرده آنان را تزکیه مینماید، و کتاب و حکمت را به آنانمیآموزد.»[8]
حدیث نبوی معروف که دانشآموختن را یک فریضه دینی و همگانی بهشمار آوردهاست «طلب العلم فریضه علی کل مسلم .»[9]
}در روایتی از امام صادق(ع) محورهای مهم معرفتبه شرح زیر بیان شده است:
الف) شناختخداوند « ان تعرف ربک »
ب) شناخت صنع خداوند به ویژه در مورد خلقتانسان« ان تعرفما صنعبک »
ج) شناخت دستورهاو برنامههای الهی « ان تعرفماارادمنک»
د) شناخت آفات و آسیبهای دینی «ان تعرف ما یخرجک من دینک »[10]{
در روایتی از امام علی(ع) کمال دین به شناخت دین و عمل به آن دانسته شده و کسبدانش از کسب مال ضروریتر شناخته شده است. [11]
در حدیثی از امام صادق(ع) آمدهاست: « کسی که عملش بر مبنای بصیرت و آگاهی نیست، بسان فردی است که از بیراه میرود،هر چه سریعتر رود از مقصد دورتر میشود»[12]
ابزار معرفت
بهطور کلی انسان ازچهار طریق میتواند به شناخت تکوین و تشریع نایل آید که عبارتند از:
1:طریق حسی که چشم و گوش از مهمترین ادوات شناختحسی است. معرفتحسیویژگیهایی دارد; اولا: جزئی و شخصی است، ثانیا: محدود به واقعیتهای مادی است،ثالثا: محدود به ظواهر پدیدههای م ادی است، و به ذوات اشیاء راهی ندارد.
بنابراین، شناختحسی نمیتواند جهانبینی جامع و استواری را برای انسان فراهمسازد، و اگر چه در تح قق آن سهم مؤثری دارد و بشر از آن بینیاز نیست، ولی کافینخواهد بود.
2:طریق عقلی که مواد آن را اصول و قواعد کلی عقلی، و صورت آن را تجزیه وتحلیلهای عقلی تشکیل م یدهد. این معرفت، ویژگیهایی دارد که عبارتند از: الف)کلیو فراگیر است.
ب)متعلق آن مطلق هستی اعم از مادی و مجرد است.
ج)تاحدی به کنه و ذوات اشیاء نیز راه میبرد، با این حال بر درک مصادیق و جزئیات امور رسا نیست، وچون پارهای از این مصادیق و جزئیات از حوزه معرفتحسی نیز بیرون است، بن ابراین،معرفتحسی و عقلی نه بهطور جداگانه و نه درکنار هم رفع نیازمندی معرفتی بشرتوانا نیستند، هرچند در این زمینه سهمبزرگی را ایفا مینمایند و نظام معرفتی بشربدون آن دو صورت نمیپذیرد.
3: طریق کشف و شهود باطنی که از طریق ریاضتهای روحی بهدست میآید. و از آنجا که رکن مهم این طریق همانا ریاضت و رعایتیک سلسله برنامههای عملی است، کسب آندر گرو معرفتی پیشین است که چون عقل و حس کافی در بهدست آوردن، آن نیستند، باید از طریق دیگری تحصیل نمود و آن طریق وحی است.
4: طریق وحی که ثبوت آن مبتنی بر حس و عقل است، آنگاه به معرفتحسی و عقلیانسان وسعت و عمق میبخشد; یعنی از حقایقی پرده برمیدارد که از شعاع معرفتحسی وعقلی بیرون است، مانند آنچه مربوط به جزئیات احکام و اخلاق (فروع دین)است، و آنچه مربوط به مراحل عالیه خداشناسی استدلالی مانند «وحدت حقه» و یا مربوط بهجهان آخرت است.
دین اسلام
دین اسلام دینی است جهانی و همیشگی و یک سلسله امور اعتقادی و مقررات اخلاقی و عملی است که به کار بستن آنها سعادت و نیکبختی انسان را در دنیا و آخرت تأمین می کند. مقررات دین اسلام که از جانب آفریدگار جهان فرستاده شده طوری است که هر فردی از افراد بشر و هر جامعه ای از جامعه های انسانی که آنها را به کار بندد، بهترین شرایط زندگی و مترقی ترین کمال انسانی برایش فراهم خواهد شد. دین اسلام آثار نیکوی خود را به طور مساوی به همه کس و هر جامعه ای می بخشد و بزرگ و کوچک، دانا و نادان، مرد و زن، سفید پوست و سیاه پوست، شرقی و غربی بدون تفاوت می توانند از فواید و مزایای این آیین پاک برخوردار شوند و نیازمندی های خود را به نحو احسن و اکمل رفع نمایند.[13]
جامعیت اسلام از دیدگاه قرآن
قرآن کریم که منشور جهانی اسلام است، در آیات متعددی بر جامعیتخود تاکید دارد. آیاتی که در ادامه میآید به روشنی بر اینمطلب دلالت میکند.
« و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء ،:و کتاب (قرآن) را کهبیانگر هر چیز است، بر تو فرو فرستادیم»[14]
از آنجا که هدف اصلی قرآن کریم هدایتبشر است (هدی للناس)مقصود از هر چیز، اموری است که هدایت انسان به آنها بستگیدارد، از قبیل عقاید و اخلاق و اعمال و رفتار انسان.
«یهدی الی الحق و الی طریق مستقیم قرآن کتابی است که به حق،و راه راست هدایت میکند. »[15]
روشن است که در حق نقصان و نارسایی راه ندارد و راه راست راهیاست که سالک خویش را به مقصود میرساند، و این، در گرو جامعیتتعالیم و احکام اسلام است. « و انزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقالما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه) کتاب (قرآن) را به حقبر تو فرو فرستادیم در حالی که کتب آسمانی پیشین را تصدیقکرده و مهیمن بر آنها است.» [16]
براساس این آیه، قرآن کریم سه ویژگی دارد:
1) کتابی استبر حق، و حقانیت چنان که پیش از این یادآورشدیم با کمال و جامعیت ملازمه دارد.
2) تصدیق کننده کتب آسمانی پیشین است، و چون کتب آسمانی پیشیننیز در زمان خود از جامعیتبرخوردار بودند، پس قرآن کریم نیزدارای جامعیت است. قرآن کریم در دو آیه، تورات را بیانگر همهچیز، یعنی همه مسایل مربوط به هدایتبنی اسرائیل، توصیف کردهاست «و تفصیلا لکل شیء» [17]
3) بر کتب آسمانی پیشین هیمنه و برتری دارد، و این به دلیلخاتمیتشریعت اسلام است که جامعیت آن باید متناسب با جهانی ونهایی بودن آن باشد.
جامعیت اسلام از دیدگاه روایات
در احادیثی از پیامبر اکرم (ص) و ائمه طاهرین علیهم السلام نیزجامعیت اسلام تاکید شده است، در این جا نمونههایی را یادآورمیشویم:
از پیامبر گرامی (ص) روایتشده است که در سفر حجه الوداعفرمودند: ای مردم هیچ چیزی نیست که شما را به بهشت نزدیکسازد، و از دوزخ دور کند، مگر این که شما را به آن امر کردهام،و هیچ چیزی نیست که شما را از بهشت دور سازد، به دوزخ نزدیککند. مگر این که شما را از آن نهی کردهام .[18]
از امام صادق (ع) روایتشده که فرمود: خداوند در قرآن همه احکام مورد نیاز بشر را بیان کرده است.
سوگند به خدا، هیچ چیزی را که بشر در امر هدایتخود به آننیاز دارد، فروگذار نکرده است، تا کسی نتواند عذر آورده، بگوید:اگر این حکم، مورد نظر خداوند بود، در قرآن بیان میشد، آگاهباشید که آن حکم در قرآن آمده است .[19]
از امام باقر (ع) روایتشده که فرمود: خداوند، هر آنچه را که امت در مسیر هدایتخویش به آن نیازدارد، در کتاب خود فرو فرستاده و برای پیامبر (ص) بیان کردهاست و برای هر چیزی حکم و قانونی است و برای آن حد، دلیلیقرار داده است، و برای کسی که از آن حد و قانون الهی تجاوزکند نیز حدی و حکمی مقرر کرده است.[20]
از امام صادق (ع) روایتشده که فرمود: هیچ امری نیست که دو نفر در آن اختلاف کنند، مگر این که برایآن اصل و قاعدهای در کتاب الهی وجود دارد، گرچه عقل افراد بهآن نمیرسد.[21]
از امام علی (ع) روایتشده که فرمود: پیامبر اکرم (ص) در زمانی که مردم در گمراهی آشکار بسرمیبردند، با کتابی برانگیخته شد که تصدیق کننده کتب آسمانیپیشین و بیانگر حلال و حرام بود، آن کتاب قرآن است... من شمارا از آن با خبر میسازم، به تحقیق که علم گذشته و آینده، تاروز قیامت، و آنچه مربوط به حکم و داوری میان شماست در آناست، اگر از من بپرسید، شما را آگاه خواهم کرد .[22]
امام صادق (ع) فرمود: هیچ چیزی نیست. مگر این که حکم آن در کتاب یا سنت وارد شدهاست .[23]
ابعاد وجودی انسان و جامعیت اسلام اینک که با شواهد و دلایلکتاب و سنتبر جامعیت اسلام آشنا شدیم، به تطبیق احکام اسلام باابعاد و ویژگیهای وجودی انسان میپردازیم.
حیات انسان دارای دو جنبه مادی و معنوی جسمی و روحی است. وهر یک از این دو ویژگیهایی دارد که با توجه به آنها حیاتانسان دارای سه بعد کلی است:
1. عقل و تفکر
2. طبیعت و غریزه
3. احساس و عاطفه.
بر این اساس نیازهای آفرینشی انسان عبارتند از:
الف) نیازهای طبیعی و غریزی از قبیل: خوراک، پوشاک، مسکن وغیره.
ب) نیازهای عاطفی و احساسی از قبیل: انس و الفت، محبت ودوستی، تعاون و همکاری و غیره.
ج) نیازهای عقلانی و اخلاقی از قبیل: عدالت، راستی، معرفت وغیره
بنابر این دین اسلام دین کامل ، دین برتر و دین جاوید است زیرا:
اسلام دین کامل
از آنجا که دین اسلام برای تمام جهات زندگی انسان دستور و برنامه دارد و برنامه و دستورات آن کاملترین دستورات، برای جامعه انسانی است و کتاب آن نیز جامعترین کتابی است که از طرف خداوند برای هدایت و راهنمایی انسانها نازل شده، از این روی اسلام به عنوان آخرین دین الهی در میان بشر است. و این کتاب برای همیشه هادی و راهنمای انسانها خواهد بود. و هرگز مورد تحریف و دستبرد بشریت قرار نمیگیرد و هرگز نسخ نخواهد شد. علاوه بر دلیل عقلی، آیاتی از قرآن کریم از آن خبر داده است از آن جمله آیه شریفه که میفرماید: «و انه لکتاب عزیز لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمیدو این کتابی است شکستناپذیر
که هیچ گونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر به سراغ آن نمیآید»[24]
به مقتضای این آیه و آیات دیگر، قرآن، کتاب ثابت و برقرار است که اعتبار جاویدانی آن از طرف پروردگار جهان امضاء شده است. قرآن را از آن جهت میتوان جامعترین کتاب گفت که در آن هم به جهات اجتماعی انسان و هم به جهات فردی، هم به امور دنیوی و هم امور اخروی انسان توجه شده است و با مراجعه و عمل به آن سعادت دنیا و آخرت انسان تأمین میگردد.[25]
اسلام دین برتر
اسلام به معنای تسلیم شدن و گردن نهادن است، اسلام یعنی تسلیم در مقابل دستورات دینی و الهی. قرآن کریم دین آخرین پیامبرش را از آن جهت، اسلام نامیده است که برنامه کلی آن تسلیم شدن انسان در برابر خدای یگانه، که در اثر این تسلیم شدن، جز خدای یگانه را پرستش نکند، البته پیش از پیامبر اسلام (ص) حضرت ابراهیم (ع) از "مسلمان" بودن سخن گفت.[26]
به دیگر تعبیر، اسلام دارای دستورات و مقرراتی است که با طبیعت و سرشت انسانی هماهنگی کامل دارد؛ زیرا در آن به همه خواستهها و نیازهای طبیعی و انسانی بشر توجه شده است و هیچ چیز از نظر، دور نشده و فرو گذار نگردیده است.[27]
اسلام، دین جاوید
پیامبران که از طرف خداوند حامل پیام وحی بودند به تناسب شرایط زمان و مکان با اندک اختلافی که در احکام عملی و شریعت داشتند در حقیقت همه از یک برنامه و ایدئولوژی، تبلیغ میکردند. این مکتب تدریجاً مطابق رشد و استعداد جامعه انسانی عرضه میشد تا بدانجا که بشریت از نظر شکوفائی استعداد به حدی رسید که این مکتب به صورت کامل و جامع عرضه شد و چون بدین نقطه رسید، نبوت پایان پذیرفت و کسی که این مکتب و ایدئولوژی را به صورت کامل برای بشریت به ارمغان آورد، حضرت رسول اکرم محمد مصطفی (ص) است و کتابی که در آن مطالب، کامل این دین و دستورات و مقررات آن بیان گردیده است قرآن کریم است.
با اینکه نبوت و پیامبری، یک جریان الهی است و ایدئولوژی و برنامههایی که توسط پیامبران ابلاغ میگردد یک حقیقت، بیشتر نیست، پس دلیل تجدید پیامبران تبلیغی و تشریعی و ظهور پیامبران پیاپی پیش از پیامبر اسلام و خاتمه پذیرفتن این سلسله پس از پیامبر اکرم چه میتواند باشد؟
دلایلی که برای این حقیقت میتوان بیان نمود عبارتنداز:
1: بشر قدیم چون به آن حدی از رشد فکری و فرهنگی نرسیده بودند که بتوانند حافظ و نگهبان کتابهای آسمانی خود باشند، لذا معمولاً کتابهای آسمانی مورد تحریف و دستبرد قرار میگرفت و یا به کلی از بین میرفت، از این رو لازم بود که این پیام تجدید شود. اما با ظهور پیامبر اکرم و بعثت او بشر دوران کودکی را پشت سر گذاشته و به حدی از بلوغ رسیده بودند که قادر بودند از کتاب آسمانی خود حفاظت نمایند تا دیگر مورد تحریف و دستبرد قرار نگیرد.
2:انسانهای پیشین به خاطر عدم بلوغ و رشد فکری و فرهنگی قادر نبودند هدف کلی مسیر زندگی خودشان را تعیین کرده و طبق آن حرکت کنند، لذا گام به گام و مرحله به مرحله نیاز به هادی و راهنمایانی داشتند تا آنها را در خط سیر زندگی همراهی کنند، ولی مقارن ظهور ختم نبوت این توانائی ایجاد شده بود، لذا دیگر نیازی به تجدید نبوت نبود.
3:انسانها در گذشته قادر نبودند که مسائلشان را از کلیات استنباط و استخراج نمایند و اما در دوران رسالت پیامبر اکرم این توانایی ایجاد شده است که میتوانند با استفاده از کلیات متون دینی، مسائل جزئی را استخراج و استنباط و تفسیر و تبیین نمایند، لذا دیگر نیاز به تجدید نبوت نیست.[28]
حال باید بدانیم که معارف دین اسلام به طور کلی به سه بخش تقسیم می گردد:
الف. اصول دین: اصول اساسی و اعتقادی اسلام. ب. اخلاق. ج. فروع فقهی و احکام.
گرچه هر یکی از این امور نیازمند به شرح و بسط است، امّا به طور خلاصه در تحت عنوان مطالب مختصری در شرح آنها ارائه می شود:
الف. اصول اساسی و اعتقادی اسلام
اصول دین یعنی ریشه و پایه های اصلی آن به چند اصل استوار است:
1:توحید، یعنی اعتقاد به یگانگی خدای جهان. قرآن کریم که کتاب آسمانی دین اسلام است از راه های گوناگون درباره اثبات توحید و تشریع معارف توحید برای بشر سخن گفته است. از آن میان فرمود: «در آفرینش آسمان ها و زمین از برای اهل ایمان آیه ها و نشانه هائی است که آنان را به سوی توحید رهبری می نماید، و در آفرینش خودتان و این همه جنبندگان که در زمین پراکنده می باشند علائم و آثاری است که اهل یقین و دانش را به یگانگی خداوند می رساند».
خلاصه پیام این آیه مبارکه آن است که در اختلافاتی که شب و روز پیدا می کند و در نتیجه گاهی با هم برابر، گاهی از همدیگر درازتر و کوتاه تر و گرم تر و سردتر می شوند و هم چنین در بارانی که خدای متعال از آسمان نازل می کند و به واسطه آن زمین مرده را زنده می سازد، و همچنین در متوجه ساختن و گردانیدن بادها از سوئی به سوی دیگر، دلایل و شواهد زیادی است که صاحبان عقل و فهم را به دین حق و پذیرش توحید فرا می خواند.
در نتیجه مشاهدة اجزاء به هم پیوسته این جهان پهناور و گردش عمومی حیرت انگیز آن و نظام های جزئی خیره کننده و مرتبط به هم که در هر گوشه و کنار آن در جریان است برای هر انسانی خردمند روشن می سازد که جهان هستی و هر چه در آن است در وجود و بقاء خود از یک وجود و مقام فناناپذیری سرچشمه می گیرد که با قدرتی بی کران و علم بی پایان خود جهان را آفریده است.
2:عدل، اصل دوم از اصول دین اسلام عدل است. بی عدالتی و ظلم ریشه در نیازمندی افراد ظالم و غیرعادل دارد و نوعاً برای رفع نیاز خود دست به بی عدالتی می زند. امّا از آن جا که هیچ گونه نیازمندی به ساحت مقدس آفریدگار جهان راه ندارد و هر حکمی که از مصدر جلال صادر می شود، اگر حکمی تکوینی است برای تأمین مصالح عامه است که در محیط آفرینش باید مراعات شود و اگر حکم تشریعی است برای سعادت و نیکبختی بندگان است. و منافع به خودشان بر می گردد. قرآن کریم می فرماید: «ان الله لایظلم مثقال ذرة»[29]، یعنی خدای متعال به اندازة سنگینی یک ذره ظلم نمی کند. و نیز فرمود: «و ما الله یرید ظلماً للعباد»[30]؛ خدای متعال نمی خواهد به بندگان خود ظلم کند.
3:نبوت، اصل سوم نبوت است. گرچه که انسان خیر و شر و نفع و ضرر خود را اجمالاً از راه عقل درک می کند، ولی همان عقل غالباً خود را باخته و از خواهش های نفسانی پیروی می نماید و گاهی نیز راه خطا می رود. بنابراین قطعی است که هدایت خدائی باید از راه دیگری علاوه بر راه عقل انجام گیرد و آن راه کاملا از خطا و لغزش مصون است و این راه همان راه نبوت است که خدای متعال دستورهای سعادت بخش خود را از راه وحی به یکی از بندگان خود بفهماند و به وی مأموریت دهد که آنها را به مردم برساند و آنان از راه امید و بیم و تشویق و تهدید به متابعت آن دستورات وادار نماید.
4: امامت، اصل چهارم امامت است، مراد از امامت پیشوائی دین است در دنیای مردم است و شخص پیشوا امام نامیده می شود، شیعه معتقد است که پس از درگذشت پیامبر از جانب خدای متعال امامی برای مردم تعیین شود که حافظ و نگهبان معارف و احکام دین باشد و مردم را به راه حق هدایت کند. پس در هر حال وجود امام لازم است تا معارف و قوانین حقیقی دین خدا پیش او محفوظ بماند و هر وقت مردم استعداد پیدا کردند بتوانند از راهنمای وی استفاده نمایند.
5: اصل پنجم معاد است، ایمان به معاد یعنی اعتقاد به اینکه خدای متعال همه را پس از مرگ زنده نموده و به حساب اعمال شان رسیدگی فرموده، نیکوکاران را پاداش نیک خواهد داد و بدکاران را به سزای کردار و رفتارشان خواهد رسانید. قرآن کریم در صدها آیه معاد را به مردم تذکر می دهد و هرگونه شک و تردید را از آن نفی می کند.
ب. اخلاق
دین اسلام به بشر می گوید که در زندگی صفات پسندیده ای اختیار کند و خود را با خوی های ستوده و نیکو بیارائید، وظیفه شناس، خیرخواه، بشر دوست، مهربان، خوش رو و دادگستر باشد و از حق دفاع کنیم و از حدود و حقوق خود تجاوز نکنیم و به مال و عرض و جان مردم تعدی روا نداریم، در طلب دانش و بینش از هیچ گونه فداکاری و از خود گذشتگی کوتاهی ننمائیم و بالاخره عدل و اعتدال (میان روی) را در تمام امور زندگی پیشة خود سازیم.
ج. عمل: دستورات دینی و احکام فقهی
دین اسلام دستور می دهد که در زندگی به کارهائی که خیر و صلاح خود و جامعه ما در آن است، عمل کنیم و از کارهایی که فساد و تباهی به بار می آورد دوری کنیم. و نیز می گوید به عنوان عبادت و پرستش پروردگار اعمالی مانند نماز، روزه، حج، زکات، امر به معروف و نهی از منکر و نظایر آن را که نشانة بندگی و فرمان برداری است به جای آوریم. برای دست یابی به احکام عملی می بایست به کتاب مرجع تقلید خود مراجعه نموده تا از احکام دقیق آن در اجرا و عمل به احکام چیزی فرو گذار نشود.
برای مطالعه بیشتر به لینک های زیر مراجعه فرمائید:
جامعیت و کمال دین
یکی بودن دین الهی و جامعیت اسلام
دین یا ادیان؟
بنیانهای معرفتی احیای تفکر دینی و نگرش امام خمینی(س)
دین پژوهی:دین و دنیا
دین پژوهی:جامعیت دین
دین ومعنویتگرایی
انتظار بشر از دین
آیا دین اجل و پایان دارد؟
منابع دیگر جهت آگاهی و مطالعۀ بیشتر:
1:آثار علامه طباطبایی بالاخص آموزش عقاید و دستورات دینی .
2:علامه طباطبایی، شیعه در اسلام، نشر وزارت فرهنگ و هنر.
3:شناخت اسلام (به کوشش آقایان شهید دکتر بهشتی، شهید باهنر، و قلی زاده)، نشر دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
4:رسولی محلاتی، تاریخ تحلیلی اسلام.
5:هیئت تحریریه موسسه در راه حق، چرا مسلمان شدم، مؤسسه در راه حق، قم.
6:محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج 1 3، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، (خیلی مهم(
7:آیت الله مصطفی نورانی، بررسی عقاید و ادیان، دفتر مرکزی اهل بیت(ع)
8:جعفر سبحانی، الهیات و معارف اسلامی، موسسه امام صادق علیه السّلام ، قم.