تفاوت استنباط های مراجع تقلید از احکام
پاسخ
این که فرمودید حکم خدا متاثر از دریافت های متفاوت مراجع تقلید است، صحیح نیست. بلکه اقوال و استنباط هایی در این زمینه است که نظریات را متفاوت می کند و نظر متفاوت و استنباط متفاوت در چار چوب شرع لطمه ای به اصل حکم نمی تواند بزند. حال در این زمینه اقوال و نظریاتی رابه عرض شما می رسانیم. در قرن های اول اسلام یکی از مسائل بسیار داغ و بحث بر انگیز بین دو مکتب اشاعره و معتزله از مکتب اهل سنت، این بود که آیا خدا مثل یک قانونگزار عادی، قانونی برای همه وضع کرده است که مردم باید سعی کنند آن قوانین را بیابند یا خیر؟ اشاعره می گفتند: یک سری قوانین به نص صریح در قرآن و سنت است که در آنها نباید و نمی توان اجتهادی کرد. مسلماً چنین قوانینی وجود دارند، اما در جاهایی غیر از آن، قلمرو قانون مصرح نیست و اصلاً خدا قانونی ندارد و جریان زندگی مردم را به خودشان واگذار کرده است. قوانین خدا هست، ولی قانون خدا قانونی نیست که برای پیدا کردنش باید تلاشی کرد! هر چه صاحب نظران و مجتهدان و امروزه حقوقدانان می فهمند و مصلحت می دانند و به آن می رسند، همان حکم خدا است. چیزی ورای قضیه نیست که حقوق دانان آن را پیدا کنند. به این نظریه «تصویب» می گفتند. مقابل این نظریه، نظریه تخطئه است. |
نظریه تخطئه این است که خدا در تمام موارد قانون دارد. بعضی ها به ما رسیده، مثل همین آیات قرآن و سنت های صریح؛ مواردی هم هست که ما نمی دانیم، ولی خدا در آنها هم حکم دارد و مجتهد کسی است که باید در نهایت سعی و تلاش خود از طریق اجتهاد و استنباط، به آن حکمی که خدا وضع کرده برسد. نظری که مجتهد می دهد، نتیجه ی تلاش است و می گوید، حکم خدا که وضع شده، این است که من می فهمم و به آن رسیدم و در نهایت این حکم خداست. ولی ممکن است من خطا کنم. من این طور تلاش کردم و به این مطلب رسیدم. اگر به واقع رسیده باشم، مأجور هستم و اگر هم به واقع نرسیدم معذور هستم[1].
متکلمین شیعه می گویند ما مخطئه هستیم، اما متکلمین اهل تسنن(نه همه)، معتقد به تصویب بودند. این تصویب و تخطئه معنایش این است: مخطئه معتقد بودند که متن واقعی اسلام یک چیز بیشتر نیست ما که استنباط می کنیم ممکن است استنباط ما صحیح و مطابق با واقع باشد و ممکن است خطا و اشتباه باشد، اجتهاد مجتهد ممکن است صحیح باشد، ممکن است غلط باشد. می گفتند پیغمبر هم فرموده است: «للمصیب اجران و للمخطی اجر واحد: آن که درست استنباط کرده دو پاداش دارد و آن که در استنباط خطا کرده یک پاداش دارد».
ولی مصوبه اجتهاد را به شکل دیگری تحلیل کردند می گفتند هر مجتهدی، هر گونه که استنباط می کند، واقعیت همان است. یعنی واقعیت امری است نسبی، اگر من در این مساله اجتهاد می کنم که فلان چیز حلال است، نسبت به من واقعاً حلال است، برای من غیر از این چیزی نیست و اگر دیگری استنباط می کند که فلان چیز حرام است برای او و نسبت به او واقعاً حرام است و یک واقعیتی سوای آنچه که او اجتهاد کرده وجود ندارد. و در زمان های مختلف اگر اجتهادها تغییر کرد مثلاً زمانی مجتهدین به شکلی اجماع و اتفاق کردند که حکم این است، در آن زمان واقعاً حکم همان بوده که آنها اجتهاد کردند و در زمان های دیگر که اجتهادها تغییر می کند و مجتهدین طور دیگری استنباط می کنند، باز واقعیت همان است که آنها اجتهاد کرده اند. حال علل تغییر اجتهاد هرچه می خواهد باشد مثلاً تغییر یا پیشرفت فرهنگ ها باشد. اجتهاد و واقعیت مساوی با یکدیگر است و مانعی ندارد که اسلام در آن واحد راجع به یک موضوع، صد جور حکم داشته باشد از باب این که ما صدجور اجتهاد داریم. مخطئه می گفتند این حرفها یعنی چه؟! واقعیت یک چیز بیشتر نیست اجتهادها مختلف است، از این اجتهادهای مختلف حداکثر یکی درست است و باقی همه اشتباه و غلط[2].
در نتیجه شیعه معتقد است که حکم خدا یکی است و اختلافی در آن نیست. مجتهدین اگر به حکم واقعی رسیدند، دو اجر دارند (1. رسیدن به حکم واقعی2. تلاش برای رسیدن به حکم واقعی) و اگر به حکم واقعی نرسیدند، یک اجر دارند. (اجر تلاش برای رسیدن به حکم خدا) برای رسیدن به حکم خداوند با توجه به دسترسی نداشتن به پیامبر و امام معصوم راهی به جز مراجعه به متخصصین فن نداریم. همان طور که پزشکان در مورد بیماران داروهای مختلف و یا جراحی های ناموفقی دارند. برای نجات بیمار راهی به جز مراجعه به پزشک نداریم.