علت نامیدن قرآن به قرآن
پاسخ
درباره علت و انتخاب اوصاف و اسامی قرآن، دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. مفسّر بزرگ، ابوالفُتوح رازی (م 552 ق) در مقدمه کتاب تفسیرش، برای قرآن 43 نام آورده است. «حَرالِّی» یکی از دانشمندان بزرگ علوم قرآنی، کتابی در این باره نوشته و در آن، نود اسم یا وصف برای قرآن ذکر کرده است. هر یک از اسم های قرآن، به ابعاد ویژه ای از عظمت وجودی معجزه ابدی خاتم پیامبران دلالت دارد. بعضی از اسامی این کتاب آسمانی عبارتند از: قرآن، فرقان، نور، بصائر، ذکر، رحمت، شفاء، حکیم، مجید، مبارک، مُهَیْمِن، عظیم، برهان ونور «قرآن» مشهورترین نام کتاب آسمانی ما مسلمانان است. این واژه، به معنای خواندن است و در آغاز، به صورت وصفی برای کتاب آسمانیِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به کار رفته، ولی به تدریجْ اسم خاصّ آن شده است. درباره علت نام گذاری این کتاب با واژه قرآن گفته اند: این وصف از این رو است که خداوند این کتاب را برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خوانده است؛ هم چنین این کتابْ مرتبه ای از کلام الهی است و چون مرتبه اعلا و مقام حقیقیِ آن بسی بالاتر از آن است که در قالب لفظ بگنجد، خداوند بر مردم منّت نهاده و آن را به اندازه ای که به صورت الفاظ خواندنی درآید، تنزل داده است تا مردمان معانی آن را درک کنند.[1] منابع و مآخذ[2] [1] گلبرگ :: مرداد 1382، شماره 41 [2] 1. دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، بهاءالدین خرمشاهی، ج 2، انتشارات دوستان و ناهید، چ 1، پاییز 1377. 2. سروش آسمانی سیری در مفاهیم قرآنی، کاظم محمدی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چ 1، تابستان 1381. 3. علوم قرآنی، آیت اللّه معرفت، مؤسسه فرهنگی انتشارات التمهید، چ 1، بهار 1378. 4. قاموس قرآن، آیت اللّه سید علی اکبر قریشی، دارالکتب الاسلامیه، چ 8، سال 1361. 5. قرآن در قرآن، عبداللّه جوادی آملی، مرکز نشر اسراء، چ 1، بهار 1378. 6. قرآن شناسی، آیت اللّه مصباح یزدی، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی رحمه الله ، چ 2، بهار 1380.
|
اطلاعاتی پیرامون صحیفه سجّادیه
پاسخ
الف ـ برای صحیفه سجادیه شروح بسیاری نگاشته شده است که مرحوم آغا بزرگ تهرانی در الذریعة الی تصانیف الشیعة عدد آن را تا 66 نقل نموده است برای تفصیل مطلب بدانجا رجوع فرمائید در عین حال که نام چند شرح را در این جا خدمت شما بیان مینمائیم. 1 ـ فی ظلال الصحیفة السجادیة: شیخ محمد جواد مغنیة (1400 ق) بیروت دار التعارف 1979 م. 2 ـ دیار عاشقان در هفت جلد: شیخ حسین انصاریان. 3 ـ فی رحاب الصحیفة السجادیة: سید عباس موسوی ـ بیروت دار المرتضی 1411 ق. 4 ـ فی رحاب الصحیفة: عبد الأمیر بغداد 1966 م. 5 ـ نکتههای اخلاق و عرفان در مناجات سید ساجدان محسن غرویان انتشارات نبوی .1732. ب: باید دانست که برای صحیفه کامله سجادیه استدراکاتی آورده و آن را تا صحیفههای دوم، سوم، و... هشتم بردهاند و این کار از جانب علماء شیعه مانند شیخ حر عاملی و دیگران صورت گرفته است.[i] اما مقصود از صحیفه جامعه چیز دیگری میباشد صحیفه جامعه صحیفهای است به طول 70 ذراع به ذراع پیامبر اکرم(ص) که به املاء آن جناب و به خط علی بن ابیطالب(ع) نگارش یافته است هر حلال و حرام و هر آن چه که مورد نیاز مردم باشد در آن موجود است حتی دیه خراشاندن یکی بدن دیگری را.[ii] معالم المدرستین، جلد 2، صفحه 393، تا صفحه 402 علامه سید مرتضی العسکری، که به تفصیل راجع به صحیفه جامعه بحث نموده است و مدارک آن را آورده است. |
دختران پیامبر(ص)
پاسخ
عثمان بن عفان بن ابی العاص بن امیه بن عبدالشمس قبل از رسالت پیامبر اکرم (ص) دختر او رقیه را گرفت و رقیه در شبهای غزوه بدر از دنیا رفت و روز بدر او را به خاک سپردند و بعد از رقیه پیامبر اکرم (ص) دختر دیگر خود را به نام “ام کلثوم” به عثمان داد و آن دختر در سال نهم هجرت از دنیا رفت. مادر این دو دختر هم قهراً حضرت خدیجه بوده است. [i] ناگفته نماند که ام کلثوم دختر پیامبر(ص)، اول همسر عتبه بن ابی لهب بود و چون سوره تبت نازل شد ابولهب به فرزندش عتبه گفت: باید زنت را طلاق دهی و او این زن را طلاق داد و پس از چندی در مکه ماند، سپس مهاجرت نمود و در سال سوم هجرت با عثمان ازدواج کرد و در شعبان سال نهم هجری درگذشت. [ii] البته بعضی هم گفته اند که: زینب و رقیه دختران هاله خواهر خدیجه بوده اند و پیش او زندگی می کرده اند و دسته ای هم قائل شده اند که این دو، دختران خدیجه بوده اند از شوهران سابق ایشان.[iii] و به هر صورت قول مشهور همان قول اول است که این دو، دختران پیامبر(ص) و خدیجه هستند. |
بوسیدن ذوالجناح، علم و ... توسط شیعه
پاسخ
1)- عواطف انسان بخشی از شخصیت اوست و خواه ناخواه او را به غیر خود عطف می کند این عواطف وقتی تحت فرمان عقلانیت انسان باشد بسیار نیکو و لازم است خاصه اگر با امر دین و اولیاء آن از جمله حضرت ختمی مرتبت (ص) و اهل البیت (ع) مرتبط شود. محزون شدن به حزن پیامبر و اهل بیت او بالاترین و دل انگیزترین درجه عواطف پاک انسانی است. 2)- پیامبر اکرم (ص) برای حضرت حمزه سید الشهداء عموی گرامیش عزاداری کرد و فاطمه زهرا (س) برای پیامبر اکرم عزاداری کرد و تابعین عالیمقامی چون حضرت علی بن الحسین (ع) برای پدر بزرگوارش اقامه عزا کرده است پس در مطلوبیت اصل عزاداری نمی توان تردید کرد خصوصاً عزاداری سنتی که در آن مجالس وعظ و تفسیر و بیان معارف قرآن و سنت پیامبر برگزار می شود و از این راه که همراه با علاقه وافر شنوندگان است امور دینی به جامعه تزریق می شود. اما دسته ای از امور که توسط عامه مردم صورت می گیرد و ناشی از سنتها و رفتارهای قومی و شخصی آنان است و هیچ ربطی به مسائل دینی ندارد خود این اعمال دو دسته هستند: الف: دسته ای که تعارض با مسائل دینی ندارد صرف ابراز احساسات و عواطف است نه توحید در آن خدشه دار می شود و نه ضرر قابل توجهی به کسی وارد می شود. ب: دسته ای از آن اعمال مانند قمه زدن یا اموری که با ادب الهی منافات دارد را مردم عادی انجام می دهند و علماء اسلام هم به شدت نهی می کنند شما می توانید به حماسه حسینی استاد شهید مطهری رجوع کنید اما اینکه چرا مردم بعضاً از علماء حرف شنویی ندارند سؤالی است که همه جا مطرح است آیا جوانان اهل سنت بعضاً مشروب الکلی نمی نوشند و به فیلمهای مبتدل و دور از اخلاق رو نمی آورند؟ آیا می شود این را به حساب اهل سنت گذاشت. 3)- برادران اهل سنت با ما در معنای عبودیت و پرستش دچار اختلاف نظر هستند ما در عبودیت قصد عبودیت را شرط می دانیم و هر عملی که شائبه عبادت غیر خداوند را داشته باشد جایز نمی دانیم ولی صرف بوسیدن و تبرک و امثال آن را نمی توان شرک و عبادت غیر خداوند شمرد. حال سؤال این است که در کجای قرآن این کارها بدعت شمرده شده است. وقتی شما جلد قرآن را می بوسید چون قرآن در آن است. هر چیز که یادآور محبوب باشد محبوب است، لذا علم و پرچم را هر مذهب و مکتبی مقدس می داند و آن را می بوسد نه به این عنوان که پارچه است بلکه به این عنوان که سمبل و نماد آن مکتب است. |
تفسیر احادیثی مانند« زیارت کربلا برابر با هزار حج است»
پاسخ
1ـ همیشه این اصل را در این مورد مد نظر داشته باشیم که اثبات یک شیء به معنای نفی غیر آن شیء نیست. وقتی الف را به خوبی توصیف میکنیم مراد ما آن نیست که حتما (ب) بد و نادرست است. 2ـ مسلما نظر روایات ناظر و معطوف به حج مستحبی است نه واجب. 3ـ تمام اعمال مسلمین و رفتارهای دینی آنان جهت (هدایت) و رسیدن به (حقیقت) است و اگر کسی شبها بیدار و روزها صائم باشد، اما انحراف عقیدتی و فکری داشته باشد، به حقیقت نرسیده است و سعی او بی فایده خواهد بود. پس در اسلام برای عقیده و اندیشه صواب حساب ویژهای باز شده است و به راحتی نمیتوان از آن گذشت. 4ـ امامت حامل حقیقت دینی و حقیقت شریعت و معارف قرآن است و به تعبیر پیامبر اکرمصلی الله علیه وآلهاگر به آنان و قرآن تمسک جسته شود هرگز گمراهی در بین نخواهد بود. (فان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا) که در حدیث شریف ثقلین که مورد قبول شیعه و اهل سنت آمده است. دوری از ائمه اهل البیتعلیهم السلامدوری از حقیقت دینی است و هرگاه از حقیقت دینی دور شویم دیگر اعمال هم سود بخش نخواهند بود چرا که ما را به آن مقصود اصلی نزدیک نمینماید. میبینیم که قرآن کریم، اهل البیت را مطهر و تطهیر شده از جانب اراده الهی میشمارد و هم اجر رسالت پیامبر اکرم(ص) را مودت ودوست داشتن این خانواده میداند |