معنا و تعریف جغرافی

معنا و تعریف جغرافی
منابع
کلید واژه ها :

جغرافی یا جغرافیا (1) کلمه ای است یونانی مرکب از دو جزء «جئوس» (زمین) و «گرافوس» (تصویر یا نگاشتن) پس معنی آن زمین نگاری می شود. ولی در متون اسلامی عنوان کتاب مارینوس صوری (2) (70 130 م) و کلودیوس بطلمیوس (90 168 م) یا بطلمیوس القلوذی است که به زبان عربی صورة الارض ترجمه شده است، و این نام توسط برخی از جغرافی دانان اسلامی به عنوان نام آثار جغرافیایی ایشان به کار رفته است. مسعودی (وفات 345 ه.ق). جغرافی را به «قطع الارض» معنی کرده است یعنی «پیمودن زمین(3)». با این همه، این کلمه برای نخستین بار توسط نویسندگان رسائل اخوان الصفاء به معنی «نقشه دنیا و اقلیم ها» (خریطة العالم و الاقالیم) و نیز به معنی «صورة الارض» به کار رفته است.(4) اعراب از جغرافی به عنوان علمی دقیق و دارای حد و رسم و موضوع خاص و دلالت خاص و جدید خبر نداشتند. آثار جغرافیایی عرب را بر اساس چند اصل پایه گذاری کرده اند، و تک نگاریهای آنها در جنبه های گوناگون جغرافیا در زیر عنوان هایی همچون کتاب البلدان، صورة الارض، المسالک و الممالک، علم الطرق و جز آن یاد شده است. بیرونی المسالک را به عنوان علمی که از تثبیت مقام جغرافیایی اماکن بحث می کرد، در نظر گرفته. المقدسی در کتاب خود احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم به بحث نسبة کافی از وجوه جغرافیایی در مفهوم روزگار ما، به علمای جدید نزدیکتر شده است. به هر صورت، کاربرد واژه جغرافیا در زبان عربی نسبة جدید است.(5)
اما در تعریف جغرافیا، دانشمندان اسلامی عبارتهای متفاوت آورده اند. به عبارت ساده و مختصر، جغرافیا علم نگارش زمین و وصف احوال طبیعی، انسانی، اقتصادی، و اجتماعی آن است. و نیز گفته اند که آن علمی است که از آن احوال «اقالیم سبعه» واقعه در ربع مسکون کره زمین و پیدا شدن شهرهای واقع در آن و طول آنها و شماره آنها و شماره کوه ها و دشت ها و دریاها و رودخانه ها و جز این امور شناخته می شود، و عده یی قید «سبعه» را نپسندیده اند تا تعریف غیر این اقالیم سبعه را نیز شامل گردد. در جغرافیای بطلمیوس القلوذی، مؤلف عدد شهرها را در عصر خودش 4530 شهر، و شماره کوه ها را 200 و اندی کوه یاد می کند و معادن و جواهری را که در آنها وجود دارد بر می شمارد. و دریاها و جزایر واقعه در آنها را یاد می کند.
حاجی خلیفه می گوید: در عصر مأمون این کتاب را تعریب کرده بوده اند ولی اکنون آن تعریب پیدا نمی شود.(6)
در اسلام به صورت رسمی علم جغرافیا در عصر دوم عباسی (232 334 ه.ق). به ظهور رسید، و آن پس از دوره نقل و ترجمه علوم اوایل به زبان عربی بود، و در میان آنها کتاب جغرافیای بطلمیوس القلوذی بود که اعتماد مسلمین در تقویم بلدان بر آن بیشتر بوده است. و او در این کتاب، چنانکه گفتیم شماره شهرها را یک به یک یاد می کند، و شماره کوه ها و دریاها و مکان آنها و نیز معادن معتبر عالم را به اسم و رسم نام می برد.(7)
ولی حقیقت این است که مسلمین به وضع علم جغرافی پیشتر از این تاریخ یعنی دست یافتن به کتب مارینوس تیری و بطلمیوس القلوذی پرداخته بودند، و شاید اسباب و علل پرداختن به این علم غیر از اسباب و عللی بود که یونانیان را بدین کار بر می انگیخت، آن عوامل را به طور خلاصه می توان چنین یاد کرد:
اولا، تأکید فراوان قرآن مجید بر اینکه: «در زمین بگردید و بنگرید»، و نیز به بحث و فحص در «آفاق» و «انفس» بپردازید، و در سرنوشت اقوام و دولتهایی که پیش از شما بوده اند بیندیشید(8) ،
ثانیا، فریضه حج: چه مسلمانان با وجود اختلاف بلادشان برای گزاردن حج به مکه می رفتند، و رفتن به مکه نیازمند شناخت راهها و منزلها بوده است،
ثالثا، مسلمانان از همان آغاز اسلام جهت کسب علم و طلب معرفت به شهرها و کشورهای دیگر اسلامی مسافرت می کردند. و در این راه، باز، آیات و احادیث معتبر متعددی آنان را تشویق می کرد. بدیهی است چنین مسافرت و رحله ای مستلزم شناخت اماکن و مناطق مورد نظر بوده است،
رابعا، بحثها و جست و جوهای آنان درباره اسباب فتح و گرفتن خراج و جزیه و جمع آوری مالیات و کارهایی از این دست، نیازی شدید به شناخت شهرها و راهها داشت،
خامسا، عامل تجارت که حتی پیش از اسلام نیز در میان اعراب جاهلی مرسوم بود و به کشورهای مجاور و بلاد معتبر آن زمان چون شام و یمن رفت و آمد داشتند خود مستلزم آگاهی و شناخت و حتی وضع و نگاشتن نقشه و خریطه و لو به صورت ابتدایی آن می بوده است. بنابراین می توان گفت که علم جغرافی در اسلام پیش از انتقال علوم اوایل به مسلمین در سده دوم و سوم هجری آغاز گشته بود، و تازیان پیش از این عصر ناچار به تألیف درباره شهرها (بلدان) بوده اند، و شاید اولین گروهی که دست به این کار زدند راویان ادب و اصحاب اخبار بوده اند.(9)
زمانی که جغرافیای بطلمیوس به زبان عربی ترجمه شد، و تازیان به اصول آن پی بردند، به تألیف کتب جغرافی به سبک بطلمیوس پرداختند، و آنچه را که از پیش می دانستند بر آن افزودند، و به نقل و سماع بسنده نکردند بلکه در دریاها و خشکیهای شرق و غرب و شمال و جنوب بلاد اسلامی به سیر و تحقیق پرداختند، و آنچه را که مشاهده و تحقیق کرده بودند نوشتند و بسیاری از اغلاط بطلمیوس را تصحیح کردند.(10) اما به هر صورت علم جغرافی نزد تازیان جز در سده چهارم نضج و پختگی نیافت، و نویسندگان در این قرن به تألیف و تصنیف کتب جغرافیایی اقدام کردند، اما علمای سده سوم هجری یا (عصر دوم عباسی) راه را برای تألیف در آن رشته آماده کردند، و آن آمادگی عبارت از سفرها و اشتغالات ایشان در شمارش خراج مملکت، و تعیین راههای پستی بود، و آنچه از قبیل این امور در معرفت اماکن و ابعاد و جهات آن مورد نیاز بود.
مسلمانان کتبی را که در این موضوع، عام و شامل همه مملکت اسلامی بود «جغرافیای عمومی» نامیده اند، و آنچه مخصوص به مکانی یا بقعه یی خاص از زمین بوده، «جغرافیای خصوصی» خوانده اند. 
پی نوشت: 1. به صورت «جیغرافیا» و «جائوغرافیا» هم خوانده اند. 
2. Marinos of tyre 
3. مروج الذهب، 1/19 20، چاپ مصر، محمد محیی الدین. «و المراد بالقطع هو الوصف و التفصیل» . و باید دانست که مسلمین لفظ «جغرافیا» (به فتح اول یا به ضم اول) را برای دلالت بر این علم تا سده نهم میلادی به کار نبرده اند. اما پیش از این، لفظ «الجغرافیة» مقصور بر جغرافیای بطلمیوس بوده و هرگاه جغرافیا می گفتند تنها مرادشان این کتاب بوده است . و اولین کسی که جغرافی را به معنی علم جغرافی به کار برده مسعودی است در التنبیه و الاشراف (125، چاپ اروپا) که گوید «الجغرافیة هی قطع الارض» . 
4 اخوان در رسائل، 2/484 «علم الجغرافیة» به کار برده اند و آن را به «صورة الارض» (زمین نگاری) تفسیر کرده اند.
5. New Edition, 1965 «ajughrafiyD» , 5. Encyclopaedia of Islam, vol. ll, p. 575 
6. حاجی خلیفه، کشف الظنون، 1/394 395، چاپ آستانه، 1310 ه.ق. «... و قد عربوه فی عهد المأمون و لم یوجد الان تعریبه» . 
7. همان کتاب، 1/ .394 
8. «افلم یسیروا فی الارض فینظروا کیف کان عاقبة الذین من قبلهم...» (سورة مؤمن، 40/ آیه 86) . نیز: سورة الانعام، 6/ آیه 11، و سورة الحج / آیه 46)، و آیه «سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم أنه الحق...» (سورة فصلت، 41/ آیه 53) . 
9. جرجی زیدان، تاریخ آداب اللغة العربیة، 2/201، قاهره، مطبعة الهلال، .1930 
10. عمر فروخ، تاریخ العلوم عند العرب، .192

معنا و مفهوم عبادت خدا، چیست؟ / موسوی آملی، سید محسن

معنا و مفهوم عبادت خدا، چیست؟ / موسوی آملی، سید محسن
منابع
کلید واژه ها :

عبادت خدا، به معنای پرسش خدای یگانه، به جای آوردن طاعت او و گام برداشتن در مسیر کسب رضایت او است. عبادت خدا، راه رستگاری، نردبان برتری، شیوه عشق بازی با خدا، محکم ترین دستاویز دستیابی به خوش بختی است. عبادت خدا، وسیله ای برای ارتباط با خدا و اعلان بندگی او و کرنش در برابر اوست.
عبادت خدا، هر عملی است که در آن رضایت خدا در نظر باشد. عبادت خدا، هر گفته، نوشته، خواسته ای است که به نیت خدا صورت پذیرد، هر عملی که برای زنده کردن حق و میراندن باطل و در راه بزرگداشت خدا و پیامبر و رسولان راستین و گرامی داشت دین به انجام رسد.
عبادت خدا، جلوه های گوناگونی دارد. امّا برخی افراد به اشتباه، عبادت را فقط در گونه ای خاص خلاصه می کنند. مثلاً بعضی ها فقط نماز و روزه و مانند آن را عبادت می دانند و در مقابل گروهی دیگر، عبادت های ظاهری را کم ارزش دانسته و به راهی دیگر رفته و می گویند: عبادت به جز خدمت خلق نیست. آری، همه اینها که برگفته اند در شمار عبادت است، همان گونه که اعمال دیگری نیز عبادت است.
باید دانست که گوهر عبادت ها یکی است و آن با خدا و برای خدا بودن است، ولی ظهور آن به گونه های مختلفی بوده و در زمینه های متفاوتی به بار می نشیند. وقتی به روایات اهل بیت(ع) می نگریم در می یابیم که گاه امام علی(ع)، اندیشیدن در نعمت های الهی را عبادتی نیکو دانسته (غرر الحکم و درر الکلم»، ح 1147) و گاه پیامبر اکرم(ص)، جستجو در راه کسب حلال را نُه دهم عبادت ها برشمرده است (معانی الأخبار»، ص 367). زمانی پیامبر رحمت(ص)، داشتن گمان نیکو به خدا را از جمله عبادات به حساب آورده (الدرّة الباهرة»، ص 18) و زمانی دیگر امام صادق(ع)، نگاه مهرآمیز به پدر و مادر را عبادت خدا دانسته است (تحف العقول»، ص 46). آری، همه اینها که گفته اند و هر چه از گفتار، کردار و پندار که در راه جلب رضای الهی به انجام رسد، عبادت خداست.
نکته ای که بیان آن به جاست این که اگر انسان، خود را در مسیر تربیت الهی قرار دهد، می تواند همه کارهایش حتّی کارهای مباح و امور روزمرّه زندگی را تبدیل به عبادت کند. عبادت، به معنای عام کلمه، حصار ظاهر را می شکند و در هر قالبی جای می گیرد؛ از صف نماز جماعت تا جبهه جنگ، از زندگی خانوادگی تا فعالیت اقتصادی، از ایستادن پشت ابزارکار تا نشستن پشت میز درس و مطالعه و ... همه می توانند به وجه عبادی انجام شوند و تجلی گاه عالم قدس باشند.
از این روست که پیامبر گرامی اسلام(ص) به اباذر فرموده است: لِیکُن لَکَ فی کُلِّ شَیءٍ نِیةً صالِحَةً حتّی فی النَّومِ وَالأکلِ؛ باید برای تو در همه چیزها نیتی شایسته باشد حتی در خوابیدن و خوردن (مکارم الأخلاق»، ص 464).
چرا باید خدا را عبادت کرد؟ ایا او به عبادت بندگان خود، احتیاج دارد؟
خداوند، بی نیاز مطلق است و به هیچ چیز و هیچ کس، محتاج و نیازمند نیست، بلکه همه چیز و همه کس، به او نیازمندند. خداوند، توانا و توانگر است و آفریننده توانایی و توانگری.
خداوند، به عبادت و طاعت ما نیازمند نیست. زیرا هرگونه نیازی برای خداوند، نقص و کمبود به حساب می اید و هرگونه نقص، از خداوند به دور بوده و او از هر نقص و کمبودی مبرّاست. ما بندگان خدا، باید نیک بدانیم که اگر همه مخلوقات به خدا کافر گردند و از عبادت او سر باز زنند، بر دامن کبریایی او گردی ننشیند که خود از زبان پیامبرش موسی(ع) فرموده است: اگر شما و همه کسانی که در زمین اند، کفر بورزید [زیانی به خدا نمی رساند] بی گمان که خدا بی نیاز و ستوده است». (سوره ابراهیم، ایه 8).
عبادت ما به درگاه خدا، در حقیقت نیازی است که ما به ذات احدیت داریم نه نیازی که او به ما یا عبادت ما دارد که باز فرموده است: یا ایهَا النّاسُ أنتُم الفُقَراءُ إلَی اللهِ وَاللهُ هُوَ الغَنّی الحَمیدُ؛ هان ای مردم، شمایید نیازمندان به خدا و خداست همان بی نیاز ستوده» (سوره فاطر، ایه 15).
اما از آن جا که خداوند، کمال بی انتهاست، انسان کمال جو، ناگزیر است خود را به آن منبع پایان ناپذیر همه خوبی ها و کمال ها، نزدیک و نزدیک تر سازد. عبادت خدای سبحان البته به معنای وسیع آن و نه فقط در قالب نماز و روزه و ... تلاشی است برای تحقّق بخشیدن نزدیکی و تقرب انسان به خدایش.
امام رضا(ع) در تبیین فلسفه عبادت می فرماید: مردم، یاد خدا را فراموش نکنند و آداب او را وا نگذارند و از اوامر و نواهی او غافل نشوند، چه این که درستی و قوام آنان در این است. در حالی که اگر بدون تعبّد به حال خود رها می شدند، پس از مدّتی دل هایشان سرد و سخت می شد. (عیون أخبار الرضا(ع)»، ج2،ص203).
بنا بر این درحقیقت، سود و بهره عبادت انسان، در دنیا و آخرت به خود او باز می گردد و از نتیجه عبادت خود، در امور مادّی و معنوی استفاده خواهد کرد. در حدیثی قدسی از زبان امام صادق(ع) وارد شده است: یا عبادی الصِّدّیقینَ تَنَعَّمُوا بِعِبادَتِی فِی الدُّنیا فَإنَّکُم تَتَنَعَّمُونَ بِها فِی الآخِرَةِ؛ ای بندگان راستین من! در دنیا به عبادت من متنعّم شوید؛ زیرا که در آخرت به وسیله آن بهره می گیرید» (الکافی»، ج2، ص83).

معنی عبادت چیست

معنی عبادت چیست
منابع
کلید واژه ها :

عبودیت، به معنای تسلیم، اظهار تذلل و خضوع در مقابل خداست. اعمال و رفتاری که دو ویژگی اساسی داشته باشند، عبادت به شمار می آیند:
1. محبوبیت و پذیرفته شدن آن عمل نزد خدا و یا ظاهر شایسته عمل؛
2. انجام دادن آن به نیت رضای خدا، یعنی بهره داشتن از نیتی خالص در عمل به آن. همچنین، عبادت به دو نوع محقق می شود:
1. عبادت مستقیم که جهت گیری آن فقط به سوی خداست و ذاتا ارتباطی با غیر خدا ندارد، همچون: نماز، روزه و عبادت های واجب شرعی؛
2. عبادت غیرمستقیم که مقصود، اعمالی است که اگر به نیت رضای خدا صورت پذیرد، عبادت خوانده می شود، مانند: مطالعه، کار و تلاش برای تأمین معاش، خدمت به مردم و دیگر فعالیت های شایسته.
چنانکه در حکایت است، شخصی خدمت امام صادق علیه السلام آمد و عرض کرد:«یابن رسول اللّه ، به خدا سوگند ما دنیاطلب شده ایم و از این بابت نگرانیم.» حضرت فرمود: «انگیزه تو در این امر چیست؟» عرض کرد: «انگیزه من این است که از این طریق آبروی خود و خانواده ام را حفظ کنم. صله رحم انجام دهم، حج و عمره به جای آورم و مانند آنها.» حضرت فرمود: «در این صورت، این کار شما دنیاطلبی نیست، بلکه آخرت طلبی و عبادت است».
با توجه به توضیح فوق، هر کار ارزشمندی که به اختیار انسان و با اخلاص انجام شود، عبادت است و راه رسیدن به کمال و هدف نهایی آفرینش، یعنی قرب به خدا را هموار می سازد. همچنین، قرآن کریم از عبادت خدا، به عنوان راه مستقیم یاد می کند:
«وَ أَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ؛ مرا بپرستید که راه درست همین است». (یس/61)
پیام متن:
عبادت خدا، کاری است بسیار ارزشمند که توفیق قرب الهی را نصیب انسان می کند.

هدیه و رشوه

هدیه و رشوه
منابع
کلید واژه ها :

در مورد حرمت رشوه چه آیات و روایاتی وجود دارد؟ آیا هدایایی که به رؤسا و کارکنان می دهند، رشوه شمرده می شود؟ آیا آیه42 و 62 سوره مائده بر رشوه دلالت دارد؟
 
قرآن مجید یکی از اوصاف منافقان را (أکالون للسّحت[1]) ذکر کرده است؛ یعنی آن ها زیاد اموال حرام و ناحق و رشوه می خورند. سحت در اصل به معنای جدا کردن پول است و به معنای شدت گرسنگی نیز آمده است. به هر مال نامشروع رشوه صدق می کند، زیرا این گونه اموال، صفا و طراوت و برکت را از اجتماع انسانی می برد همان طور که کندن پوستِ درخت باعث پژمردگی و یا خشکیدن آن می گردد.[2]
 
در روایتی امیرالمؤمنین(ع) سحت را بر رشوه تطبیق داده است.[3] در آیه 62 همین سوره نیز از (أکل سحت) سخن به میان آمده است. در حدیث معروفی رسول خدا(ص) فرمودند: (لعن الله الراشی والمرتشی والساعی بینهما؛[4] خداوند گیرنده و دهنده رشوه و آن کس را که واسطه میان آن دو است، از رحمت خود دور گرداند.)
 
رشوه بر سه قسم است: 1. رشوه در مقام حکم یعنی کسی به قاضی رشوه دهد تا به نفع او حکم کند؛ 2. رشوه برای رسیدن به امر حرام؛ 3. رشوه برای رسیدن به امر مباح؛ مثل این که مال خود را به شخصی بدهد تا با حمایت او بتواند به حق خود برسد؛ مانند وکیل. این قسم از رشوه حلال است، اما دو صورت قبلی حرام است.
 
رشوه دادن به نام هدیه و حق و حساب، تغییری در ماهیت آن نمی دهد. به رسول خدا(ص) خبر دادند یکی از فرماندارانش رشوه ای در شکل هدیه پذیرفته، حضرت برآشفت و به او فرمود: چرا آن چه حق تو نیست می گیری؟ او گفت: آن چه گرفتم، هدیه بود. حضرت فرمود: اگر شما در خانه بنشینید و از طرف من فرماندار محلی نباشید، آیا مردم به شما هدیه می دهند؟ سپس دستور داد هدیه را گرفتند و در بیت المال قرار دادند و وی را از کار برکنار کرد.[5]
 
در مورد فرق بین هدیه و رشوه، آیةاللّه فاضل لنکرانی می گوید: (رشوه، بذل چیزی است به قصد جلب توجه و متمایل کردن گیرنده به منظور این که به نفع دهنده حکم کند یا او را بر ظلم یا معصیت کمک کند، ولی هدیه، بذل است به قصد قرب یا به قصد دوستی با هدیه گیرنده.)[6]
 
پی نوشت:

[1] مائده(5) آیه 42.
[2] تفسیر نمونه، ج4، ص386.
[3] نورالثقلین، ج1، ص634.
[4] همان
[5] تفسیر نمونه، ج2، ص4.
[6] جامع المسائل، ج2، ص272

انتخاب نام نیکو / پایگاه حوزه

انتخاب نام نیکو
منابع
کلید واژه ها :

در نظام آفرینش، هر موجودی با نامی شناخته می شود و در این میان، انسان با عنوان اشرف مخلوقات معرفی شده است. در حقیقت، نام تا حدودی نماینده هویت انسان است. امروزه در برخی علم ها مانند روان شناسی، جامعه شناسی و روان شناسی اجتماعی، به مسئله نام توجه فراوانی شده است.
یافته های علم ارتباط شناسی در این باره، مؤید آن است که نام نیکوی فرد می تواند ارتباط او را با محیط پیرامون و اطرافیان خود بهتر و سازنده تر کند. به همین دلیل، خانواده ها نام های شایسته و مناسب برای فرزندان شان انتخاب می کنند. در عالم تبلیغات، صاحبان مؤسسه ها و شرکت های تولیدی و تجاری نیز برای یافتن عنوان نیکو برای کالاها و فرآورده های خود در تلاشند تا از این طریق، ذهنیت بهتری را برای مصرف کنندگان ایجاد کنند و مستقیم یا غیرمستقیم بر میزان و نوع مصرف کالاها اثر گذارند. به طور کلی، نام و عنوان، حالتی چند بُعدی دارد و می تواند کارکردهای مختلفی را برای افراد و یا مؤسسه ها به همراه داشته باشد. اهمیت نام نیکو در زندگی فرزندان، تا آن جاست که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و امامان دین علیهم السلام روایت های فراوانی در این باره بیان شده است. برای مثال، از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل است:
مِنْ حَقِّ الْوَلَدِ عَلی والِدهِ ثَلاثَةٌ؛ یُحَسِّنُ اسْمَهُ وَ یُعَلِّمُه وَ یُزَوِّجُهُ اِذا بَلَغَ.
از حقوق فرزند بر پدر، سه چیز است: نام او را نیکو بنهد، به او نوشتن بیاموزد و هنگام بلوغ او را به ازدواج درآورد.
و باز می فرماید: «یا علی، حق فرزند بر پدر این است که نام نیکو بر او نهد و نیکو ادبش کند».
از حضرت رضا علیه السلام نیز روایت است: «بهترین نام و کنیه را برای فرزند انتخاب کنید».
در حکایتی آمده است:
از طرف پادشاه روم، غلامی نصرانی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم اهدا شد. حضرت از او پرسید: اسمت چیست؟ گفت: عبد شمس (بنده خورشید). فرمود: اسمت را عوض کن که من تو را عبدالوهاب (بنده خدای بخشنده) می نامم.
همچنین، امیر عنصر المعالی قابوس بن وشمگیر، در قابوس نامه خود چنین می نویسد:
«اگر پسریت آید، ای پسر، اول چیز باید که نام خوش برو نهی که از جمله حق های پدران بر فرزندان یکی آن است که او را نام خوش نهد».
در حقیقت، نام، یکی از مهم ترین ابعاد شخصیت انسان است و ریشه در هویت او دارد. بزرگان دین و نیز صاحب نظران و اندیشمندان غربی، اهمیت نام نیکو را در زندگی انسان متذکر شده اند.
نام شخص، ردایی نیست که تنها بر گرد او پیچیده شده باشد و کسی بتواند آن را به آسانی از او برباید، بلکه لباس کاملاً پیوسته به اندام اوست که همچون پوست بدن او بالیده و رشد کرده است و کسی نمی تواند بدون صدمه زدن به او آن را از تن وی بیرون آورد.
امروزه بیشتر از هر زمان، اسامی انتخابی از شخصیت ها و طبیعت، به سوی احساسات کشیده شده است. این نام ها هر چند نسبت به اسامی عناصر متهم تاریخ، چون چنگیز و تیمور مرتبه برتری دارند، نسبت به شخصیت های پرمحتوا و برجسته بسیار عقب ترند. انتخاب نام ائمه هدی و اولیای خدا، روح طفل را با آشنایی با صاحب نام خود، به سوی تکامل و سعی در تشبیه به آن وجودهای مبارک سوق می دهد.
پیام متن:
1. اهمیت نام نیکو در زندگی انسان.
2. تأکید اسلام بر انتخاب نام نیکو برای فرزندان، به عنوان یکی از وظایف پدران و مادران.