عزاداری و برپایی مجالس سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین علیه السلام از امور مستحب و مؤکد اسلام می باشد. در این خصوص روایات فراوانی از پیامبر اسلام و ائمه اطهار علیهم السلام وارد شده است. ولی نحوه و کیفیت برپایی عزاداری، به عرف سالم انسان ها واگذار شده است. به همین دلیل با توجه به عرف هر جامعه ای، نوع عزاداری متفاوت است. سینه زنی، زنجیر زنی، مدیحه سرایی هر شهری، با شهر دیگر تفاوت دارد. افراد بعضی از کشورها مثل هندوستان، در مجالس عزا، لباس سفید می پوشند و در ایران اسلامی لباس مشکی. در نتیجه، تا زمانی که عزاداری، ضرر مهم و قابل توجهی بر بدن نداشته باشد و یا تبعاتی مثل عدم رضا به رضای الاهی و یا وهن دین نباشد و منافات با عقل سالم هم نداشته باشد؛ اسلام با آن عمل مخالفتی ندارد. اما قمه زنی در عزاداری امام حسین علیه السلام به دلیل مضرات قابل توجه بر بدن، ایجاد رعب و وحشت برای کودکان و زنان و وهن مکتب تشیع باطل و حرام می باشد. با توجه به صنعت تکنولوژی روز و قدرت پیشرفته فضاهای مجازی، دشمن در صدد بد جلوه دادن قمه زنی و معرفی آن به عنوان یک عمل خشونت آمیز برآمده و به مکتب حقه تشیع حمله می کند و شبهاتی را به صورت جدل وارد می کند. قمه زنی با توجه به آثار و تبعات مذکور، و وارد نشدن دستوری از جانب اسلام در خصوص جواز قمه زنی، عملی غیر مشروع می باشد.
سخن به گزافه نگفته ایم که از آدم تا خاتم، و از خاتم تا من و شما، لحظه ای هم که بوده در حضورش بوده ایم. حال یا خود او به سراغمان آمده است! یا خودمان به استقبالش رفته ایم!
در کلاسی درسی که همه بدون شک در حضورش بوده اند! آیات و روایات شاهد چنین ادعایی است. اما فرقی که بین من وشما و بزرگان دین و معصومان است اینکه؛ من و شما شاید شاگرد تمام وقت یا پاره وقت او بوده ایم اما انبیا و معصومان چون طرح درس و بحث او را می دانسته اند سراغش نرفته اند یا اگر سراغ آنان آمده است دست رد به سینه اش زده اند.
به هر حال، این استاد قدر قدرت، به صورت جمعی و انفرادی، تمام وقت و پاره وقت، در خواب و بیداری، در خلوت و جلوت، در دعا و نیایش، در خانه و خیابان، در مکه و منا، در مسجد و محراب، در داری و نداری، در غم و شادی، با خبر و بی خبر، به موقع و بی موقع با طرح موضوع و برنامه بسیار زیبا و جذاب، برای شاگردان کلاس حاضر می شود تا برای من و شما درس اخلاق، پند و اندرز دهد. آیا استاد شما هم شیطان است!!!
همان طوری که فوتبال یک بازی و سرگرمی است، زندگی دنیا هم یک بازی و سرگرمی است. قرآن می فرماید: «و ما الحیاه الدنیا الا لعب و لهو: زندگی دنیا چیزی جز بازی و سرگرمی نیست.» [1]
دنیا به نمایشنامه ای می ماند که بازیگران آن مردمند و به نحوی خود را سرگرم کرده اند.
هر دو وسیله سازندگی است. همان طوری که فوتبال وسیله ای است برای سازندگی، دنیا هم وسیله ای است برای سازندگی.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: الدنیا مزرعه الاخره[2].
هر دو وسیله غفلت است (در صورتی که به صورت منفی به آنها توجه شود)
در هر دو، لحظه ها مهم و سرنوشت ساز است، زیرا بسیار می شود که در لحظه های آخر، سرنوشت مسابقه تغییر می کند.
بحث خرافه پرستی و روی آوردن به خرافات مسأله ای است که نه فقط جامعۀ عوام یعنی مردم عادی بلکه گاهی افراد درس خوانده و تحصیل کرده هم به این مسألۀ موهوم و خیالی که اسلام به شدت با آن برخورد کرده، مبتلا هستند.
خرافات تنها یک بیماری صرفاً مربوط به جامعه ایرانی و آسیایی، نیست؛ بلکه فال و فالگیری، اعتقاد به نحوست ها، و روابط نامعقول بین قضایا در غرب و اروپا هم فراوان است. آن قدر که در غرب بازار فالگیرها و رمال ها و طالع بین ها داغ است، شاید در بلاد اسلامی کمتر باشد.
ولتر نویسنده غربی است که کتابی به نام «روانشناسی خرافات» نوشته است. او در این کتاب درباره این که خرافات از کجا شروع شده و علت رسوخ خرافات در بین مردم سخن گفته است؟
وی در اول کتابش می گوید: خرافات یعنی کارهای غیر معقول و غیر منطقی، خرافات یعنی برخوردهای غیر علمی؛ تا بالاخره به این نتیجه می رسد که خرافات آن است که انسان بین دو چیز ارتباط قائل باشد، در حالی که هیچ ارتباط علمی و شرعی بین آن دو نیست.
مثلاً گفته می شود عدد سیزده نحس است. ولی در شرع و عقل و منطق هیچ ارتباطی بین سیزده و نحوست نیست؟ یا گفته می شود که شکستن تخم مرغ بلا و چشم زخم را از بچه دور می کند. ولی هیچ رابطه ای بین این دو نیست.
در نخستین دیدار میثم تمار و امیرالمؤمنین(ع)، حضرت از او نامش را میپرسد که پاسخ میشنود: سالم! حضرت میفرماید: اما پیامبر خدا(ص) به من فرمود پدرت اسم تو را در ایران و در سرزمین خودت «میثم» گذاشته است.
مطالب پیش رو توسط حجتالاسلام ابوالفضل هادیمنش نویسنده کتاب «یاران ایرانی اهل بیت علیهمالسلام» بیان شده است:
میثم تمار همانطور که از اسمش مشخص است، خرما فروشی بود که در کوفه زندگی میکرد و از موالیان بود. «موالیان» عجمهایی بودند که در بین عربها زندگی میکردند. موالی به خصوص به ایرانیانی گفته میشد که در بلاد اسلامی زندگی میکردند. به بیان دیگر به ایرانیانی که از شهر و کاشانه خود آمده بودند و در مناطق عربنشین دنیای اسلام مثل کوفه که یکی از مراکز تشیع بوده، با قبایل عرب زندگی میکردند، موالی گفته میشد.
موالیان در دورههای غیر از خلافت حضرت امیرالمومنین علیهالسلام، نسبت به عربها بهره کمی از بیتالمال داشتند. اما حضرت امیر علیهالسلام در دوران خلافت خودشان این تبعیضهای اقتصادی را برداشتند.