آفرینش منظومه شمسی از نظر قرآن

آفرینش منظومه شمسی از نظر قرآن
  • مربوط به موضوع » قرآن و علوم جدید  
مـنـظـومـه شـمـسـی
آفرینش منظومه شمسی

«آیا آفرینش شما مشکل تر است یا منظومه شمسی؟ جوانب آن را بهم آورده غلظت آنرا بالا برد و آنرا ساخت ـــ و شب و روز را برای آن درست کرد»! « زمین و سیارات را نوآوری نمود».
(واژه «سَـمْـک» به معنی: غـلظت و تراکم و کـلـفــتیِ بهـم برآمده است. یعنی جمع و جور و کلفـت و متراکم شده. و واژه «رَفع» در آیه نیز به معنی: "بالا بردن و افزایش دادن" است که از معانی آن است).
نکات آیات: 1ــ بالا بردن غلظت منظومه شمسی و درست کردن آن.2ــ مرده بودن و دوباره پا گرفتن منظومه شمسی. 3ـــ درست کردن شب و روز برای منظومه شمسی.

1ــ بالا بردن غلظت منظومه شمسی و درست کردن آن:

مـنـظـومـه شمسی ما که حدوداً 5 میلیارد سال عمر دارد در ابـتدا ابر بوده که شامل دود و گاز و خاکستر و غبار و برخی عناصر بوده، و در فضای منظومه شمسی پراکنده بوده است. بعد بادی که ظاهراً مـوج ناشی از انـفـجار سـتـاره ای بـوده ابعاد و جوانب آن را بهم آورده و مـنـظـومـه شـمـسی بصورت یک دیسک در آمده بوده که بدور خود می چرخیده است. بعد در قـسـمـت مرکزی آن ابر که کلفـت تر بوده، نـیروی جاذبه مـواد بیشتری را جـذب نـمـوده و در آن ناحیه متراکم گرمای لازم برای ایجاد واکنشهای هسته ای فراهم گشته و خـورشـیـد شکـل گرفـتـه است. و در اطراف آن حـلـقـه هـای دیگری از گاز و غـیره به چرخش در آمده که رفـته رفـته به کره های بزرگتری تبدیل شده اند که همان سیارات فعلی منظومه شمسی باشند. (در رابطه با پیدایش منظومه شمسی چندین نظریه وجود دارد و ما طبعاً آنکه با آیات قرآن می خواند را می گیریم).
در سوره انبیاء آیه 56 می خوانیم: «رَبُّـکُـمْ رَبُّ السَّـمـواتِ وَ الْاَرْضِ الـَّـذی فـَطـَرهُـنَّ = آفریدگار شـما آفریدگار سیارات و زمین است که آنها را از درون (از مرکز) درست کرد»! « فـطـر» از جمله به معنی: "از درون و مرکزیت خود برآمدن، شکل گرفـتن، و درست شدن" است. هر کره ای نیز وقتی می خواهد درست بشود، در ابتدا در مرکز آن نیروی جاذبه آغاز به جذب مواد بدور خود می کند و رفته رفته بزرگ و بزرگ تر مـی شود و به این شکـل کره شکل می گیرد.

2ــ مرده بودن و پا گرفتن منظومه شمسی:

کسانی که به خدا معتقد نبوده و نیستند از جمله می گفـته اند و می گویند که: وقـتی مـا می میرویم دیگر زنده نمی شویم. خدا زنده نمودن موارد گوناگونی را در قرآن برای آنها مـثال زده است. در ایـنجا زنده نـمـودن مـنظـومه شمسی را مثال زده و گـفـته: آیا آفـرینش شما مشکـل تر است یا منظومه شمسی؟ این به این معنی است که مـنـظـومـه شمسی مرده بوده و دوباره به حیات و زندگی برگردانده شده است.

ادامه مطلب ...

نگاهی به رنگ‏ها در قرآن

نگاهی به رنگ‏ها در قرآن
  • مربوط به موضوع » قرآن و علوم جدید


مفهوم رنگ

رنگ کیفیتی است که از ظاهر چیزی دیده می‌شود مانند سفیدی، سرخی، سبزی، زبیدی1 و…. تاج العروس گفته است: رنگ کیفیتی است که از قرمزی و زردی و جز آن به وسیله چشم درک می‌شود.2 ابن‌منظور در این باره گوید: رنگ هیأتی است چون سیاهی و قرمزی، رنگ هر شئ چیزی است که باعث تمایز آن شئ‌از شئ دیگری می‌شود.3 بنابراین باید گفت که رنگ از مفاهیم بسیار واضح و معروف درمیان عرف و فرهنگ‌های عمومی است، به گونه‌ای که برخی از اهل لغت نیازی به تعریف آن ندیده‌اند.4 نکته مهم تفاوت آن با نور است، که در قسمت بعد بدان می‌پردازیم.

مفهوم نور
دیدگاه عرف و علم فیزیک
ادامه مطلب ...

با چه افرادی همنشین شویم؟

با چه افرادی همنشین شویم؟
  • مربوط به موضوع » پیام‌های قرآنی

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى‏ یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلاً (فرقان-27)

یا وَیْلَتى‏ لَیْتَنی‏ لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً (28)لَقَدْ أَضَلَّنی‏ عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنی‏ وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً (29)

و(به خاطر آور) روزى را که ستمکار دست خود را(از شدّت حسرت) به دندان مى‏گزد و مى‏گوید: «اى کاش با رسول(خدا) راهى برگزیده بودم! اى واى بر من، کاش فلان(شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم!

 او مرا از یادآورى(حق) گمراه ساخت بعد از آنکه(یاد حق) به سراغ من آمده بود!» و شیطان همیشه خوارکنند* انسان بوده است!

 
ادامه مطلب ...

جهاد با نفس= راحتی دنیا وآخرت

جهاد با نفس= راحتی دنیا وآخرت
  • مربوط به موضوع » پیام‌های قرآنی
 

جهاد با نفس= راحتی دنیا وآخرت

آیات :

« وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی‏ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحیمٌ (53)»یوسف 53

من هرگز خودم را تبرئه نمى‏کنم، که نفس(سرکش) بسیار به بدیها امر مى‏کند؛ مگر آنچه را پروردگارم رحم کند! پروردگارم آمرزنده و مهربان است.»

إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّی «یوسف 53». على (ع) در باره چنین انسانى فرموده است:

قد احرقت الشّهوات عقله و اماتت قلبه و اولهت علیها نفسه. « غرر الحکم صفحه 532»

 تمایلات نفسانى و شهوات، خرمن عقل وى را آتش زده‏اند و دلش را کشته‏اند و او را واله و شیفته نفس خود کرده‏اند.

یکى از مصادیق جهاد نفس، این است که انسان فقط در هنگام نیاز بخورد و بخوابد و سخن بگوید، و خلاصه نفس خود را از هوا و هوس باز بدارد، چنان که خداى‏بزرگ مى‏فرماید:

وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‏  فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى‏ «النازعات 40»: و آن کسى که از مقام خداى خود ترسید و نفس را از هوا بازداشت، جایگاه او بهشت خواهد بود.و باید دانست که: جهاد با نفس، راحتى (دنیا و آخرت را) در پى دارد.(1)
ادامه مطلب ...

ترس از خدا

ترس از خدا
  • مربوط به موضوع » پیام‌های قرآنی
 
ترس از خدا میوه علم است

راز اندوه جبرئیل‏

امام صادق علیه السّلام فرمود: روزى جبرئیل محزون و اندوهگین بر پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلم نازل شد، پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلم پرسید: چرا تو را حزین مى‏بینم؟

عرض کرد چرا نباشم؟ در صورتى که امروز «منافیخ» دوزخ نهاده شد، پرسید: منافیخ چیست؟ عرضه داشت: آتش دوزخ است که خدا دستور داده بود تا هزار سال در آن دمیدند، تا سرخ شد، و هزار سال دیگر دمیدند تا سفید شد و هزار سال دیگر دمیدند تا سیاه شد و اینک آتش دوزخ سیاه و تاریک است، اى پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلم اگر حلقه‏اى از آن که طولش هفتاد ذراع است، بر سر کوهها نهاده شود، از حرارت آن ذوب مى‏شوند و اگر قطره‏اى از آبهاى «زقوم» و «ضریع» دوزخ در آبهاى جهان بریزند، همه اهل آن از بوى تعفّنش بمیرند؟! در این موقع هم پیامبر اسلام صلّى اللَّه علیه و آله و سلم و هم جبرئیل گریان شدند، خداوند به آن دو وحى کرد که: شما را از گناه کردن ایمن نمودم، که مستحقّ آتش نشوید، و لیکن همواره از من ترسناک باشید.

آیاتى که در باره خوف از خدا در قرآن آمده، بسیار است، مانند:

وَ خافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ «آلعمران 170»: از من بترسید، اگر مؤمن هستید.

و: فَإِیَّایَ فَارْهَبُونِ «نحل 54-53» «پس از من بترسید».  و نیز در باره قومى مى‏فرماید:

یَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ «نحل 53»: از خدا که فوق همه آنهاست مى‏ترسند.

و: وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ «الرحمن 47»: و براى کسى که از مقام خدایش بترسد، دو بهشت خواهد بود.

و: وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‏  فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى‏ «نازعات 42-40»: و اما کسى که از پروردگارش بترسد و نفس را از هوا و هوس باز دارد، پس بهشت جایگاه اوست.

و: إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»

: ترس از خدا براى علما است و بس.

ترس از خدا میوه علم است و کسى که از خدا نترسد، علم ندارد، و ترس چراغ نفس است و به وسیله آن از تاریکى‏هایش بیرون مى‏آید.

ترس صرفا از آن کسى نیست که اشک از چشمش روان است، و این معنا خوفى کاذب به حساب مى‏آید، بلکه شخص ترسان کسى است که کارهایى را که مؤاخذه و عذاب دارد ترک کند، و اگر مردم از دوزخ مى‏ترسیدند، چنان که از فقر مى‏ترسند، از آن ایمن مى‏شدند، و گرد گناه نمى‏رفتند.

دل مؤمن تا هنگامى که از پل صراط نگذشته آرام نمى‏گیرد، و هر کس در دنیا از خدا خوف داشته باشد؛ در آخرت، در امان خواهد بود. چنان که خداوند مى‏فرماید: سوگند به عزّتم، براى هیچ بنده‏اى دو ترس و دو ایمنى قرار نمى‏دهم؛ پس کسى که در دنیا از من بترسد، در آخرت به او ایمنى مى‏دهم، و هر کسى در دنیا از من نترسد، در آخرت او را مى‏ترسانم، پس کسى که ترس داشته باشد، در تمام ساعات انتظار عقوبت دارد.

و ترس از دلى رخت برنمى‏بندد، مگر اینکه کاخ ایمانش ویران باشد، و مراقبت دائمى از نفس، در پنهان و آشکار، خوف خدا را در دل ایجاد مى‏نماید و از نشانه‏هایش، کوتاهى آرزوها و جدیّت در کار و داشتن ورع و پرهیزکارى است.

مردى از پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلم پرسید: معناى آیه:

وَ الَّذِینَ یُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلى‏ رَبِّهِمْ راجِعُونَ «مومنون 60»: و کسانى که کارهایى انجام مى‏دهند و دلهاشان ترسان است، آنان به سوى خدا بازمى‏گردند.

آیا به معناى این است که: شخص زنا و دزدى مى‏کند و شراب مى‏خورد و سپس ترسان است؟

فرمود: نه، بلکه انسان روزه مى‏گیرد و نماز مى‏خواند و صدقه مى‏دهد و در عین حال از خدا مى‏ترسد که مبادا عباداتش قبول نشود.

و هر گاه خوف خدا در دلى جاى گیرد، هوا و هوس و زمینه شهوت و علاقه به دنیا در او نابود مى‏گردد، و آثار حزن و اندوه در صورتش آشکار مى‏شود.

                        ارشاد القلوب-ترجمه سلگى، ج‏1، ص: 273-274-275