نشانه های توحید در قرآن
پاسخ
درباره توحید در ابتدا باید اشاره کنیم که از دیدگاه قرآن، تا یک حدّ خاص باید توحید را پذیرفت تا یکتا پرست بودن، بر آدمی صادق باشد؛ امّا از آن به بعد شرط لازم نیست؛ هر چند رسیدن به آنها و دریافت آنها بسیار خوب و مطلوب است. حدی که دریافت و درک آن برای یکتا پرست بودن ضروری است، عبارت است از اینکه آدمی: 1. واجب الوجود را منحصر به خداوند دانسته؛ 2. تنها او را خالق دانسته؛ 3. معتقد باشد همانگونه که جهان در آفرینش نیازی به غیر خداوند ندارد، تدبیر و اداره و ربوبیّت تکوینی جهان نیز منحصر به او است؛ 4. معتقد باشد جز خدا حق فرماندادن و قانون وضعکردن برای ماندارد؛ 5. معتقد باشد کسی جز الله سزاوار پرستش نیست. اگر این پنج مرتبه توحید یا ابعاد توحید - که عبارت است از توحید در وجوب وجود، توحید در خالقیّت، توحید در ربوبیّت تکوینی، توحید در ربوبیّت تشریعی و توحید در الوهیت و معبودیت - در وجود انسان، در حدّ اعتقاد و اذعان و تصدیق پدیدار گشت؛ اصل توحید را پذیرفته و یکتا پرست خواهد بود. امّا ابعاد و مراتب دیگر توحید - همچون توحید در استعانت، توحید در خشیت، توحید در امید، توحید در محبّت و ... - را میتوان با استفاده از آیات قرآن و روایات دریافت و بر عمق ایمان به توحید افزود؛ ولی شرط لازم برای موحد بودن، همان پنج بُعد است که شمارش شد. [1]اما نشانه های توحید در قرآن زیاد است و در ده تا انحصار نمی شود نظیر آیات آفرینش(آیاتی که درباره نظو این جهان طبیعت وادرشده است و حاکی از وجود آفریننده ای قادر و توانو یکتا است آیاتی مانند یاسین/82و83-بقره /189-مائده/5-صافات/1و2و3-معارج/24) آیات آفرینش انسان(بقره /31-و...) آیات تسخیر(اعراف54تا56) آیات درباره موجودات و مار به تفکر در آن ها(سوره غاشیه) برای مطالعه بیشتر به لینک های زیر رجوع کنید: |
رویت جن و اطلاعاتی درباره ماهیت اجنه
پاسخ
در عالم هستی برخی از موجودات غیرمحسوساند و به حواس طبیعی و عادی قابل درک نیستند. یکی از این موجودات جن است. جن که در اصل معنا مفهوم «پوشیدگی» دارد، از چشم انسان پوشیده است. قرآن وجود این موجود را تصدیق کرده و سورهای به نام «جن» نیز در قرآن وجود دارد. در قرآن گاهی از این موجود به «جان» نیز یاد میشود .[1]ماهیت و حقیقت این موجودات چندان برای ما روشن نیست ولی از پارهای آیات و روایات میتوان برخی از مشخصات این موجود دست یافت، از جمله: 1- از آتش آفریده شده و خلق آن پیش از خلق انسان است .[2] 2- جن نیز مانند انسان مکلف و مسؤول است[3]. |
دمکراسی در قرآن
دمکراسی بر دوقسم است لیبرال و دینی .بین دموکراسی دینی و دموکراسی لیبرال یک تفاوت شاخص است و آن این که دموکراسی لیبرال سکولار است ولی دموکراسی دینی از احکام و معارف دینی بهره میبرد و رای مردم هم در موضوع و هم در حکم تاثیر دارد.و جایگاه این دمکراسی در اسلام این است که اگر دمکراسی را بر اساس برخی تعاریف رایج از آن و فارغ از مبانی فکری آن در نظر بگیریم، میتوان به وجود دمکراسی در اسلام حکم کرد. نظیر این که دمکراسی را به معنای حاکمیت قانون و یا نفی استبداد و یا مشارکت سیاسی و شرکت مردم در انتخاب بگیریم. البته اگر حکم به وجود دمکراسی بر اساس معنای مسامحی آن بکنیم، این امر بدان معنا نیست که در توصیف نظام سیاسی خود از آن واژه بهره بریم. بلکه باید در فرهنگ و متون دینی خود بکاویم و متناسب با شرایط جامعه و تفکر دینی واژههای دینی بجوییم . اگر دمکراسی را به معنای دقیق و با ملاحظه فلسفه سیاسی مد نظر قرار دهیم، به طور قطع حکم به نبودن دمکراسی در اسلام خواهیم کرد. اگر دمکراسی را حکومتی بدانیم که مشروعیتش ناشی از حاکمیت مردمی است و یا دمکراسی را با ملاحظه اصول و مبانی فکری آن تصور کنیم، طبیعی است در اسلام دمکراسی جایگاه ندارد. برخی در صددند حکومت در اسلام را نظامی دمکراتیک معرفی کنند. در این که داعیه این افراد در طرح این مسأله چیست؟ آیا داعیه دفاع از اسلام را دارند و یا این تلاش، ناشی از سیطره علم و تمدن غربی بر ذهنیت آنها است؟ انگیزه هر چه باشد، باید به این نکته اشاره کرد که این موج در کشورهای عربی و از جمله، مصر از پیشینه بیشتری برخوردار است. به نظر ما، تفکر دینی ریشه در چشمه زلال وحی داشته، از غنا و جامعیت برخوردار است و مبانی حاکم بر حکومت اسلامی با دمکراسی غربی تعارض بنیادین دارد. نظام حکومتی اسلام با توجه به منبع وحی و بر اساس نیاز جامعه بشری تنظیم گشته است. |
چگونگی دستیابی به اصول دین در دوران غیبت
مسائلی که مربوط به اصول دین و اعتقادات هستند یا در اصل اثبات خداوند و دین و به اصطلاح برون دینی هستند که باید با عقل و منابعی مانند آن مطالعه شده و پذیرفته شوند و یا در مسائلی درون دینی است مانند جزئیات معاد، رجعت و... که در اینجا باید به متون دینی مراجعه کنیم و تا آن جا که آیات و روایات به عنوان معارف وحیانی و الهی ما را مطلع کرده اند؛ برای وظایف ما، کافی است. اگر چه ما متأسفانه از بسیاری از معارف الهی و وحیانی محروم هستیم. |
امام زمان (عج) و اختلاف فقهاء
پاسخ
1- آیا مراد شما اینست که باید امام عصر ( عج ) اجازه اختلاف نظر به فقها ندهد و همه آنان نظر واحد که همان واقعیت است را بیان کنند ؟ در این صورت یک لازم دیگر پیش می آید و آن عدم حاجت به فقهای متعدد است یعنی چه یک فقیه و چه هزاران فقیه دیگر تفاوتی ندارند علاوه بر این دیگر روایاتی که گفته اند از اعلم و افقه و اتقی (دانشمند تر – فقیه تر – با تقوی تر) تقلید کنید هم منتفی می شود چون در هر صورت نظر واحدی ابراز می شود . و این نظریه لوازم دیگری هم دارد که فعلا از آن صرف نظر می کنیم . 2- در جواب این شبهه باید گفت که اولا در زمان غیبت معصوم احکام یا واقعی هستند یا ظاهری، احکام واقعی همان احکامی هستند که مد نظر خدا و پیامبر هستند و احکام ظاهری آن احکامی هستند که فقیه می خواهد از ظاهر ادله ( آیات روایات – ملازمات عقلی) آن را کشف و استنباط کند که گاهی به واقع می رسد (مصاب) و گاهی به واقع نمی رسد (مخطأ). در صورتی که فقیه حکم واقعی را کشف کند دو ثواب و اگر به نتیجه ای دیگر ( حکم ظاهری ) برسد یک ثواب خواهد داشت ، و البته این حکم ظاهری برای خود او و مقلدانش حجت است . ( با احتساب شرایطی مانند فحص از ادله و یاس از دیگر ادله ) و اگر طبق آن عمل کند اگر چه حکم واقعی نیست ولی به وظیفه ظاهری خود عمل کرده که هم معذور است که به واقع عمل نکرده است و هم مأجور است ( به خاطر انقیاد و یا مصلحتی دیگر که در سلوک این حکم ظاهری می باشد ) 3- امام عصر ( عج) دو وظیفه دارد: الف : ظاهری ب: باطنی وظیفه ظاهری او اظهار و بیان و اجرای احکام الهی است و وظیفه باطنی او هدایت اعمال انسانها و دستگیری از اولیاء خداوند و رساندن آنان به مقاصد معنوی و عالی است . یعنی امام هم در باطن عالم ( ملکوت ) امام است و هم در ظاهر آن ( تبیین و اجرای احکام و معارف الهی) که از اولی به ولایت تکوینی و از دومی به ولایت تشریعی تعبیر می شود، حال امام در زمان غیبت خود از وظیفه اول معاف است و ما از این جهت ( تبیین و اجرای احکام و معارف ) از وجود امام محروم هستیم ولی از جنبه دوم و ولایت تکوینی آن حضرت بهره مند هستیم که او حجت خداوند بر زمین است اگر هم امام عصر با اولیاء و مراجع معظم تقلید مرتبط باشد مربوط به بخش دوم (اجراء و تبیین احکام و معارف) نیست. همه فقها موظفند احکام شرعی را از همین ادله موجود ( قرآن – روایات و ملازمات عقلی و ... ) تحصیل کنند و نمی توانند به این عنوان که با امام عصر (ع) ملاقات داشته و از راهنمایی او بهره مند گشته اند به عنوان دلیل علمی بر فتوای خود استفاده کنند . آری ممکن است که امام عصر ( عج) در شرایط ویژه به بعضی از فقهاء با استناد به همین منابع موجود راهنمایی و جهت ارائه نماید مثلا بفرماید مستند این حکم فلان روایت است که در کافی یا فلان کتاب روایی می باشد . با این حال اختلاف انظار فقهاء موجب تعالی و رشد احکام و حقوق گشته و این اختلاف نظر که بسیار اندک است، نمی تواند مضر وغیر سودمند باشد تا ان شاء الله خورشید عالم آرا سر از کوه غیبت بر آورد و همه انسانها از شعاع نورانی او بهره مند شوند. |