آداب اجتماعی

    آداب اجتماعی

     ه) آداب رفتار با دوست

بشر در تمام مراحل زندگی، از آغاز کودکی و جوانی تا روزگار پیری، به طور فطری و طبیعی نیازمند دوست است که او را از تنهایی و بی پناهی خویش برهاند. بدین جهت، دوست در زندگی از جایگاه ویژه­ای برخوردار است و برای خود آدابی دارد که در این مبحث به گوشه ای از آنها اشاره می شود.
یک ـ دوستی برای خدا
دوستی هنگامی ارزش دارد که برای خدا باشد و رفیقی قابل اعتماد است که دوستی او بر پایه معنویت باشد. دوستی هایی که به دلیل ثروت، مقام، زیبایی یا نظایر آن به وجود آمده باشد، با از بین رفتن آنها خود به خود از بین خواهد رفت. هیچ یک از امور مادی نمی تواند پشتوانه دوستی ثابت و سعادت بخش باشد. ازاین رو، به جز با حق طلبان و آخرت گرایان نباید رفاقت کرد و از هم نشینی با کسانی که همت آنها کسب دنیاست و از یاد حق غافل هستند, باید پرهیز کرد. چنان­که خداوند در قرآن می فرماید: «فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّی عَن ذِکْرِنَا وَلَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَوةَ الدُّنْیَا؛ پس، از هرکس که از یاد ما روی برتافته و جز زندگی دنیا را خواستار نبوده است، روی بر تاب». (نجم: 29)
امام علی(ع) در این باره می فرماید:
کُلُّ موَدَّةٍ مَبینةٍ عَلَی غَیر ذاتِ الله ضَلالٌ وَ الْاعتمادُ عَلیها مَحالُ.1
هر دوستی و محبتی که پایه­اش بر چیزی جز ذات مبارک خدای متعال پی­ریزی شده باشد, گمراهی است و تکیه بر آن محال است.
دوـ میانه روی
میانه­روی در دوستی، نکته مهم دیگری است که باید همواره در نظر داشت؛ زیرا تندروی در دوستی ممکن است زیان های جبران ناپذیری به بار آورد. انسان در دنیای دوستی، تا اندازه­ای باید به رفیق اعتماد کند که اگر روزی از او دل گیر و آزرده خاطر شد, مشکل ساز نشود. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:
در دوستی، میانه نگه دار که شاید دوست، روزی دشمن تو شود. در دشمنی راه افراط مسپار که شاید دشمن، روزی دوست تو شود.2
همچنین می فرماید:
بر دوست خود کمال دوستی را ببخشای، ولی همه اطمینان خود را به او نکن و درباره او از خویشتن همه مواسات را انجام ده، ولی همه اسرار خود را به او بازگو مکن.3
لرد آویبوری می نویسد:
با دوستان چنان باش که اگر دشمن شدند، زیان نبینی و با دشمنان چنان رفتار کن که اگر دوست شدند، شرمسار نباشی. چه بسیار کسانی که این دستور را به کار نمی بندند و در نتیجه همیشه مضطرب و آشفته خاطرند. محرمانه­ترین اسرار خود را با دوستان در میان می گذارند. همین که رشته دوستی گسسته می شود و کار به دشمنی می کشد، دوستی که تا دیروز با او چون یک مغز در دو پوست بودند، به قصد جانش برمی خیزد و با حربه­ای که پیش از وقت به دست او داده است، دمار از روزگارش برمی آورد. به همین جهت است که یکی از سرداران بزرگ، وقتی به جنگ می رفت، به لویی چهاردهم گفته بود: «مرا از شر دوستانم حفظ کنید. از دشمنان باکی ندارم».4
سه ـ انتخاب دوست پس از آزمایش
آداب اسلامی حکم می کند که انسان مؤمن در انتخاب دوست، دقیق و سخت گیر باشد. اگر بخواهد با کسی طرح دوستی بریزد و رفیق صمیمی شود, عقل و منطق را به کار گیرد و احساسات تند و بی جا را در این امر دخالت ندهد. در ابتدا با او مأنوس شود تا از تفکر, اخلاق و زندگی­اش آگاه شود. سپس در موارد مختلف او را آزمایش کند. پس از آنکه همه شرایط دوستی را در او یافت و صلاحیت او را تأیید کرد, با وی دوستی کند. چنین دوستی می تواند ثابت و پایدار و بی خطر باشد. امام علی(ع) در این باره می فرماید: «لَاتامَنْ صدیقَک حَتّی تَختبَره؛ از دوست خود ایمن مباش تا او را بیازمایی».5
مارک اورل هم می گوید:
هرگاه می خواهی با کسی دوستی کنی، پیش از همه ببین فهم او چه اندازه است. نیک و بد را چه می داند. افتخار و اهانت را چه می شمارد و نیک­بختی و بدبختی به نظر او در چه چیز است که پس از آن، هر چه از او بشنوی و به تو بگوید، در شگفت نشوی؛ زیرا خواهی دید همه کارهای او مطابق گفته هایش و همچون فهم اوست.6
روش های مختلفی برای آزمایش دوست در اسلام، سفارش شده است, از جمله آزمایش دوست در روزهای سخت زندگی. امام علی(ع) در این باره می فرماید: «فِی الضَّیقِ وَ الشِّدَةِ یَظْهَرُ حُسْنُ الْمَوَدَّةِ؛ در تنگی و سختی، دوستی و نیکویی دوست آشکار می­شود.»7 همچنین می فرماید: «فِی الشِّدَةِ یَختبرُ الصِّدیقُ؛ در سختی است که دوست آزمایش می شود».8
چهارـ تداوم دوستی
از دیگر آداب دوستی که از انتخاب دوست هم مهم­تر است, تداوم دوستی است. در واقع، اگر پس از انتخاب دوست، حدود و وظایف دوستی رعایت نشود، به­زودی رشته آن گسیخته خواهد شد. این امر، ناتوانی انتخاب کننده را می رساند. امام علی(ع) در این باره می فرماید:
اَعجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجْزَ عَنْ اکْتِسابِ الْاِخْوانِ وَ اَعجَزُ مِنه مَن ضَیَّعَ مَنْ ظَفَرَ بِه مِنْهم.9
ناتوان­ترین مردم کسی است که نتواند برای خود دوستانی به­دست آورد و از او ناتوان تر کسی است که دوستان به دست آمده را از دست بدهد.
سنایی می گوید:

بد کسی دان که دوست کم دارد

زان بتر، چون گرفت، بگذارد10

از سوی دیگر, خداوند تداوم دوستی را دوست دارد. از این رو، برای خشنودی خداوند باید دوستی را ادامه داد. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «انَّ اللهَ تعالی یُحِبُّ المُداوَمَةَ عَلَی الْاِخاءِ الْقدیم فَداومَوا؛ خداوند دوستی دیرینه را دوست دارد. بنابراین، دوستی دیرینه را ادامه دهید».11
برای تداوم دوستی, شناخت و تدبیر مناسب جهت مقابله با علل ناپایداری دوستی­ها بسیار اهمیت دارد.
پنج ـ بی اعتنایی به سخن افراد سخن چین درباره دوستان
بدون تردید، افرادی هستند که از روابط گرم و دوستانه دیگران رنج می برند و همواره درصدد ایجاد اختلاف بین آنها هستند. سخنانی دروغ یا راست از این دوست به دیگری می گویند تا آنها را از هم آزرده و دل سرد کنند. امام علی(ع) در این باره می فرماید: «وَ مَنْ أطاعَ الواشِیَ ضَیَّعَ الصّدیق؛ هرکس از سخن چین پیروی کند، دوستی را به نابودی می کشاند».12
وظیفه دوستان در مقابل گفتار سخن چینان، تکذیب و بی اعتنایی به سخن آنهاست. بدین وسیله، هم آنها از کار ناپسندشان متنبه می­شوند و هم انسان, دوست خود را از دست نمی­دهد.
شش ـ گذشت از اشتباه های دوستان و پرهیز از خرده گیری بر آنان
از دیگر آداب دوستی، پرهیز از خرده گیری و گذشت از اشتباه ها و لغزش های دوستان است؛ زیرا خرده گیری و اهمیت دادن به اشتباه ها می تواند دوستی ها را از بین ببرد. امام علی(ع) در این باره می فرماید: «مَن اسْتَقْصی عَلی صِدیقِه اِنْقطَعتْ مَودَّتُه؛ کسی که نسبت به دوست خود خرده گیری کند و ریزبین باشد، دوستی او بریده می شود».13
اگر دوست برای اشتباه های خود دلیل ندارد، بهتر است طرف مقابل برای او عذرتراشی کند تا دوستی ها تداوم یابد؛ زیرا «اَلاِسْتغناءُ عَن العُذرِ أعزُّ مِن الصِّدقِ به؛ بی نیازی از عذرخواهی، گرامی تر از عذر راستین است».14
«عذر دوستان را باید پذیرفت، اگرچه بی جا باشد و استدلال آن منطقی نباشد؛ زیرا همین اندازه که کسی از کار خود پشیمان شد و پوزش خواست، بدین معناست که دستی برای دوستی و ادامه آن دراز کرده است و وظیفه شخص است که آن را بگیرد».15

ز دوست، دوست نرنجد به هیچ تقصیری

اگر برنجد، گوید که دوستم، غلط است

هفت ـ احترام گزاری به دوست
یکی از نکات دقیق در دوستی، رفاقت در تمام دوره ها و همه فراز و نشیب های زندگی و احترام گزاردن به دوست است. گاه صمیمیت و یگانگی در دوستی به جایی می رسد که افراد، احترام را فراموش می کنند. برای مثال، در عالم دوستی با ضمیر «تو» همدیگر را صدا می کنند و بر اثر عادت، گاهی نیز در مقابل دیگران به شکل نادرستی رفتار می کنند، یا با هم شوخی ها بی جا می کنند یا یکدیگر را به تمسخر می گیرند. ادامه این روند می تواند روابط دوستان را تیره و متزلزل کند.
حارث بن اعور که از اصحاب علی(ع) بود, روزی اخلاص و ارادت قلبی خود را بیان کرد و گفت: «ای امیرمؤمنان, من شما را دوست دارم.» چون سخن از دوستی به میان آمد، حضرت درباره حفظ دوستی فرمود:
کسی را که دوست داری، با او خصومت مکن، او را به بازی مگیر؛ با او ستیزه جویی مکن؛ با او شوخی های نامناسب مکن، او را خوار و کوچک مشمار و در مقام برتری جویی بر او مباش. این کارها مناسب مقام دوستی نیست و روابط دوستان را تیره و متزلزل می سازد.16
هشت ـ تذکر عیب های دوست
انسان همان­گونه که برای خود خوبی می خواهد, برای دوستش هم باید خوبی بخواهد، ازاین رو، اگر کاستی­هایی در کار دوست خود دید, باید به او پند دهد. تذکر عیب های دوست، نشانه محبت به اوست که عیب دوست را مانند عیب خویش ناپسند می پندارد و از آن چشم پوشی نمی کند. این تذکر باید مخفیانه باشد, وگرنه نصیحت نیست, بلکه آبرو ریختن است، چنان­که امام علی(ع) می فرماید:
الصِّدیقُ الصِّدقِ مَنْ نَصَحَک فی عَیبِکَ، وَ حَفِظَکَ فی غَیْبِکَ، و آثرَکَ عَلَی نفسِه.17
دوست صمیمی کسی است که تو را در مورد عیب هایت نصیحت کند، در غیاب، تو را نگه دارت باشد و تو را بر خود مقدّم دارد.
همچنین می فرماید:
صدیقُک مَنْ نَهاکَ وَ عَدُّوکَ مَنْ اَغْراکَ.18
دوست صمیمی تو کسی است که تو را از کارهای زشت بازدارد و دشمن تو کسی است که تو را به کارهای زشت وادارد.

دوست آن است که عیب مرا

همچو آیینه روبه رو گوید

که آنکه چون شانه پشت سر رود

عیب ها را مو به مو گوید

انسان همان­گونه که خطاها و اشتباه های دوست خود را تذکر می دهد, باید خود هم آمادگی پذیرش نصیحت و تذکر دوست را داشته باشد.
نه ـ یکسان بودن ظاهر و باطن با دوست
انسان باید همان گونه که به ظاهر با دوست خود به صفا و محبت رفتار می کند, در غیاب او و در باطن هم به او محبت داشته باشد تا ظاهر و باطنش موافق باشد. امام علی(ع) می فرماید: «اَلصَّدیق مَنْ صَدَقَ غَیْبُهُ؛ دوست راستین کسی است که نهانش راست باشد».19
ده ـ کمک به یکدیگر
دو دوست همانند دو دست در یک بدن که همدیگر را می شویند, باید کمک کار یکدیگر باشند و در مشکلات زندگی، همدیگر را تنها نگذارند. امام علی(ع) می فرماید: «اذا بنَت الوُدُّ وَجَبَ التَّرافدُ و التعاضُدُ؛ وقتی دوستی ثابت و پابرجا شد، تعاون و کمک بر یکدیگر لازم می شود».20

دوست مشمار آن که در نعمت زند

لاف یاری و برادرخواندگی

دوست آن باشد که گیرد دست دوست

در پریشان حالی و درماندگی21

بهترین کمک دوست, کمک به اصلاح دین اوست, چنان­که امام علی(ع) می فرماید:
جز این نیست که رفیق را رفیق گویند، چون همراهی می کند و تو را در اصلاح دینت یاری می رساند و اگر کسی تو را بر اصلاح دین و آیینت همراهی کرد، او رفیق مهربان است.22
همچنین از دوست باید زمانی انتظار کمک داشت که توانایی کمک کردن داشته باشد و او را به زحمت نیندازد.
یازده ـ قطع رابطه با دوستان منحرف
اگر چه در آداب اسلامی، بر تداوم دوستی با دوستان تأکید شده است، ولی با دوستی که منحرف شده است و امیدی به اصلاح او نیست و مسائل شرعی را رعایت نمی کند, باید قطع رابطه کرد. امام علی(ع) می فرماید:
مَنْ لَمْ تَکُنْ مَوَدَّتُهُ فی الله فَاحْذَرْهُ فانَّ موَّدتَه لئیمَةٌ وَ صُحبتُه مَشومَةٌ.23
کسی که مبنای دوستی اش در راه خدا نباشد، از او پرهیز کن که دوستی او پستی و هم نشینی با او شوم است.
می گویند آیت الله حاج آقا حسین قمی رحمه الله , افزون بر مقام علمی و تقوایی، در معاشرت و اخلاق اجتماعی نیز بسیار مقیّد و به رفاقت صحیح، فوق العاده پای بند بود و هرگز حاضر نبود برای حفظ دوستی، ضوابط شرعی را زیر پا گذارد. ایشان می گفت: «من، تا درِ جهنم با رفیق هستم, ولی برای او داخل جهنم نمی شوم».24
دوازده ـ دیگر آداب دوستی
از دیگر آداب دوستی این است که دوست خود را با نامی که او دوست دارد بخواند،25 در مجلس برای او جا باز کند.26 هنگام داشتن ثروت و قدرت، رفتارش با دوست تغییر نکند.27 در بیماری، از او عیادت و هنگام مرگ، او را تشییع کند. در غیبت دوست خود، حافظ آبرو، مال و ناموس او باشد. همیشه او را یاد و دعای خیر کند. در صورت توان، حاجت او را قبل از بیان کردن برآورده کند.


  • ز) آداب رفتار با بزرگ ترها (بزرگ­سالان)

رفتار با بزرگ ترها آداب خاصی دارد که به گوشه ای از آنها اشاره می کنیم.
یک ـ سلام کردن
سلام کردن، امری مستحب و نشانه دوری انسان از تکبر است. سلام کردن، بزرگ و کوچک ندارد و هرکس می تواند برای بهره مندی بیشتر از ثواب, ابتدا سلام کننده باشد, ولی بهتر است برای احترام به بزرگ‍‍‍‍‍‍‍‍‍­ترها، هم‍‍واره کوچک­ترها آغازکننده سلام باشند. امام صادق(ع) می فرماید: «یُسَّلم الصّغیرُ عَلَی الکَبیر؛ کوچک­تر به بزرگ تر سلام کند».1
دوـ احترام گزاری در مکان های عمومی
از دیگر آداب برخورد با بزرگ سالان, احترام آنان در مجالس، مهمانی ها و مکان های عمومی است. به ویژه, به دلیل کم توانی یا بیماری افراد سالمند باید مراقب آنان بود.
در عصر رسول گرامی اسلام، پیرمردی خدمت حضرت رسید. کسانی که در محضر او بودند، احترامش نکردند و در جای دادن به او کندی و سهل­انگاری کردند. پیامبر اسلام از این رفتار خلاف ادب آنان ناراحت شد و به آنان فرمود. «لَیْسَ منّا مَن لَمْ یُوَقر الْکَبیرَ و یرَحمُ الصَّغیرَ؛ هر که بزرگ تر را محترم ندارد و به کوچک تر رحم نکند، از ما نیست».2
سه ـ موضع گیری نکردن در برابر آنان
در جایی که درگیری و جنگی بین افراد بزرگ­تر و کوچک­تر پیش می آید, بهتر است افراد جوان تر به احترام سن و سال بزرگ تر، از موضع گیری در برابر آنان خودداری کنند و از اشتباه هایشان درگذرند. چنان­که امام سجاد(ع) می فرماید: «و أمّا حَقُّ الکبیرِ فَاِنَّ حَقّه تَوقُیر سِنَّه... و تَرکُ مُقابلَتهِ عِندَ الخِصامِ؛ حق بزرگ سال این است که بزرگ سالی او را احترام گزاری... و از موضع گیری در برابر او بگذری...».3
چهارـ بردباری کردن در مقابل نادانی آنان
بزرگ­ترها باید به گونه­ای آگاهانه رفتار کنند تا واکنش جوانان را در پی نداشته باشد, ولی بهتر است کوچک­ترها به دلیل تقدّم بزرگ ترها در اسلام, در برابر نادانی ها یا توهین و اهانت های آنان بردبار باشند. امام سجاد(ع) می فرماید: «وَ أمَا حَقّ الکبیر ... وَ لاتَستَجْهِلْه و اِن جَهِلَ علیک تحملت؛ حق بزرگ سال این است که... با او نادانی نکنی، اگر وی با تو نادانی کرد، بردباری کُنی.»4 رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز می فرماید: «و لغزش های بزرگان را ببخشید، مگر در کار حد و مجازات».5
پنج ـ سخن نگفتن پیش از آنان
از دیگر آداب برخورد با بزرگ­ترها, سخن نگفتن پیش از آنان است. امام صادق(ع) از نیاکان بزرگوار خود نقل می کند که در دوره رسول خدا صلی الله علیه و آله , دو نفر, یکی سالمند و دیگری جوان به خدمت حضرت شرف یاب شدند. جوان پیش از پیرمرد، سخن گفتن را آغاز کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «صبر کن تا آن که بزرگ­تر است، سخن گوید».6

شش ـ راه نرفتن پیش از آنان
وقتی انسان با بزرگ سالی همراه است, باید مراقب حال او باشد و در راه رفتن بر او پیشی نگیرد. امام سجاد(ع) فرموده است: «حق بزرگ سال آن است که... در راه بر او سبقت نگیری و پیشاپیش وی راه نسپری...».7
در برخی از خاطرات امام خمینی رحمه الله نیز نقل کرده­اند که: «روزی یکی از مسئولان مملکتی برای انجام کاری به همراه پدر سال خورده اش به دیدار امام شتافته بود. وقتی می خواست به حضور امام برسد، پیش از پدر وارد محل دیدار شد و پدرش را معرفی کرد. امام نگاهی به آن مسئول کرد و فرمود: «این آقا پدر شما هستند؟» عرض کرد: آری. امام فرمود: «پس چرا جلو وی راه افتاده ای و وارد شدی؟»8

هفت ـ گوش سپردن به سخنان منطقی آنان
بزرگ ترها به دلیل تجربه هایی که دارند, حرف های ارزشمند منطقی برای گفتن دارند. ازاین رو، نباید از کنار حرف های آنان بی اعتنا گذشت. پس باید به حرف ها و درددل های آنان به مهربانی گوش سپرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله همواره با افراد سالمند چنین بود. به حرف های آنان گوش می داد و به مهربانی پاسخ می گفت.
عدی بن حاتم طایی در احوالات رسول خدا صلی الله علیه و آله می گوید: «وقتی برای نخستین ­بار به دیدار پیامبر به مدینه شتافتم، به مسجد رفتم و خدمت پیامبر رسیدم. چون مرا شناخت, از جا برخاست و مرا به خانه خود برد. در میان راه، زنی سال خورده و ناتوان سر راهش آمد و سخنانی به او گفت. آن حضرت ایستاده بود و به سخنان پیرزن گوش می کرد و با مهربانی به آن پاسخ می گفت».9


  • ج) آداب رفتار با همسایه

اسلام برای همسایه داری مانند امور دیگر، آدابی در نظر گرفته است، چنا ن که رسول گرامی اسلام می فرماید: «للجار حقّ؛ همسایه حقی دارد.»1 آدابی که اسلام برای همسایه داری در نظر گرفته است فراوان است که به مهم ترین آنها می پردازیم.
یک ـ رازداری و عیب پوشی
اگر افراد یک محل در مدت طولانی با یکدیگر همسایه باشند، کم کم از اسرار زندگی همدیگر آگاه خواهند شد. از آنجا که آشکار ساختن اسرار زندگی مردم و فاش کردن عیب های آنان، بسیار نکوهیده است، مؤمن نباید در کار دیگران کنجکاوی کند و به دنبال عیب جویی باشد. اگر هم به صورت اتفاقی، از رازی آگاه شد، باید آن را پنهان بدارد، چنان که امام سجاد(ع) می فرماید: «اگر بر عیب همسایه ات آگاه شدی، باید آن را پنهان سازی.»2 در غیر این صورت، بنا به فرموده امام علی(ع) باید منتظر پی آمدهای ناگوار کشف اسرار همسایه باشد: «مَن تَطَلعَ علی اَسرار جارِهِ اِنهَتَک اَستارُهُ؛ کسی که به اسرار درونی همسایه اش سرکشد [و درصدد آگاهی یافتن از وضع درونی او برآید]، پرده هایش دریده می شود».3
دوـ مدارا و خوش همسایگی
تضاد و مزاحمت از پی آمدهای ناگزیر در زندگی اجتماعی است. ممکن است کم توجهی و عمل نکردن بعضی افراد به آداب اسلامی، آسایش را از دیگران بگیرد و آنان را بیازارد. این امر زمینه ساز کدورت ها و درگیری های بعدی می شود. در این صورت، شایسته است طرفی که از همسایه خود کم لطفی دیده است، آزار همسایه را تحمل کند. اگر هم ناچار به نشان دادن واکنش شد، با رویی گشاده و زبانی نرم به وی گوشزد کند، به گونه ای که آن تذکر به اصلاح او کمک کند و موجب رنجش خاطرش نشود. امام کاظم(ع) در این باره می فرماید: «لَیْسَ منّا مَنْ لَمْ یُحسنْ مُجاوَرَةَ مَنْ جَاوَرَه؛ از ما نیست کسی که با همسایه اش خوش رفتاری نکند».4
شخصی از آزار همسایه اش نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله شکایت کرد. حضرت او را به صبر فراخواند. بار دیگر نیز به شکایت آمد. حضرت باز هم او را به صبر فرا خواند. بار سوم آمد و شکایت خود را تکرار کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «چون روز جمعه شد، زمانی که مردم به نماز جمعه می روند، اسباب خانه خود را بر سر راه مردم بیاور. چون علت را جویا شدند، ماجرا را بازگو کن.» آن شخص به دستور رسول خدا صلی الله علیه و آله عمل کرد. ساعتی گذشت. همسایه آزاررسان سرآسیمه نزد او آمد و از وی خواست اسبابش را به خانه برگرداند و گفت: با خداوند عهد می کنم که دیگر تو را نیازارم.5
سه ـ رسیدگی به یکدیگر
حُسن هم جواری ایجاب می کند همسایگان از مشکلات یکدیگر باخبر شوند، در رفع آن کوشا باشند و خود را به بی خبری نزنند، چون «مِنْ الْمروَّة تَعهُّد الجِیرانِ؛ رسیدگی به [امور] همسایگان، از جوان مردی است».6
رسول خدا صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید:
حق همسایه آن است که اگر برای کرایه از شما درخواست کمک کرد، به او کمک کنید. اگر وام خواست، به او بپردازید و هرگاه تهی دست شد، از او دست گیری کنید... .7
همچنین می فرماید: «ما آمن بی مَنْ باتَ شَبْعانَ و جارُهُ جائع الی جَنبِه وَ هُوَ یَعلَمُ به؛ به من ایمان نیاورده است کسی که با شکم سیر بخوابد، درحالی که همسایه اش گرسنه باشد و او می داند».8
همسایه توان مند در برابر همسایه نیازمند وظایفی دارد، ولی همسایه نیازمند هم نباید برای هر چیزی گاه و بی گاه مزاحم همسایه توان مند خود شود و آسایش را از او بگیرد.
چهارـ تهنیت هنگام شادی، تعزیت هنگام مصیبت
امروزه دنیای ماشینی موجب شده است که روابط عاطفی و انسانی به ضعف و خاموشی بگراید. انسان ها و همسایگان نزدیک، از حال یکدیگر بی خبر باشند، به گونه ای که حتی پس از چندین سال همسایگی، نام یکدیگر را هم ندانند، این در حالی است که آداب اسلامی حکم می کند انسان مؤمن در هیچ شرایطی، از همسایه خویش غافل نباشد. پس در غم، شادی، بیماری و فوت همواره کنارش باشد و او را تنها نگذارد. رسول خدا صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید:
حق همسایه آن است که... چنانچه خیری به او رسید، به او تبریک بگویید. هنگام بیماری به عیادتش بروید. در مصیبت ها به او تسلیت بگویید. اگر فوت شد، در تشییع جنازه اش حاضر شوید.9
پنج ـ مراعات حق همسایه در فروش و ساخت مسکن
آداب اسلامی ایجاب می کند که انسان مؤمن مسلمان، همواره در فروش و ساخت مسکن، همسایه خود را مقدّم بدارد. چنا ن که حضرت رسول صلی الله علیه و آله در فروش خانه می فرماید: «جارُ الدّارِ اَحَقَُّ بِدارِ الْجارِ؛ همسایه خانه، در خرید خانه همسایه مقدّم است.»10 همچنین درباره ساخت و ساز مسکن می فرماید:
حق همسایه آن است که... بنای خود را از بنای او فراتر نبری و جریان باد را بر او نبندی.11
در حقیقت، در ساخت و ساز مسکن، همان گونه که ما رفاه و آسایش خود را در نظر می گیریم و تلاش می کنیم به گونه مطلوب خویش آن را بسازیم، باید ملاحظه همسایه را نیز داشته باشیم و با ساخت و ساز غیراصولی، آرامش و آسایش او را سلب نکنیم.
شش ـ مراعات حال همسایه در پخت و پز و خرید مواد غذایی
در همسایگی ما شاید افراد آبرودار و تهی دستی زندگی کنند که امور خود را به سختی بگذرانند. برخی از آنها شاید توانایی خرید مواد غذایی مطلوب، مانند گوشت و میوه را نداشته باشند. این گونه افراد معمولاً با استواری در برابر مشکلات زندگی می کنند و برای رفع آن از کسی کمک نمی خواهند و «با سیلی، صورت خود را سرخ نگه می دارند».
ازاین رو، آداب اسلامی حکم می کند با رفتار و گفتار نسنجیده خود و خانواده مان، آنها را رنجیده خاطر نکنیم. اگر می توانیم در قالب هدیه کمکی کنیم و اگر نمی توانیم، آنها را شرمنده خانواده شان نسازیم. به قول شاعر: «اگر نوشم نه ای، نیشم چرایی؟».
پیامبر خدا در این مورد می فرماید:
حق همسایه آن است... هرگاه میوه ای خریدید، مقداری به او هدیه کنید. اگر مایل به این کار نبودید، آن را پنهانی به خانه ببرید و دقت کنید که فرزندتان آن را از خانه بیرون نبرد که فرزند او ببیند و بهانه گیری کند. با بوی غذای مطبوع خود، او را میازارید، مگر آنکه مقداری برایش بفرستید.12

هفت ـ خیانت نکردن به مال و ناموس همسایه
از دیگر آداب حُسن هم جواری، حفظ حُرمت همسایه است، چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «حُرْمَة الْجارِ عَلَی الجارِ کَحُرمَةِ دمهِ؛ حرمت همسایه بر همسایه، چون حُرمت خون او است».13
حفظ حرمت همسایه، هم شامل احترام ظاهری است مانند ادب در برخوردها و پرهیز از هرگونه رفتار و گفتار زننده و هم احترام باطنی، یعنی حفظ حُرمت مال و ناموس همسایه.
در حقیقت، یک انسان مؤمن، ضمن اینکه احترام ظاهری را در رابطه با همسایه رعایت می کند، نباید فکر خیانت به مال و ناموس همسایه را در ذهن بپروراند؛ زیرا پی آمد چنین خیانتی به مراتب سنگین تر از خیانت به دیگران است. رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره آثار چنین گناهی می فرماید:
گناه اینکه مرد با ده زن زنا کند، کمتر است تا اینکه با زن همسایه زنا کند. اینکه مرد از ده خانه دزدی کند، برای وی آسان تر است تا از خانه همسایه خود دزدی کند.14
انسان مؤمن نه تنها نباید چنین خیانت هایی را مرتکب شود، بلکه در غیاب همسایه باید از مال و ناموس او، همانند مال و ناموس و خانواده خود حفاظت کند.


  • ج) آداب شنیدن (گوش دادن)

شنیدن، یکی از خطوط ارتباطی با مردم است که در ایجاد ارتباط های انسانی نقش مهمی دارد و برای داشتن روابط اجتماعی سالم و سودمند نیازمند آنیم که با آداب آن آشنا شویم. در این مبحث به برخی آداب شنیدن می پردازیم.
یک ـ گوش نسپردن به هر سخنی
آداب اسلامی به انسان مؤمن مسلمان اجازه نمی دهد که به هر سخنی گوش بسپارد. امام جواد(ع) در رهنمودی می فرماید:
کسی که به سخن گویی گوش فرا دهد او را پرستش کرده است. بنابراین اگر از خدا می گوید، خدا را پرستش کرده و اگر از زبان ابلیس می گوید، ابلیس را پرستیده است.1
این روایت بیانگر این نکته مهم است که «سخن هر چه باشد و از هرکس باشد، اثر دارد و گوش فرا دادن به سخنان این و آن معمولاً با تأثیر آن در دل آدمی همراه است ... از آنجا که هدف سخن گویان مختلف است، جمعی سخن گوی حق هستند و جمعی سخن گوی باطل، و خضوع در برابر هر یک از این دو گروه، نوعی پرستش است؛ زیرا روح پرستش چیزی جز تسلیم نیست. بنابراین، آنها که به سخنان حق گوش می دهند، پرستندگان حق هستند و آنها که به سخن های باطل گوش فرامی دهند، پرستندگان باطل اند. پس باید از رونق دادن به محفل سخن گویان باطل پرهیز کرد و اجازه نداد که سخنان تاریک آنان، از مجرای گوش به اعماق جان برسد».2
دوـ علاقه نشان دادن به سخنان گوینده
حسن سلوک و رفتار ایجاب می کند که انسان هنگام شنیدن سخنان دیگران، حالت پذیرش را نشان دهد. اگر کسی خبر، داستان یا مطلبی را بازگو می کند، باید چنان با علاقه به آن گوش فرا داد که تصور شود شنونده نمی داند و برای نخستین بار است که می شنود، نه اینکه با بی اعتنایی، به گوینده بفهمانیم که آن را شنیده و خوانده ایم و از آن آگاهیم.
همچنین شنونده نباید خود را داناتر از گوینده فرض کند و به گفته های او گوش ندهد یا بی اعتنایی کند و گمان برد هر چیزی را می فهمد و نیازی به شنیدن ندارد. فراموش نکنیم که امام علی(ع) فرموده است: «مَن اَحسَنَ الاِسماعَ تَعجَّلَ الانتفاع؛ کسی که خوب گوش دهد، زودتر سود می برد».3
جان مورگان، نویسنده کتاب روان شناسی اجتماعی می نویسد:
بهترین تشکر و قدردانی و اهمیتی که می توان برای یک شخص قائل شد، این است که به دقت گوش و هوش خود را به او بسپارید؛ زیرا به دقت گوش کردن نه تنها راه آسانی برای جلب دوستی دیگران است، بلکه آنها را وادار می کند که برای ما صحبت کنند و اطلاعاتی به دست آوریم. فقط با گوش دادن به صحبت دیگران و با میدان دادن به طرف است که ما می توانیم او را راضی و خوشحال کنیم و هم خاطره ای (خوش) از خود در [ذهن ] او باقی گذاریم... .4

سه ـ اجازه گرفتن برای شنیدن
یکی از آداب اجتماعی گوش دادن، اجازه گرفتن است. اگر کسانی با هم سخن می گویند و مایل نیستند دیگران، سخنانشان را بشنوند، نباید میانشان نشست و به حرف هایشان گوش داد. یا باید از محل سخن گفتن آنان بیرون رفت یا از آنان اجازه گرفت یا به نوعی خود را به کاری مشغول ساخت که سخنان آنان به گوش نرسد. دست کم آنکه باید بی توجه بود، نه حساس برای گوش دادن و پی بردن به محتوای سخن آنان. در این باره فرق نمی کند که سخن گفتنشان، حضوری باشد یا تلفنی. در همین زمینه، رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «اذا کانَ اثْنَانِ یَتَناجَیانِ فَلاتَدخُلْ بَینَهُما؛ وقتی دو تن آهسته سخن می گویند، میان آنها داخل مشو».5
چهارـ قطع نکردن گفتار گوینده
شنونده باید با تحمل و صبوری به سخنان گوینده گوش دهد تا گفتار او به پایان برسد. بریدن سخنان گوینده با هر لحنی که باشد، نشانه بی ادبی است و ارزش شنونده را پیش گوینده کم خواهد کرد. در سیره اخلاقی حضرت رسول صلی الله علیه و آله آمده است «هنگامی که کسی سخن می گفت، به او گوش می داد تا گفتارش پایان یابد».6
رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:
هرکس وارد گفتار دیگران شود و سخن برادر مسلمانش را قطع کند، همانند این است که صورت او را مجروح ساخته است.7
بنابراین، بهتر است با حُسن توجه و ابراز علاقه به سخنان گوینده، برای خود و دیگران احترام قائل شویم؛ زیرا همان گونه که ما به خود اهمیت می دهیم، دیگران بیش از ما در بند شخصیت خود هستند و دوست دارند احترام ببینند تا احترام کنند.


  • الف) آداب رفتار با والدین

در اسلام، رفتار با والدین آدابی دارد که مهم ترین آنها را برمی شماریم:
یک ـ نیکی با پدر و مادر
از جمله آداب رفتار با والدین، نیکی و احسان با آنان است. خداوند در قرآن می فرماید: «وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً؛ به پدر و مادر خود احسان کنید.» (اسراء: 23) وقتی از امام صادق(ع) درباره احسان پرسش شد، فرمود:
با آنها نیک معاشرت کنی تا آنها مجبور نشوند، احتیاج خود را از تو بخواهند. اگرچه نیازمند نباشند، [بلکه قبل از اینکه آنان اظهار کنند، تو باید وظیفه خود را انجام دهی].1
دوـ فروتنی و بردباری در برابر خشم آنان
از دیگر آداب رفتار با والدین، تواضع و بردباری در برابر آنان است. به ویژه در دوره کهن سالی باید مراقب بود که همه برخوردها و رفتارها با احترام و تواضع همراه باشد. خداوند در قرآن در این باره می فرماید:
إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً کَرِیمًا. (اسراء: 23)
اگر یکی از آن یا هر دو در کنار تو به سال خوردگی رسیدند، به آنها [حتی] اُف نگو و به آنان پرخاش مکن و با آنها سخنی شایسته بگوی.
امام صادق(ع) در شرح این آیه می فرماید:
یعنی اگر دل تنگت کردند، به آنها [اُف] مگو. اگر تو را زدند، با آنها تندی مکن و فرمود: [با آنها سخنی شریف و بزرگوار بگو]، یعنی اگر تو را زدند، بگو: [خدا شما را بیامرزد، این است سخن شریف تو] و فرمود: [از روی مهربانی برای آنها جنبه افتادگی پیش آور]، یعنی دیدگانت را به آنها خیره مکن، بلکه با مهربانی و دلسوزی به آنها بنگر و صدایت را از صدای آنها بلندتر مکن و دستت را بالای دست آنها مگیر و بر آنها پیشی مگیر.2
رسول خدا صلی الله علیه و آله هم درباره تواضع به پدر و مادر می فرماید: «از جمله حقوق والدین به فرزندان، متواضع بودن در برابر خشم آنهاست».3
سه ـ فرمان برداری
در اسلام، اطاعت و فرمان برداری از دستورهای پدر و مادر، نشانه مؤمن بودن فرد مسلمان است، چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:
وَ والدیک فَأَطِعْهما وَ بَرَّهما حَیِّیْنَ کانا أو مَیِّتَیْن وَ ان أمَراکَ أنْ تَخْرُجَ مِنْ أهْلک َو مالِک فَافْعَلْ فانَّ ذلک مِنَ الْاِیْمَان.4
پدر و مادرت را فرمان بر و به آنها نیکی کن، زنده باشند یا مرده و اگر دستور دادند، خاندان و مالت را کنارگذار، این کار را بکن که از ایمان است.
البته، اطاعت از والدین، بی حد و مرز نیست و در جایی که دستور پدر و مادر، در مسیر شرک و کفر و برخلاف دستورهای دین باشد، نباید از آن اطاعت کرد. خداوند در قرآن می فرماید:
وَإِن جَاهَدَاکَ عَلی أَن تُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا. (لقمان: 15)
و اگر تو را وادارند تا درباره چیزی که تو را به آن دانشی نیست، به من شرک ورزی، از آنان فرمان نبر.
امام علی(ع) درباره حق اطاعت از فرمان پدر می فرماید: «فَحَقُّ الوالد عَلَی الوَلَد أنْ یُطیعَهُ فی کُلِّ شَیْءٍ اِلاّ فی مَعْصیة الله؛ حق پدر بر فرزند این است که فرزند در همه چیز به جز نافرمانی خدا، از پدر اطاعت کند».5
رسول خدا صلی الله علیه و آله هم می فرماید: «طاعَةُ اللهِ طاعَةُ الْوالِدِ وَ مَعْصِیَةُ اللهِ مَعْصِیَةُ الْوالِدِ؛ اطاعت پدر، اطاعت خداست و نافرمانی پدر، نافرمانی خداست».6
چهارـ صدا کردن مؤدبانه
فرد مؤمن مسلمان، نه فقط هنگام گفت وگو با پدر و مادر نباید صدای خود را در برابر صدای آنها بلند تر کند، بلکه هنگامی که پدر و مادر را خطاب می کند، باید با بهترین و زیباترین کلمات و تعبیرها آنها را خطاب کند. رسول خدا صلی الله علیه و آله در پاسخ شخصی که از حق پدر بر فرزند پرسید، فرمود: «از جمله حق پدر بر فرزند این است که... او را به اسم صدا نکنی».7
در واقع، بهتر است هر گاه پدر یا مادر خود را خطاب می کنیم، از واژه هایی همچون آقاجان، مادرجان، پدر عزیز، مادر عزیز و همانند اینها استفاده کنیم.
پنج ـ راه نرفتن پیشاپیش پدر و مادر
هر چند راه رفتن فرزندان رعنا و جوان پیشاپیش پدر و مادر و نگاه کردن آنها به قد و بالای فرزندان بسیار لذت بخش است، ولی ادب اقتضا می کند که انسان پیشاپیش والدین خود حرکت نکند. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «از جمله حقوق پدر بر فرزند... راه نرفتن پیشاپیش اوست».8
شش ـ پرهیز از نشستن قبل از آنها
از آداب دیگر حفظ حُرمت والدین، پرهیز از نشستن در مجالس و محافل قبل از آنها است؛ یعنی کسانی که با پدر و مادر خود به مجلس یا محفلی می روند، تا وقتی که والدینشان جایی برای نشستن پیدا نکرده و مستقر نشده اند، آنان باید به احترام پدر و مادرشان از نشستن خودداری کنند یا جای خود را به آنها بدهند. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «از جمله حقوق پدر بر فرزند... ننشستن قبل از اوست».9
هفت ـ قیام به احترام آنان
آداب اسلامی ایجاب می کند هنگامی که پدر و مادر به منزل، مجلس یا محفلی وارد می شوند، اگر فرزندشان در آنجا هست، به احترام آنان برخیزد، چنان که امام علی(ع) می فرماید: «قم عَنْ مَجْلسکَ لأبیکَ؛ به پاخیز به پای پدرت در مجلس».10
هشت ـ دشنام ندادن و فراهم نکردن زمینه دشنام
فرزندان چه در طول حیات و چه در دوره مرگ والدین باید به گونه ای زندگی و رفتار کنند که کسی به پدر و مادر آنها دشنام و ناسزا نگوید. به دیگر سخن موجب آزار دیگران نشوند تا دیگران به والدین آنها فحش و ناسزا نگویند. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «از جمله حقوق پدر بر فرزند این است که... سبب دشنامشان نشود».11
خود فرزند نیز نباید به پدر و مادرش دشنام بگوید. رسول خدا صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید: «لَعَنَ اللهُ مَنْ لَعَنَ والدیه؛ هرکس پدر و مادر خویش را لعن کند، خدا او را لعنت می کند.»12 همچنین می فرماید: «مَلْعونٌ مَنْ سَبَّ أباهُ، ملعُونٌ مَنْ سَبَّ امَّهُ؛ هرکس به پدر خویش ناسزا گوید، ملعون است و هر که به مادر خویش ناسزا گوید، ملعون است».13


  • . فرق اخلاق و ادب

اخلاق به معنای ملکات راسخ در روح و وصفی است از اوصاف روح، ولی آداب عبارت است از هیئت های زیبای گوناگون که اعمال صادر از انسان بدان زینت داده می شود.1 به عبارت دیگر، اخلاق مربوط به عالم درون است و آداب، مربوط به ظرافت و زیبایی عمل است.
استاد مطهری رحمه الله در زمینه تفاوت اخلاق و ادب گوید:
اخلاق مربوط است به خود انسان، یعنی مربوط است به اینکه انسان به غرایز خودش چه نظامی بدهد، خودش را چگونه بسازد، نظّام دادن به غرایز را اخلاق می گویند. انسان دارای غرایز مختلفی است، همچون قوه شهویه، قوه غضبیه. قوه شهوانی کارش جلب منافع است، انسان را وادار می کند که منافع خودش را طلب بکند. قوه غضبیه قوه دفع است، نیرویی است که به طور خودکار، انسان را وادار می کند که چیزهایی را که برای خودش بد و مضر تشخیص می دهد، دفع کند.
یک قوه دیگری هست به نام قوه عقل که قوه حساب گری است. هر قوه ای فقط کار خودش را حساب می کند. به عنوان مثال، شهوت خوردن در انسان هست، آن قوه ای که کارش خوردن است دیگر حسابی در دستش نیست، فقط احساس لذت می کند، می گوید فقط باید بخورم، همچنین است قوه غضب، ولی اینها باید حسابی داشته باشند، باید انسان به این قوا یک نظمی بدهد. شما اگر یکی از قوا را آزاد بگذارید که کار خودش را انجام بدهد، این آزادی شما را فاسد می کند. مثال دیگر چشم و زبان است، چشم از دیدن یک اموری لذت می برد. دیگر حسابی در کارش نیست، زبان می گوید: «من از خوردن فلان چیز لذت ببرم»، امّا یک حساب دیگری هست و آن اینکه تنها این نیست که باید لذت ببری، بعد از این لذت باید ببینی بر سر این اجتماع بدنی و شخصیت انسان چه می آید.
باید عقل بر این بدن و بر این شخصیت حکومت کند و به هر کدام سهمی بدهد. این معنای نظام دادن به غرایز است. در اخبار و روایات نیز، به سهم بندی غرایز اشاره شده است، تمام غرایز و اعضای بدن حق دارند. و چون عقل به تنهایی قادر نیست که به حساب اینها برسد، دین با تکالیفی که دارد سهم بندی های اینها را مشخص می کند، ما به این مسئله اخلاق می گوییم. امّا آداب، مربوط به سهم بندی غرایز نیست، بلکه مربوط به این است که انسان غیر از مسئله اخلاق، به اموری اکتسابی که باید اسم آنها را فنون گذاشت، احتیاج دارد؛ یعنی به یک سلسله صفت ها احتیاج دارد. باید آنها را یاد بگیرد. به عنوان مثال، انسان احتیاج دارد که خط نوشتن را یاد بگیرد. یاد گرفتن خط و نوشتن جزو آداب است. نوشتن، فن است، هنر است. این آداب در زمان های مختلف فرق می کند، امّا اخلاق با مقتضیات زمان عوض نمی شود.2
در قبال این نظر، برخی صاحب نظران معتقدند همه کارهای زشتی که متّصف به خوب و بد می شوند، در قلمرو اخلاق قرار می گیرند.3
دکتر علی قائمی معتقد است:
آداب ناشی از رسم است و غرض از رسم، عملی است که در گذشته به خاطر دستیابی به منافعی... یا حفظ مصلحتی پدید آمده [است] و هم اکنون نیز به همان خاطر و گاهی بر حسب عادت در جامعه وجود دارد. آداب در چنین صورتی عبارت از رسمی است که برای خوشامد دیگران انجام می گیرد، مثل گرفتن جلوی دهان هنگام عطسه و سُرفه، آن هم در میان جمع... . اخلاق [نیز] ضابطه ای است که بر اجرای آداب مسلط است. آداب در جوامع مختلف و حتی در بین گروه های مختلف ممکن است متفاوت باشد، درحالی که اخلاق همیشه ثابت است. آداب نشئت گرفته از عهد قدیم و مردم است، درحالی که اخلاق نشئت گرفته از یک فلسفه، مکتب یا مذهب است.4


  • ب) آداب برخورد با مصیبت و مصیبت دیدگان

انسان همواره در تیررس مصیبت های گوناگون است، چنان که امام علی(ع) می فرماید: «اِنّکم هَدَفُ النَّوائِبِ وَ دَرَیتَةُ الاَسْقام؛ به راستی که شما آماج مصیبت ها و هدف بیماری ها هستید».1
گاهی بلاها و مصیبت ها به گونه ای است که توان تحمل را از انسان می گیرد و زمینه خواری او را فراهم می سازد. امام علی(ع) در این باره می فرماید: «قَدْ تُذلُّ الرَّزیَّهُ؛ گاهی است که مصیبت، [آدمی را] خوار کند.»2 این در حالی است که گفته است: «اَلْمَصائبُ مِفْتاحُ الاَجْرِ؛ مصیبت ها، کلیدهای پاداش است».3
بلا و مصیبت، بخشی از ملزومات زندگی است که انسان بهتر است به صورت شایسته با آن کنار آید. این کار هم در صورتی امکان پذیر خواهد بود که فرد با آداب آن آشنا شود. در این مبحث، به مهم ترین آداب برخورد با مصیبت و مصیبت دیدگان می پردازیم.
یک ـ دفع مصیبت قبل از نزول
شاید اولین ادب مصیبت، پیش گیری از نزول مصیبت باشد. امام علی(ع) می فرماید: «مَنْ لَمْ یَتَعَّرضْ لِلنّوائِبِ تَعرَّضَتْ لَهُ النَّوائِبُ؛ کسی که به استقبال مصیبت ها نرود، مصیبت ها به سوی او می آیند».4
بنا بر این گفتار ارزشمند، انسان بهتر است پیش از رسیدن مصیبت، با بهره گیری از ابزارهای دفع مصیبت مانند: دعا، توسل و صدقه، درصدد دفع آن باشد، چون با وقوع مصیبت، دفع آن دشوار خواهد بود.
دوـ کتمان مصایب و شکوه نکردن از آن
کتمان کردن مصایب و گرفتاری ها از دیگر آداب مصیبت است که پاداش فراوانی دارد. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:
هر که در مال یا تن خویش مشکلی داشته باشد و پنهان کند و شکایت آن به مردم نبرد، بر خدا واجب است که او را بیامرزد.5
برخی گرفتاری ها که در زندگی انسان رخ می دهند، به اندازه ای بزرگ و تکان دهنده هستند که هرگز نمی توان آنها را در زندگی مخفی کرد. به احتمال قوی همان گونه که از این حدیث برمی آید، منظور از کتمان کردن مصیبت و گرفتاری، شکوه و گلایه نکردن از مصیبت پیش مردم است. رسول خدا صلی الله علیه و آله از قول خداوند متعال فرموده است:
وقتی بنده خود را [به مصیبتی] مبتلا ساختم و صبر کرد و با عیادت کنندگان خود از من شکایت نکرد، گوشتی بهتر از گوشت او و خونی بهتر از خون وی به او می دهم. اگر او را شفا دهم، همه گناهانش محو شده است و اگر جانش را گرفتم، او را مشمول رحمت کرده ام.6
فراموش نشود: «وَ مَنْ أصْبَحَ یَشکو مُصیبهً نَزلَتْ به فَقَدْ أَصْبح یَشکُو رَبَّه؛ آن کسی که از مصیبت وارد شده شکوه کند، از خدا شکایت کرده است».7
سه ـ صبر و انتظار در برابر مصیبت
از دیگر آداب مصیبت، صبر در برابر آن است؛ زیرا هر مصیبتی را با صبر و گذشت زمان بهتر می توان مدیریت کرد. وقتی صبر از کف برود، امکان تدارک و مدیریت آن نیز از بین می رود. امام علی(ع) در این باره می فرماید: «اَلمْصیبهُ بالصّبْرِ اَعظمُ المصیبتینْ؛ مصیبت دار شدن به صبر (و از دست دادن آن)، بزرگ ترین بخش از دو مصیبت است».8
در واقع، بی تابی در برابر مصیبت، خود، مصیبت دیگری است. با این کار، پاداشی که در قبال مصیبت قرار است به انسان برسد، از بین می رود. امام علی(ع) فرموده است:
هرکس در هنگام مصیبت دست بر زانو و ران خویش زند (بی تابی کند)، پاداش خود را از بین برده است.9
همچنین باید توجه داشت هر مصیبتی را زمانی است که فقط با صبر باید منتظر پایانش بود. به راستی که برای رنج ها و محنت ها، پایان هایی است که به ناچار به سر می آید. پس در برابر آنها باید انتظار کشید تا زمانش به سر آید؛ زیرا چاره اندیشی برای آنها پیش از آن زمان موجب فزونی آنها می شود.10
چهارـ بزرگ ندانستن هر مصیبتی
شرط ادب این است که انسان هر مصیبت کوچکی را بزرگ نداند؛ زیرا به فرموده امام علی(ع): «مَنْ عَظَّم صَغارَ اَلْمَصائب اِبْتلاهُ اللهُ بِکِبارِها؛ کسی که مصیبت های کوچک را بزرگ شمارد، خدا او را به مصیبت های بزرگ مبتلا خواهد کرد».11
برای آگاهی از مصیبت های بزرگ و روشن شدن مطلب به حکایتی از گلستان سعدی بسنده می کنیم:
«فرد پارسایی را دیدم که پلنگی او را زخمی کرده بود، با اینکه رنجور و بیمار بود و زخم او بهبودی نمی یافت، ولی پیوسته به سپاس گزاری از خداوند متعال مشغول بود؛ زیرا به مصیبتی گرفتار شده بود، نه به معصیتی».12
در واقع، معصیت، از هر گونه مصیبتی، بزرگ تر است؛ چون انسان با گرفتاری در دام مصیبت، از پاداش بهره مند می شود، ولی با گرفتاری در دام معصیت، نه تنها پاداش نصیبش نمی شود، بلکه باید در انتظار جزای الهی نیز باشد.
پنج ـ مصیبت را کیفر اعمال خود دانستن
گاهی بلا و مصیبت، نتیجه رفتار ناشایست و گناهانی است که انسان مرتکب شده است. خداوند از سر لطف، برای پاک کردن گناهان انسان گناه کار، مصیبت را نصیب او می کند. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:
هیچ کس در دنیا به بلیه ای مبتلا نشود، مگر در قبال گناهی که کرده است. خدا، کریم تر و بزرگ تر از آن است که روز قیامت، او را از گناه بازخواست کند.13
بنابراین، از ادب آن است که انسان، سپاس گزار خداوند باشد که با گرفتار ساختن در دام مصیبت، او را از گناه و معصیت پاک کرده است.

 

گر مرا زار بکشتن دهد آن یار عزیز

تا نگویی که در آن دم غم جانم باشد

گویم از بنده مسکین چه گُنه صادر شد؟

کو دل آزرده شد از من، غم آنم باشد14

شش ـ تسلی دادن به مصیبت دیده
امام علی(ع) می فرماید: «مِنْ کفّاراتِ الذنَّوبِ العِظامِ اِغَاثةُ الملْهُوفِ وَ التَّنفیسِ عن المَکروب؛ از کفّاره گناهان بزرگ، به فریاد مردم رسیدن و آرام کردن مصیبت دیدگان است».15
در واقع، ادب حکم می کند انسان نه فقط در برابر مصیبت های خود صبور باشد، بلکه افراد مصیبت دیده را نیز با سخنان آرامش بخش به صبوری دعوت کند و بار مصیبت را برای او سبک سازد. به یقین، هر اندازه شیوه گفتن تسلیت با تدبیر بیشتری همراه باشد، آثار کاهش اندوه بیشتر خواهد بود. بهتر است در این زمینه روش گفتن تسلیت را از امام علی(ع) بیاموزیم که هنگام تسلیت گفتن به گروهی از مردم چنین فرمود:
مردن از شما آغاز نشده و به شما نیز پایان نخواهد یافت. این دوست شما به سفر می رفت، اکنون پندارید که به یکی از سفرها رفته است. اگر او بازنگردد، شما به سوی او خواهید رفت.16
یا هنگام تسلیت گفتن به اشعث بن قیس در مرگ فرزندش فرمود:
ای اشعث! اگر برای پسرت اندوهناکی، به خاطر پیوند خویشاوندی سزاواری، ولی اگر شکیبا باشی، هر مصیبتی را نزد خدا پاداشی است. ای اشعث اگر شکیبا باشی، تقدیر الهی بر تو جاری می شود و تو پاداش داده خواهی شد و اگر بی تابی کنی، تقدیر الهی بر تو جاری می شود و تو گناه کاری. ای اشعث! پسرت تو را شاد می ساخت و برای تو گرفتاری و آزمایش بود و مرگ او، تو را اندوهگین کرده، درحالی که برای تو پاداش و رحمت است.17
هفت ـ شاد نشدن در مصیبت دیگران
امام علی(ع) فرموده است: «انسان پرهیزکار در مصیبت های دیگران شاد نمی شود.»18 انسان موجودی جاودانه نیست. مصیبت هم فقط مخصوص دیگران نیست. ازاین رو، بهتر است هنگام مصیبت دیگران، با آنان همراهی و هم دردی کنیم و شادمان نباشیم. از سوی دیگر، این کار بسیار زشتی است که در آموزه های دینی نکوهیده شده است. امام علی(ع) درباره کسی که به دنبال جنازه ای می رفت و می خندید، فرمود:
گویی مرگ بر غیر ما نوشته شده و حق جز بر ما واجب گردیده است. گویا این مردگان مسافرانی هستند که به زودی بر می گردند، درحالی که بدن هایشان را به گورها می سپاریم و میراثشان را می خوریم؛ گویا پس از مرگ آنان جاودانه ایم.19


  • و) آداب رفتار با دشمن

آموزه های دینی همواره مردم را به برادری و دوستی و پرهیز از دشمنی دعوت می کنند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: «لاتباغَضُوا و لاتدَبَّرو و لاتنافَسُوا و کُونُو عِبادَ اللِه اِخواناً؛ دشمنی نکنید، از هم روی مگردانید، هم چشمی مکنید، همچون بندگان خدا برادر باشید».1
به گواه تاریخ، زندگی انسان ها همواره آمیخته با تلخی ها و شیرینی ها و دوستی ها و دشمنی ها بوده است. انسان همان­گونه که موظف است, رفتاری آمیخته با احترام و ادب در برابر دوستان داشته باشد، در رابطه با دشمنان نیز بهتر است شرط ادب را رعایت کند، به این امید که شاید آن دشمن نیز روزی دوست گردد؛ زیرا به فرموده امام علی(ع): «اَلْواحدُ منْ الاعداء کَثیرٌ؛ یک دشمن هم زیاد است».2
یک ـ پرهیز از دشنام گویی به دشمن
دشنام دادن و ناسزاگویی رفتار ناشایستی است که در حق هیچ کسی شایسته نیست. حتی اگر کسی انسان را دشنام دهد، بهتر است مقابله به مثل نشود. رسول خدا صلی الله علیه و آله در این زمینه فرموده است:
اگر کسی تو را به آنچه از تو می داند، دشنام گوید، تو به آنچه از او می دانی، وی را دشنام مگو، تا پاداش کار نصیب تو شود و وبال آن به او بازگردد.3
آموزه های دینی، ناسزاگویی را حتی درباره دشمن روا نمی دارد؛ زیرا «خداوند شخص بدزبان و بدگو را دشمن می دارد»،4 چنان­که امام علی صلی الله علیه و آله در جنگ صفین وقتی شنید که یارانش، دشمن را دشنام می دهند, فرمود:
من خوش ندارم شما دشنام دهنده باشید، ولی اگر کردارشان را تعریف و حالات آنان را بازگو می کردید، به سخن راست، نزدیک­تر و عذرپذیرتر بود. خوب بود به جای دشنام به آنان می گفتید: خدایا! خون ما و آنها را حفظ کن. بین ما و آنان اصلاح فرما و آنان را از گمراهی به راه راست هدایت کن، تا آنان که جاهلند، حق را بشناسند و آنان که با حق می ستیزند، پشیمان شوند و به حق بازگردند.5
دوـ میانه روی در دشمنی
دوستی ها و دشمنی ها همواره در طول زمان وجود داشته­اند. با گذشت زمان، چه بسیار دوستی ها به دشمنی و چه بسیار دشمنی ها به دوستی بدل شده اند. از این رو، بهتر است در برخورد با دوستان و دشمنان همواره اصل اعتدال، مراعات شود؛ یعنی در دوستی ها و دشمنی ها افراط نشود که اگر جایگاه این دو عوض شد، انسان، شرمنده و زیان کار نباشد. امام علی(ع) فرموده است:
أحْبِبْ حَبیبَک هونا ما، عَسی أنْ یَکُونَ بَغیضِکَ یَوْماًما، وَ أبْغِضْ بِغَیْضک هونا ما، عَسی أنْ یکونَ حَبیبُکَ یَوماًما.6
در دوستی ها با دوست مدارا کن، شاید روزی دشمن تو شود و در دشمنی با دشمن نیز مدارا کن؛ زیرا شاید روزی دوست تو گردد.
در واقع، با دشمن باید به اندازه ای که از انسان دفع ضرر می کند، دشمنی کرد و زیاده روی در آن جایز نیست. امام علی(ع) در این باره فرموده است: «مَنْ بالَغَ فی الخُصومَه أثِمَ، وَ مَنْ قصَّرَ فیها ظَلَمَ؛ کسی که در دشمنی ها زیاده روی کند، گناه کار و آن کس که در دشمنی ها کوتاهی کند، ستم کار است».7
بنابراین, انسان نباید در دشمنی افراط کند که جزو گناه کاران به حساب آید و نه آن­قدر بر دشمن آسان گیرد که دشمن به او ستم کند، که در این صورت، خود، ستم را به جان خریده است.
سه ـ پرهیز از بهانه تراشی برای دشمنی
انسان مؤمن برای مقابله با دشمن, نباید بی دلیل، دشمنی را ادامه دهد. به تعبیر دیگر، باید به دنبال بهانه نباشد؛ زیرا کوشش بیهوده در دشمنی، از تقوا دور است. امام علی(ع) در این باره فرموده است: «وَ لایَسْتطیعُ أنْ یَتَّق اللهَ مَنْ خاصَمَ؛ هر کس بی دلیل، دشمنی کند، نمی تواند باتقوا باشد».8
آورده­اند که حضرت علی(ع) شخصی را دید که بی دلیل در برابر دشمنش قد علم می­کند. فرمود: «تو مانند کسی هستی که نیزه در بدن خود فرو می برد تا دیگری را که در کنار اوست، بکشد».9
آن کس که با مردم بی جهت دشمنی کند، میوه­ای جز پشیمانی نخواهد چید، چنان که امام علی(ع) فرموده است: «مَن استََحْلَی مُعاداةَ الرًّجال اِستمَرَّ مُعاناةَ القتِال؛ کسی که دشمنی کردن با مردم را شیرین بشمارد، باید تلخی رنج پیکار آنها را نیز به حساب آورد».10
چهارـ کوچک نشمردن دشمن
دشمن، کوچک و بزرگ ندارد. هیچ دشمنی را نباید کوچک و حقیر به شمار آورد؛ زیرا هر آنچه بداند و بتواند، برای از میان بردن رقیبش به کار خواهد بست. ازاین رو، لازم است انسان همواره هشیار باشد و فریب ترفندها و توطئه های دشمن هر چند کوچک را نخورد. امام علی(ع) در این باره فرموده است: «لاتَسْتصْغِرَ عَدُوَاً وَ اِنْ ضَعُفَ؛ هیچ دشمنی را کوچک مشمار، اگر چه ناتوان باشد».11

دانی چه گفت زال را رستم گرد

دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد12

پنج ـ رفتار جوان مردانه و منصفانه با دشمن
از دیگر آداب برخورد با دشمن, رفتار منصفانه و جوان مردانه با اوست. امام علی(ع) در این زمینه فرموده است: «لَمْ یَتَّصفْ بالْمُروَّه مَنْ لم یرع ذمَّه اَوْلیائه و یُنصِف اعدائهُ؛ به مردانگی توصیف نشود کسی که پیمان دوستان را رعایت نکند و با دشمنان خود به انصاف و عدالت رفتار نکند».13
حضرت علی(ع) همواره در برخورد با دشمن رفتار منصفانه و جوان مردانه داشت. در جنگ خندق, وقتی پهلوان نامی عرب، عمربن عبدود را بر خاک افکند, از روی جوان مردی زره گران قیمت دشمن را از تنش بیرون نکرد، درحالی­که این کار، رسم آن زمان بود. وقتی علت کار را از آن حضرت پرسیدند, فرمود: «من خجالت کشیدم که بدن پسر عموی خود را برهنه سازم و او را در مقابل این و آن عریان کنم».14
ایشان به سپاهیان خود نیز می فرمود:
با دشمن جنگ را آغاز نکنید... اگر به اذن خدا شکست خوردند و گریختند، آن کسی را که پشت کرده است، نکشید. به آن که قدرت دفاع ندارد، آسیب نرسانید. مجروحان را نکشید... .15
همچنین هنگام شهادت، به فرزندانش سفارش می کرد با قاتل او رفتار منصفانه ای داشته باشند:
ای فرزندان عبدالمطلب، مبادا پس از من دست به خون مسلمانان فروبرید [دست به کشتار بزنید] و بگویید: امیر مؤمنان کشته شده است. بدانید جز کشنده من کس دیگری نباید کشته شود. درست بنگرید، اگر من از ضربت او مردم، او را تنها یک ضربت بزنید. دست و پا و اعضای او را نبُرید... .16
شش ـ پرهیز از خیرخواهی و حاجت خواهی از دشمن
«دشمن برای انسان، قرین و همراه بدی است.»17 از دشمن باید انتظار مکر, حیله، کینه و نفرت داشت, نه خیرخواهی و برآورده کردن حاجت. «قَد جَهِل مَن استَنصحَ اَعْداءَه؛ به حقیقت، نادان، کسی است که از دشمنان خود خیرخواهی بجوید».18
در حقیقت، کسی که از دشمن انتظار خیرخواهی و حاجت داشته باشد, نه فقط خود را پیش دشمن خوار می کند، بلکه راه رسیدن به آن حاجت را نیز برای خود مشکل می سازد. امام علی(ع) در این زمینه فرموده است: «مَن اسْتعانَ بعَِدُوّه عَلی حاجَته ازْدادَ بُعْداً مِنها؛ کسی برای رسیدن به نیاز و حاجت خود از دشمن کمک خواهد، دوری خود را از آن حاجت افزون کند».19
هفت ـ گذشت هنگام تسلط بر دشمن
گذشت، «زکات توانایی»20 و از «بزرگ ترین فضیلت ها»21 است که اگر با قدرت و توانایی همراه باشد، «سپری از عذاب خدای سبحان»22 و «موجب مجد و بزرگی»23 خواهد بود. به همین سبب, ادب حکم می کند انسان هنگام تسلط یافتن بر دشمن، از او درگذرد. چنان­که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: «اِذا قَدرتَ عَلَی عَدوِّکَ فَاجْعَل الْعفوَ شُکراً لِلقُدْرَه علیه؛ وقتی بر دشمن خود قدرت یافتی، به شکرانه قدرت از او درگذر.»24 امام علی(ع) هم در جمله زیبایی فرموده است: «ما اَحْسَنَ الْعَفْوَ مَعَ الاْقتدارِ؛ چه نیکوست گذشت، با داشتن توانایی بر انتقام.»25 در حقیقت، لذتی که در گذشت هست، در انتقام نیست.


  • ب) آداب رفتار با مهمان

یکی از سنت های پسندیده اسلامی که بر آن بسیار تأکید شده است، مهمان دوستی یا میزبانی است و برای اینکه مهمان داری منشأ خیر و برکت باشد، آدابی دارد که به برخی از آنها اشاره می کنیم.
یک ـ استقبال از مهمان
استقبال از مهمان و دست دادن از نخستین وظایف میزبان در برابر مهمان است. چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «هنگام ملاقات و نخستین برخورد، سلام کنید و دست بدهید تا گناهانتان ریخته شود».1
در حقیقت، در اولین برخوردهاست که مهمان، میزان علاقه مندی میزبان را از ملاقات با خویش درک می کند. ازاین رو، برخورد اولیه هر اندازه با خوش رویی، گرمی و صمیمیت بیشتری همراه باشد، علاقه مندی مهمان به مهمانی بیشتر می شود.

در حدیث آمد که شخصی با کَرَم

عشق بر اطعام دارد، نه درم

چون صدای پای مهمان بشنود

پا برهنه تا دم در می دود

گویدش کاشانه ام دادی صفا

خیر مقدم، خیر مقدم، مرحبا2

دوـ گرامی داشتن مهمان
مهمان، عزیز و گرامی است. بنابراین، از هر گروه که باشد، پیر یا جوان، کوچک یا بزرگ، غریبه یا آشنا، ثروتمند یا فقیر، باید با او برخورد مناسبی شود؛ زیرا تا او مهمان است، محترم است. امام علی(ع) در این باره می فرماید: «اَکْرِمْ ضَیفَک وَ انْ کانَ حَقیراً؛ مهمان خود را گرامی دار، اگر چه حقیر و کوچک باشد».3
سلمان فارسی می گوید: خدمت پیامبر رسیدم درحالی که حضرت بر بالشی تکیه داده بود. پیامبر آن را به عنوان احترام به من داد و فرمود: «ای سلمان، هر مسلمانی که برادر مسلمانش بر او وارد شود و جهت احترام برای او بالشی بگذارد، خدا او را می آمرزد».4

برو میهمان را گرامی شمار

چه باشد بزرگ و چه خرد و چه خوار5

سه ـ بزرگداشت نعمت خدا
از آداب میزبانی آن است که نباید هر آنچه را از نعمت های خداوند برای پذیرایی از مهمان فراهم آورده است، کم ارزش پندارد و با تعارف های دروغین مانند: «لایق شما نیست» یا «چیز قابل داری نیست»، نعمت های خداوند متعال را تحقیر کند. رسول خدا صلی الله علیه و آله در این مورد می فرماید:
در گناه کاری انسان، همین بس که آنچه را برای برادرش در میزبانی آنان حاضر می کند، کم ارزش و ناچیز پندارد.6
چهارـ پرهیز از تکلف
پذیرایی از مهمان نباید برای میزبان، تکلف آور و مشقّت بار باشد. در غیر این صورت، مهمان به جای رحمت، مایه زحمت خواهد بود. حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله است که می فرماید: «لاتَکلَّفُوا الضَّیف؛ برای مهمان تکلف مکنید.»7 همچنین در جای دیگر می فرماید: «لایتکلّفنَّ أحَدٌ لِضیفهِ ما لایَقدرُ؛ هیچ کس نباید آنچه را قادر نیست، به زحمت، برای مهمان فراهم کند».8
نقل است که «مردی حضرت علی(ع) را به مهمانی دعوت کرد، او دعوت را به این شرط پذیرفت که صاحب خانه چیزی از بیرون تهیه نکند و مهمانی، فشار و ستمی را بر خانواده اش وارد نسازد».9
بهتر است میزبانی بدون تکلف را از سلمان بیاموزیم. ابووائل می گوید: به اتفاق دوستی به خانه سلمان رفتیم. هنگام غذا، مقداری نمک و نان معمولی جلو ما گذاشت و گفت: اگر حضرت رسول صلی الله علیه و آله از تکلف نهی نکرده بود، غذای بهتری فراهم می کردم. دوستم گفت: کاش همراه این نمک مقداری سعتر (آویشن) هم بود. سلمان رفت و ظرف آب خویش گرو نهاد و آن را تهیه کرد. وقتی غذا تمام شد، دوستم گفت: خدا را شکر که به روزی خدا قانع هستیم. سلمان گفت: اگر قانع بودی، الان ظرف آب من در گرو نبود.10
سلمان اهل تکلف نبود، ولی وقتی مهمان خواسته ای را بر زبان آورد، ناچار شد برای رضایت خاطر او آن را فراهم کند.
پنج ـ پرهیز از ریا و خودنمایی
میزبانی از مهمان نباید با انگیزه های ریاکارانه، حساب گرانه و مصلحت اندیشانه باشد. گاهی اصل مهمانی دادن، ریاکاری است. حتی نوع غذا دادن، محل اطعام و کیفیت سفره چیدن و دعوت مهمانی، تظاهر و خودنمایی است. همه این کار ها نارواست و موجب هدر رفتن نعمت های الهی می شود و پی آمد آن، نارضایتی خداوند از میزبانی است.
پیامبر خدا فرموده است:
هرکس از روی ریا و خودنمایی مهمانی دهد، در روز قیامت، خداوند همانند آن را از طعام های دوزخی به او می خوراند.11
شش ـ میزبانی از فقیران و ثروتمندان
میزبان نباید مهمانی را فقط به افراد خاص نظیر ثروتمندان اختصاص دهد و دیگران را از آن محروم کند. او در مهمانی ها فقط باید رضایت خدا را در نظر بگیرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «هرکس را که برای خدا دوست داری و به خاطر خدا مورد محبت توست، به مهمانی دعوت کن.»12 همچنین می فرماید:
بدترین مهمانی ها آن است که ثروتمندان و بی نیازان به آن دعوت می شوند و گرسنگان از آن باز داشته می شوند.13
هفت ـ پرهیز از واداشتن مهمان به کار کردن
از دیگر آداب میزبانی، به زحمت نینداختن مهمان است. او باید تا آنجا که امکان دارد امور مهمانی را خودش انجام دهد. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «سَخافَهٌ بِالمَرْءِ اَنْ یَسْتخدمَ ضَیفَهُ؛ از سبک عقلی مرد آن است که مهمان خویش را به خدمت گیرد».14
شبی امام رضا(ع) مهمان داشت. در میان صحبت، چراغ نقصی پیدا کرد. مهمان دستش را پیش آورد تا چراغ را درست کند. امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود: «اِنّا قومٌ لانَستخدمُ أضیافَنا؛ ما قومی نیستیم که مهمان را به خدمت گیریم».15
هشت ـ همراهی با مهمان در غذا خوردن
بهتر آن است که میزان هنگام پذیرایی از مهمان خود حضور داشته باشد و در خوردن غذا یا میوه و شیرینی او را همراهی کند تا او احساس غربت، تنهایی یا شرم نکند. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «همراه مهمان غذا بخور؛ زیرا مهمان شرم دارد به تنهایی غذا بخورد».16
روایت کرده اند که هرگاه مهمانی به خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله می آمد، حضرت با او غذا می خورد و از سفره دست نمی کشید تا آنکه مهمان از غذا خوردن دست می کشید.17
نه ـ فراهم نکردن اسباب رفتن مهمان
میزبان نباید به گونه ای رفتار کند که به گمان مهمان، اسباب رفتنش را آماده می کند. برای مثال، ساک مهمان را ببندد، کفش هایش را جفت کند یا بگوید تشریف داشتید، بلکه باید به شیوه ای رفتار کند که نشانه تمایل میزبان به ماندن مهمان باشد، البته بدون تظاهر.
پیشوایان معصوم(ع) به دلیل علاقه به مهمان، هیچ گاه او را هنگام رفتن یاری نمی دادند. نقل شده است که مهمانانی نزد امام صادق(ع) آمدند و امام از ایشان پذیرایی کرد. وقتی قصد رفتن کردند، امام زاد و توشه راه و هدیه هایی به ایشان عطا کرد و به خدمت کاران خود فرمود از آنان کناره گیری کنند و کمکشان نکنند. آنگاه فرمود: «انّا أهلُ بَیْتٍ لانُعُینُ اَضیافَنا عَلی الرِّحلَةِ مِن عِندَنا؛ ما اهل بیت راضی نمی شویم که مهمان از نزد ما برود».18
ده ـ بدرقه و مشایعت مهمان
بدرقه مهمان از آخرین وظایف میزبان است. بهتر است این کار تا در خروجی خانه باشد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: «مِن حَقِّ الضَّیف أنْ تَمشی مَعَهُ فتُخرجَه مِن حَریمِک الی الباب؛ از حق مهمان، همراهی کردن با او تا در خروجی خانه است.»19 همچنین فرموده است: «از حقوق مهمان بر تو آن است که هنگام خروج از خانه بدرقه اش کنی».20