آداب خنده

آداب مزاح و خنده

این صفت مذموم است که آدمی پیوسته تُرشرو باشد که مردم از او متنفر باشند. بلکه مؤمن می باید گشاده رو و متبسم باشد. و خوش طبیعی و مزاح، قدری از آن مطلوب است.(1)

جواز مزاح

و به سند صحیح از معمر بن خلاد منقول است که به خدمت حضرت امام رضا علیه السلام عرض نمود که: گاه هست که شخصی در میان جماعتی می باشد که مزاح می کنند و خنده می کنند. فرمود که: باکی نیست تا به فحش نرسد. بعد از آن فرمود که: اعرابیی بود و به خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله می آمد و هدیه می آورد و می گفت: یا رسول الله، قیمت هدیه ما را بده (یعنی تبسم فرما). حضرت می خندیدند. و وقتی که غمی رو می داد، می فرمودند که: اعرابی کجاست؟ کاش می آمد و ما را می خندانید.
و از حضرت صادق علیه السلام منقول است که: هیچ مؤمنی نیست مگر آنکه در او دعابه هست. پرسیدند که: دعابه چیست: فرمود که: مزاج و خوش طبعی.
و منقول است که از یونس شیبانی که حضرت صادق علیه السلام از من پرسید که: چون است مُداعبه و مطایبه شما شیعیان با یکدیگر؟ گفتم: کم است. فرمود که: چنین مکنید که خوش طبعی و مداعبه از حُسن خلق است، و تو به مداعبه سرور و خوشحالی در دل برادر مؤمن خود داخل می کنی. و حضرت رسول صلی الله علیه و آله بسیار بود که با کسی خوش طبعی می فرمودند که او را مسرور سازند.
و در حدیث دیگر فرمود که: خنده مؤمن، تبسم است.
و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر علیه السلام منقول است که: چون قهقهه کنی درخنده، چون فارغ شوی بگو: اللّهمّ لا تمقتنی؛ یعنی: خداوندا، مرا دشمن مدار.
و از حضرت امام موسی کاظم علیه السلام منقول است که: حضرت یحیی بن زکریا بسیار می گریست و خنده نمی کرد، و حضرت عیسی گاه می گریست و گاه می خندید و آنچه عیسی می کرد بهتر بود از آنچه یحیی می کرد.(2)

فضیلت مزاح

حضرت رسالت صلی الله علیه وآله فرموده است که: «مؤمن مزاح کننده و شیرین سخن باشد و مرد دورو، ترشرو و گره بر ابرو باشد».
امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: «هیچ باک نیست اگر کسی چندان مزاح کند که از حد بد خویی و دایره ترشرویی بیرون آید.(3)

پرهیز از مداومت بر مزاح

بباید دانستن که اصل مزاح، مذموم نیست؛ مداومت بر آن مذموم است.(4)

پرهیز از شوخی بی جا

اصل همه بدیها و آشوب ها، شوخی کردن بی جاست، از این کار پرهیز کن؛ هرچند شوخی کردن درست، نه عیب است و نه گناه.(5)
بدان ای پسر که گفته اند: «شوخی کردن، موجب بدی و بدبختی است»؛ تا می توانی از شوخی بی جا پرهیز کن. و از شوخی ناپسند و فحش شرم داشته باش.(6)

شوخی نکردن با کمتر از خود

مزاح می توان کرد، امّا سخنان ناپسند و ناسزا نباید گفت. پس با کمتر از خود شوخی مکن تا آبروی خود را با جواب او از دست ندهی؛ اگر از سر ناچاری خواستی با کسی مزاح کنی با همانندان و همتایان خود شوخی کن تا اگر جوابی دادند، آبروی تو نرود.(7)

شوخی نکردن با خردسالان

بزرگی که با خردسالان شوخی و مسخرگی کند آبروی بزرگی خود را می ریزد و غبار ذلّت و خواری بر می انگیزد:

ای که بر سفله می دری جامه
نام، ترسم به گرگی ات برود(8)

مشو افسوس پیشه(9)، با خردان
ورنه فرّ بزرگی ات برود(10)

شوخی درست

آورده اند که پیرزنی از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسید: ای پیامبر! آیا چهره من به بهشتیان می ماند یا به دوزخیان! من بهشتی هستم یا دوزخی؟ و گفته اند که پیامبرصلی الله علیه و آله شوخی می کرد ولی جز راست سخنی نمی گفت. پیامبرصلی الله علیه و آله از روی مزاح به آن پیرزن فرمود: «در آن جهان هیچ پیرزنی در بهشت نیست»؛ آن پیرزن دلتنگ شد و گریست. آن گاه پیامبرصلی الله علیه و آله لبخندی زد و فرمود: «گریه مکن که سخن من دروغ نیست، راست گفتم که هیچ پیری در بهشت نیست؛ زیرا در روز قیامت، همه مردم، جوان از گور برخواهند خاست. پیرزن خوشحال شد».(11)

شوخی ابلهانه

یکی از دانشمندان بزرگ مصر گوید که پادشاه مصر مرا برای انجام کاری به نزد هرقل(12) فرستاد. وقتی به بارگاه او وارد شدم، در پایتخت او دیوانه ای دیدم که پایش را با زنجیر طلایی به پایه تخت بسته بودند و او حرکت هایی شیرین و کارهایی جالب انجام می داد. توجه من به او جلب شد. وقتی که هرقل با گروهی دیگر سخن می گفت و متوجه من نبود، زبان خود را برای آن دیوانه بیرون آوردم. دیوانه با صدای بلند گفت: شگفتا! که را بسته و که را گشاده اند!(13)

اندازه مزاح، خنده و بذله گویی

افراط در مزاح مذموم، و در شریعت مقدسه، نهی شده است؛ زیرا باعث سبکی و کم وقاری، و موجب سقوط مهابت و حصول خواری می گردد، و دل را می میراند و از آخرت غفلت می آورد. و بسا باشد که موجب عداوت و دشمنی دوستان، یا سبب آزردن و خجل ساختن مردمان گردد.
و همچنان که گفته اند که: بسیار بازی است که به جدی می کشد؛ و از این جهت است که گفته اند: با مردم صاحب شأن شوخی مکن که کینه تو را در دل می گیرند. و با مردم دون و پست نیز شوخی مکن که هیبت تواز نظرشان ساقط می گردد و به تو جرأت پیدا می کنند و سخن زشت می گویند».
و دیگر گفته است که: «شوخی، آبرو را می برد، و دوستان را از آدمی جدا می کند.» و بعضی گفته اند که: «هرچیزی تخمی دارد، و تخم عداوت و دشمنی، شوخی است.» و از مفاسد شوخی آن است که دهان را به هرزه خندی می گشاید و آدمی را به خنده می آورد؛ و خنده، دل را تاریک و آبرو و وقار را تمام می کند. و با این جهت خدای ــ تعالی ــ نهی از آن فرموده که:
«فلضحکوا قلیلاً و لیبکوا کثیراً»؛ یعنی: «بسیار کم بخندید و بسیار گریه کنید»(14)

و شکی نیست که خنده بسیار علامت غفلت از آخرت و مرگ است.
یکی از بزرگان با خود خطاب کرد و گفت: «ای نفس! می خندی و حال اینکه شاید کفن تو اکنون در دست گازر باشد و آن را گازری کند».
بلی، کسی را که مرحله ای چون مرگ در پیش، و خانه ای چون آخرت در عقب، و دشمنی چون شیطان در کمین، و محاسبی چون کرام الکاتبین قرین، عمری چون برق درگذر، و منزلی چون دنیا که محل صد هزار گونه خطر است مستقر، خندیدن و شوخی کردن نیست، و با خاطر جمع نشستن نه؛ مگر از غفلت و بی خبری.

مباش ایمن که این دریای خاموش
نکرده ست آدمی خوردن فراموش

زرنگ ایمن نبینی آب جویی
مسلم نیست از سنگی سبویی

یک امروز است ما را«نقدم ایام»(15)
بر آن هم اعتمادی نیست تا شام

یکی از بزرگان دین شخصی را دید که می خندد، گفت: «آیا به تو رسیده است که وارد آتش جهنم خواهی شد؟ گفت: بلی. گفت: آیا دانسته ای که از آن خواهی گذشت؟ گفت: نه. گفت: پس به چه امید می خندی؟ گویند: آن شخص را دیگر کسی خندان ندید».(16)
و مخفی نماند که خنده مذموم، قهقهه است که با صدا باشد؛ اما تبسم که کسی صدایی از او نشنود مذموم نیست بلکه محمود است. و تبسم نمودن پیغمبر صلی الله علیه و آله معروف و مشهور است. و همچنین شوخی و مزاح مذموم در وقتی است که کسی افراط در آن کند، یا مشتمل بر دروغ و غیبت باشد، یا باعث آزردگی و خجالت دیگری شود. اما مزاح اندک، که از حق تجاوز نشود و مشتمل بر سخن باطل یا ایذاء و اهانتی نباشد و باعث شکفتگی خاطری گردد مذموم نیست.(17)
آورده اند که روزی پیرزنی در بیابان مانده بود و در آن بیابان به آن حضرت علیه افضل الصلوات رسید و آن حضرت را شتران بسیار همراه بود. بعضی با بچه و بعضی بی بچه، عجوزه استعانت نموده، گفت: یا رسول الله، مرا بر شتری ازین شتران نشان و از این بیابان برهان. آن حضرت فرمود که تو را به بچه شتر خواهند نشاند. عجوزه زاری می کرد و می گفت پس درین بیابان هلاک خواهم شد. چه هیچ شتر بچه مرا حمل نتواند کرد، و صدق و قول پیغمبر مقرر و تغییر آن نامتصور. بعد از اضطراب عجوزه، آن حضرت فرمود که جمیع شتران، خواه بزرگ و خواه کوچک، بچه اند و مراد به بچه، مولود و این وصف بر همه صادق. پس عجوزه را برشتری نشاندند و از آن بیابان برهاندند.
و در مزاح و مطایبه، هرزه خند و دم سرد مباش. چه بیهوده خندیدن، دوم دیوانگی است و صاحب آن اکثر اوقات غمناک بود، همچنانچه کثیر البکاء پیوسته شادان.
آن مفرح که لعل دارد و درّ
خنده اندک است و گریه پر

پس وقت مزاح کردن و خندیدن بدان. چه بسیار خنده کوتاه عمر باشد، و بر آن خنده باید گریست.(18)

خنده چو بی وقت گشاید گریه
گریه ازان خنده بی وقت به

سوختن و خنده زدن برق وار
کوتهی عمر دهد چون شرار

بی طرب این خنده چون شمع چیست
بس که برین خنده بباید گریست

و باید که استعمال مزاح و اشتغال بر مطایبه بر طریق اعتدال و طور توسط حال باشد، و حضرت علی مرتضی را نیز مطایبه بودی.(19) اما وقوف بر اعتدال، در غایت اشکال و نهایت دشواری است. و اکثر مردم در ابتدای حال قصد اعتدال کنند، لیکن عند الشروع متجاوز و متعدی گردند تا مفضی به وحشت و ملال گردد و غضب مخفی را ظاهر کنند و عداوت و حسد بر دل ها راسخ گرداند. پس در مزاح و مطایبه فحش نباید گفت و سفاهت نباید شنفت.(20)
مزاح به مرتبه نزاع مرسان؛ چه منازعت نه کار خردمندان است. و اگر بی اختیار واقع گردد هرچه توانی کرد و توانی گفت مکن و مگوی: جای آشتی رها کن و متحمل باش.
با سفها و سفلگان و بد اصلان مزاح مکن تا حرمت خویش در سر و کار بی حرمتی ایشان نکنی.
افلاطون، ابلهی را دید دست در گریبان عالمی زده. گفت اگر این عالم، دانا بدی کار او با این نادان به این مرتبه نرسیدی.

دو عاقل را باشد جنگ و پیکار
دگر نادان ستیزد با سکبسار

و گر نادان به وحشت برستیزد
خردمندش به نرمی آب ریزد

دو صاحب دل نگه دارند مویی
همیدون سرکشی و آرام جویی

و گرنه از هردو جانب جاهلانند
اگر زنجیر باشد بگسلانند (21)

آداب شوخی و خنده

در ترسیمی که پیام آور اسلام، حضرت رسالت - صلی الله علیه و آله - از سیمای مؤمن برای ما نموده اند این گونه بر می آید که،‌ قلب و جان و ظاهر و باطن با هم در تعامل اند؛ لذا کدورت و گرفتگی چهره،‌ غبار قلب به بار می آورد و بر عکس. از این رو در اسلام عزیز از یکایک مسلمین خواسته که خوش سیما و خصوصاً متبسم باشند.
در این مقاله می خواهیم به ارزش خنده و نیز چگونگی آن و شاد زیستن از منظر روایات شریفة اهل بیت- علیهم صلوات الله
نگاهی پر بار بیندازیم.

استحباب شوخی و خنده کم

1-معمر بن خلاد گوید:به ابوالحسن امام کاظم عرض کردم فدایت شوم عده ای با هم هستند و شوخی می کنند و می خندند.امام فرمود:اشکال ندارد اگر در آن نباشد؛ فهمیدم منظور امام این است که در آن شوخی، فحش و هرزه گویی نباشد.سپس فرمود:عرب صحرانشینی هدیه ای برای پیامبر آورد و عرض کرد:پول هدیه مرا بدهید،رسول خدا خندید.پس از آن،حضرت،هنگامی که غمگین می شد می فرمود:آن عرب چه شد؟ ای کاش به نزد ما می آمد.(1)
2-ابوالحسن اول امام موسی کاظم فرمود:ی حیی بن زکریا گریه می کرد و نمی خندید، اما عیسی بن مریم می خندید و گریه هم می کرد و عمل حضرت عیسی بهتر از عمل حضرت یحیی بود.(2)
3-فضل بن ابی قرة گوید:امام صادق فرمود:هر مؤمنی دارای دُعابه است.پرسیدم دُعابه چیست؟ فرمود:شوخی.(3)
4-یونس بن شیبانی گوید:امام صادق سؤال کرد: وضع شوخی کردن شما مؤمنین با یکدیگر چگونه است؟ عرض کردم کم است.فرمود: شوخی را ترک نکنید زیرا شوخی نشانه خوش خلقی است و بدین وسیله برادرت را خوشحال می کنی. رسول خدا با مردم شوخی می کرد و می خواست آن ها را خوشحال کند.(4)
5-عبدالله بن محمد جُعفی گوید:از امام صادق شنیدم که می فرمود :کسی را که در میان مردم شوخی می کند خدا دوست دارد.البته، در صورتی که به فحش نینجامد.(5)
6-حمران بن اعین گوید:به خدمت امام محمدباقر رسیدم و عرض کردم:مرا نصیحت کنید.فرمود:تو را به تقوای الهی سفارش می کنم.از شوخی بپرهیز زیرا احترام و آبروی شخص را می برد.(6)
7-امام جعفرصادق از پدرانش نقل فرموده است که پیامبر(در وصیتش به علی فرمود: یا علی شوخی نکن! زیرا آبرویت را می برد و دروغ مگو که نورانیت را از تو می گیرد. (مرحوم علامه می فرمایند منظور در این احادیث شوخی زیاد است.)(7)

کراهت قهقهه زدن و استحباب تبسم

1-امام صادق فرمود:قهقهه زدن از شیطان است.(8)
2-امام محمد باقر فرمود:اگر قهقهه زدی پس از آن بگو«خدایا مرا دشمن مدار.»(9)
3-امام صادق فرمود:خنده مؤمن تبسم است.(10)

خنده بی علت

1-امام صادق فرمود: خنده بدون سبب نشانه نادانی است.او می فرمود: در موقع خنده نباید دندان های جلو دهان دیده شود که در این صورت عمل ناپسندی انجام داده ای.کسی که عمل بدی مرتکب می شود از شبیخون در امان نمی ماند.(11)
2-امام جعفرصادق فرمود: چه بسیارند کسانی که خنده بیهوده می کنند و گریه آن ها در روز قیامت زیاد است و چه بسیارند کسانی که از خوف خدا زیاد گریه می کنند و در روز قیامت در بهشت خنده و شادی آنان زیاد است.(12)
3-امام صادق فرمود: سه چیز مورد خشم شدید خداست: 1)خوابیدن بدون شب زنده داری 2)خنده بدون علت 3)غذا خوردن از روی سیری.(13)
4-امام صادق فرمود:درمدینه مردی بیکاره مردم را می خندانید و می گفت:علی ابن الحسین مرا خسته کرد چرا که نتوانستم او را بخندانم.در همین حدیث آمده است که امام زین العابدین فرمود:به او بگویید:مسلم برای خدا روزی است که بیکاره ها در آن روز[قیامت]زیان می کنند.(14)

شوخی و خنده زیاد

1-امام صادق فرمود: از شوخی بپرهیزید زیرا آبرو را می برد.(15)
2-امام جعفرصادق فرمود: خنده زیاد قلب را می میراند.(16)
و نیز فرمود: خنده زیاد دین را ذوب می کند، همچنان که آب، نمک را در خود حل می نماید.
3-امام صادق فرمود: با کسی که او را دوست داری شوخی و مجادله مکن.(17)
4-عنبسه عابد گوید: از امام صادق شنیدم که می فرمود: خنده زیاد آبرو را می برد.(18)
5-عنبسه نیز می گوید: از آن حضرت شنیدم که فرمود:شوخی دشنام کوچک است.(19)
6-امام صادق فرمود: مجادله مکن، زیرا آبروی تو می رود و شوخی نکن که نسبت به تو گستاخ می شوند.(20)
7-امام باقر فرمود: شوخی زیاد آبرو را می برد و خنده زیاد ایمان را به یک سو پرتاب می کند.[از بین می برد](21)
8-ابوالحسن امام موسی کاظم در وصیت به بعضی از فرزندانش فرموده است: از شوخی بپرهیز زیرا نور ایمان را از تو می برد و مروت و مردانگی تو را سبک می سازد.(22)
9-امام صادق از امیرالمؤمنین نقل فرموده است: از شوخی بپرهیز زیرا شوخی باعث کینه و دشمنی شده و فحش کوچک است.(23)
10-امام جعفرصادق فرمود: از شوخی بپرهیز زیرا آبرو و شکوه و عظمت اشخاص را از بین می برد.(24)
11-امام صادق فرمود:شوخی نکن چون نسبت به تو گستاخ می شوند.(25)
12-امام صادق از پدرانش نقل فرموده است که پیامبر خدا فرمود: شوخی زیاد آبرو را می برد و خنده زیاد ایمان را نابود می کند و دروغ زیاد نور ایمان را می برد.(26)
13-امام صادق از پدرانش نقل کرده است که حضرت علی فرموده است: خنده پیامبر تبسم بود. روزی بر گروهی از انصار گذشت و دید با یکدیگر گفت و گو می کنند و دهانشان پر از خنده است، فرمود:ای گروه دست بازدارید.اگر کسی را آرزویش مغرور کند و او را از عمل خیر بازدارد به گورستان سری بزند و رستاخیز را به یاد آورد، مرگ را به یاد آورید زیرا مرگ درهم شکننده لذت هاست.(27)
14-عبدالله بن جعفی گوید: از امام باقر شنیدم که می فرمود: خدا کسی را که در حضور جمعی شوخی می کند دوست دارد مشروط بر این که شوخی به فحش کشانده نشود و همچنین کسی را که در تنهایی بیندیشد و در خلوت پند و اندرز گیرد و به نماز خواندن افتخار ورزد دوست دارد.(28)
15-امام صادق از پدرش نقل فرموده است که داوود به سلیمان گفت: پسرم از خنده زیاد بپرهیز، زیرا خنده زیاد انسان را در روز قیامت تهیدست رها می کند.(29)
16-سید رضی در نهج البلاغه از امیرالمؤمنین نقل کرده است که آن حضرت فرمود: شخص شوخی نمی کند مگر این که چیزی از عقلش پریده باشد.(30)

تبسم بر چهره مؤمن

1-در کتاب الاخوان از حضرت رضا نقل شده است:هرکس بر صورت خود گلاب بپاشد و برای حاجتی از خانه خارج شود دچار تنگدستی و خواری نگردد و هرکس از بقیه آبی که برادر مؤمنش آشامیده به منظور تواضع بنوشد خدا حتماً او را وارد بهشت می کند و کسی که بر چهره برادر مؤمنش تبسم زند خدا برایش حسنه می نویسد و کسی که خدا برایش حسنه بنویسد او را عذاب نخواهد کرد.(31)
2-امام باقر فرمود: تبسم مؤمن بر چهره برادرش حسنه است و پاک کردن گرد و غبار از چهره مؤمن نیز حسنه می باشد و هیچ عبادتی مانند خوشحال کردن مؤمن نیست.(32)
3-امام صادق فرمود: هرکه از چهره برادر مؤمنش گرد و غبار غم بزداید خدا برای او ده حسنه می نویسد و کسی که بر چهره برادرش تبسم زند برای او حسنه ای است.(33)