آداب ازدواج


آداب ازدواج

محجة البیضاء فى تهذیب الاحیاء

بسم اللّه الرحمن الرحیم

سپاس خداى را که تیرهاى اندیشه درباره شگفتیهاى آفرینش او به جایى نرسد، و عقل و خرد به هنگام تفکر در بدایع نخستینش جز آنکه سرگردان و متحیر بماند، راه به جایى نبرد، در صورتى که همواره نعمتهاى لطیف او براى جهانیان یکى پس از دیگرى ، چه بخواهند و چه نخواهند استمرار دارد؛ و از جمله الطاف زیبایش آن است که از آب بشرى را آفرید و او را وابسته و خویشاوند قرار داد و بر مخلوقات شهوت را مسلط کرد تا بدان وسیله ناخواسته وادار به تولید مثل شوند و از این راه به حکم جبر و بدون اختیار نسلشان باقى بماند؛ وانگهى مساءله انساب را مهم شمرده و به آن ارج نهاده است و بدان وسیله زنا را حرام داشته و به خاطر منع و جلوگیرى از آن این عمل را سخت زشت شمرده و ارتکاب آن را هرزگى و کار زشت دانسته است و مردم را به ازدواج دعوت کرده و به صورت امرى مستحب و فرمانى الهى بر آن تشویق کرده است .

پاک و منزه است خداوندى که مرگ را بر بندگان مقرر فرموده و بدان وسیله آنان را محکوم به مرگ و در هم شکستگى کرده و از طرفى بذر نطفه ها را در زمین رحمها پراکنده ساخته و افراد جدیدى از آن به وجود آورده و آن را وسیله جبران مرگ قرار داده است ، تا آنان را آگاه کند که دریاى مقدرات او از لحاظ سود و زیان ، خیر و شر، دشوار و آسان ، پیچیده و گسترده ، براى جهانیان فیض بخش است .

و درود بر محمّد (ص ) که براى بیم و امید دادن برانگیخته شده است و بر آل و اصحاب او، درودى که حسابگران از عهده شمارش و اندازه آن برنیایند و سلامى فراوان بر ایشان باد!

بارى ، براستى که ازدواج پشتوانه دین و خوار کننده شیاطین و در مقابل دشمن خدا دژ استوارى است و وسیله زیاد شدن افرادى است ک سرور انبیا (ص ) بدان وسیله بر دیگر پیامبران مباهات مى کند. بنابراین چقدر بجاست که وسایل ازدواج را فراهم و آداب و سنن آن را حفظ کنند. از این رو باید اهداف و نیازمندیهاى آن را شرح و فصول و ابواب آن را تفضیل داد و آن مقدار از احکام نکاح را که داراى اهمیت است در سه باب به شرح زیر بیان مى شود:

باب اول در تشویق به ازدواج کرد و ازدواج نکردن .

باب دوم در آدابى که باید در عقد و عقد کنندگان رعایت شود.

باب سوم در آداب معاشرت پس از عقد تا زمان جدایى .

باب اول : در تشویق به ازدواج و یا ترک آن

بسم اللّه الرحمن الرحیم

سپاس خداى را که تیرهاى اندیشه درباره شگفتیهاى آفرینش او به جایى نرسد، و عقل و خرد به هنگام تفکر در بدایع نخستینش جز آنکه سرگردان و متحیر بماند، راه به جایى نبرد، در صورتى که همواره نعمتهاى لطیف او براى جهانیان یکى پس از دیگرى ، چه بخواهند و چه نخواهند استمرار دارد؛ و از جمله الطاف زیبایش آن است که از آب بشرى را آفرید و او را وابسته و خویشاوند قرار داد و بر مخلوقات شهوت را مسلط کرد تا بدان وسیله ناخواسته وادار به تولید مثل شوند و از این راه به حکم جبر و بدون اختیار نسلشان باقى بماند؛ وانگهى مساءله انساب را مهم شمرده و به آن ارج نهاده است و بدان وسیله زنا را حرام داشته و به خاطر منع و جلوگیرى از آن این عمل را سخت زشت شمرده و ارتکاب آن را هرزگى و کار زشت دانسته است و مردم را به ازدواج دعوت کرده و به صورت امرى مستحب و فرمانى الهى بر آن تشویق کرده است .

پاک و منزه است خداوندى که مرگ را بر بندگان مقرر فرموده و بدان وسیله آنان را محکوم به مرگ و در هم شکستگى کرده و از طرفى بذر نطفه ها را در زمین رحمها پراکنده ساخته و افراد جدیدى از آن به وجود آورده و آن را وسیله جبران مرگ قرار داده است ، تا آنان را آگاه کند که دریاى مقدرات او از لحاظ سود و زیان ، خیر و شر، دشوار و آسان ، پیچیده و گسترده ، براى جهانیان فیض بخش است .

و درود بر محمّد (ص ) که براى بیم و امید دادن برانگیخته شده است و بر آل و اصحاب او، درودى که حسابگران از عهده شمارش و اندازه آن برنیایند و سلامى فراوان بر ایشان باد!

بارى ، براستى که ازدواج پشتوانه دین و خوار کننده شیاطین و در مقابل دشمن خدا دژ استوارى است و وسیله زیاد شدن افرادى است ک سرور انبیا (ص ) بدان وسیله بر دیگر پیامبران مباهات مى کند. بنابراین چقدر بجاست که وسایل ازدواج را فراهم و آداب و سنن آن را حفظ کنند. از این رو باید اهداف و نیازمندیهاى آن را شرح و فصول و ابواب آن را تفضیل داد و آن مقدار از احکام نکاح را که داراى اهمیت است در سه باب به شرح زیر بیان مى شود:

باب اول در تشویق به ازدواج کرد و ازدواج نکردن .

باب دوم در آدابى که باید در عقد و عقد کنندگان رعایت شود.

باب سوم در آداب معاشرت پس از عقد تا زمان جدایى .

باب اول : در تشویق به ازدواج و یا ترک آن

بدان که دانشمندان درباره فضیلت ازدواج اختلاف نظر دارند. بعضى از آنها در این باره تا آنجا مبالغه کرده اند که تصور کرده اند ازدواج بالاتر از اشتغال به عبادت خداست و گروهى دیگر به ارزش آن اعتراف دارند، اما آن را مقدم بر اشتغال به عبادت ندانسته اند؛ البته در صورتى که نفس ، اشتیاق زیادى به ازدواج پیدا نکند به حدى که شخصى را پریشان حال کرده به سرکشى وادارد. عده دیگرى گفته اند: در این زمان بهتر است ازدواج نکنند، هر چند در زمانهاى قدیم ازدواج فضیلت داشته ، آن هم موقعى که کار و کسب رونق داشته و اخلاق غالب زنان پسندیده بوده است .

با توجه به این اختلاف نظرها حقیقت روشن نخواهد شد، مگر اینکه نخست اخبار و آثارى را که در تشویق به ازدواج و یا منع از ازدواج رسیده ، بیان کنیم و سپس فواید و پیامدهاى ناهنجار آن را توضیح دهیم تا فضیلت ازدواج و یا ترک ازدواج درباره کسى که از آفات آن در امان است و یا در امان نیست ، روشن شود.
ترغیب به ازدواج

اما از آیات ؛ خداى متعال فرموده است : (( و انکحوا الا یامى منکم )) (۲۱۵) که امر به ازدواج مى فرماید، و نیز فرموده است : (( فلا تعضلوهن ان ینکحن ازواجهن ، )) (۲۱۶) که از ازدواج نکردن نهى مى کند؛ و نیز در وصف و ثناى پیامبران مى فرماید: (( و لقد اءرسلنا رسلا من قبلک و جعلنا لهم ازواجا و ذریة ، )) (۲۱۷) که در معرض منت گذارى و اظهار فضل چنان فرموده است . و نیز به گونه درخواست در قالب دعا، اولیاى خود را ستوده و مى فرماید:

(( والذین یقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قرة اعین )) (۲۱۸)

بعضى گفته اند: خداى تعالى در قرآن مجید، هیچ پیامبرى را نام نبرده است مگر آن که متاءهل بوده است از این رو گفته اند: یحیى - على نبینا و آله و علیه السلام - ازدواج کرد، اما همبستر نشد، گفته شد؛ حضرت یحیى براى رسیدن به فضیلت و اجراى سنت ازدواج کرد! و بعضى گفته اند: به خاطر چشم فرو هشتن از نامحرمان ازدواج کرد. و اما عیسى - على نبینا و علیه السلام - وقتى که از آسمان به زمین فرود آید، ازدواج خواهد کرد و صاحب فرزند خواهد شد.

اما اخبار: رسول اکرم (ص ) فرماید: (( نکاح سنت من است ، هر که سنت مرا دوست دارد پس باید به روش من رفتار کند.)) (۲۱۹)

اخبارى که به ازدواج تشویق مى کند

و نیز فرمود:

(( ازدواج کنید تا افزون شوید که من روز قیامت به جمعیت شما افتخار مى کنم حتى به جنینى که سقط شده است .)) (۲۲۰)

و فرمود: (( هر که از سنت من اعراض کند، از من نیست ، براستى که نکاح سنت من است و هرکه مرا دوست دارد باید به سنت من عمل کند.)) (۲۲۱)

و نیز فرمود:

(( هرکه از ترس فقر و عائله مندى ازدواج را ترک کند از ما نیست .)) (۲۲۲)

آن حضرت فرمود: (( هر که از شما توان مالى دارد، باید ازدواج کند که ازدواج براى فروهشتن چشم و حفظ ناموس بهتر است و هرکه توان مالى ندارد باید روزه بگیرد که روزه دارى مانع شهوت است .)) (۲۲۳) این حدیث شریف دلیل بر آن است که علت ترغیب به ازدواج همان بیم از فساد در چشم و شهوت است .

در این حدیث روزه را باعث (( وجاء)) دانسته است . وجاء عبارت از کوبیدن خصیتین جوان نر به منظور از بین بردن نرى اوست ، بنابراین به طور استعاره براى ناتوانى از آمیزش - به وسیله روزه دارى - آورده شده است .

پیامبر (ص ) فرمود:

(( هرگاه کسى که دین و امانتدارى اش مورد رضایت شما بود به خواستگارى آمد، با ازدواج با وى موافقت کنید و اگر نکنید روى زمین فتنه و فساد فراوان خواهد شد.)) (۲۲۴) و این حدیث شریف نیز علت و دلیلى براى تشویق و ترغیب به ازدواج به دلیل بیم از فساد است .

و نیز فرمود: (( هر که براى رضاى خدا ازدواج کند و براى خدا امکانات ازدواج شخصى را فراهم آورد، استحقاق ولایت الهیه را پیدا مى کند.)) (۲۲۵)

و آن بزرگوار فرمود: (( هر کس ازدواج کند، در حقیقت بخشى از دینش را تاءمین کرده است . بنابراین نسبت به بخش دیگر آن باید از خدا بترسد.)) (۲۲۶)

این حدیث شریف هم اشاره دارد بر اینکه فضیلت ازدواج به خاطر آن است که به منظور جلوگیرى از فساد از مخالفت با آن دورى کنند و گویا آنچه بیشتر باعث فساد در دین شخص مى شود شهوت و شکم اوست و با تزویج جلوى یکى از این دو گرفته مى شود.

و نیز فرمود:

(( تمام اعمال فرزند آدم (با مردن ) گسسته مى شود بجز سه چیز - از جمله فرمود: - فرزند صالحى که براى او دعا کند. تا آخر حدیث )) (۲۲۷) که جز به وسیله نکاح ، فرزند صالح به دست نیاید

مى گویم :

از طریق خاصه نیز روایتى در کافى با اسناد خود از امام صادق (ع )، به نقل از پدرانش (ع ) نقل شده که آن حضرت مى گوید: (( رسول خدا (ص ) فرمود: یک فرد مسلمان پس از اسلام هیچ بهره اى به دست نیاورده است که بالاتر از همسر مسلمانى باشد که هرگاه بر او نظر کند باعث شادمانى او گردد و هرگاه دستورى دهد اطاعت کند و در غیاب او، جان و مالش را حفظ کند.)) (۲۲۸) و نیز به اسناد خود از آن حضرت نقل کرده : (( رسول خدا (ص ) فرمود: تزویج کنید و به همسرى درآورید! بدانید که از بهره مندى و خوشبختى انسان ، ازدواج کردن و دادن هزینه دامادى است ، و هیچ چیزى نزد خداى عز و جل محبوب تر از خانه اى نیست که در اسلام به وسیله ازدواج آباد شود و هیچ چیزى در نزد خداى عز و جل مبغوض تر از خانه اى نیست که در اسلام به وسیله جدایى - یعنى طلاق - ویران گردد. سپس امام صادق (ع ) فرمود: خداى متعال درباره طلاق تاءکید فرموده و خشم خود را نسبت به جدایى زن و مرد چندین بار بیان کرده است .)) (۲۲۹)

و نیز به اسناد خود از آن بزرگوار نقل کره است : (( دو رکعت نمازى را که شخص ‍ ازدواج کرده به جا آورد بهتر از هفتاد رکعتى است که فرد مجرد به جا آورد.)) (۲۳۰)

و به اسناد خود از آن حضرت نقل کرده است : (( رسول خدا (ص ) فرمود: هرکس ‍ ازدواج کند نصف دینش را تاءمین کرده و باید نسبت به نصف دیگر - و یا باقیمانده آن - از خدا بترسد.)) (۲۳۱)

و با اسنادى از امام صادق (ع ) نقل کرده است : (( رسول خدا (ص ) فرمود: پست ترین مردگان شما افرادى هستند که عزب بمیرند.(۲۳۲)۹

و نیز به اسناد خود از آن حضرت نقل کرده است ، فرمود: (( وقتى که حضرت یوسف برادرش را ملاقات کرد، گفت : برادر چگونه بعد از من توانستى با زنان ازدواج کنى ؟ جواب داد: پدرم - یعقوب - مرا ماءمور به ازدواج کرد و گفت : اگر مى توانى داراى فرزندانى باشى که زمین را با تسبیح خدا سنگین کنند، ازدواج کن .)) (۲۳۳)

و با اسنادى از امام صادق (ع ) نقل کرده است : (( امیرالمؤ منین (ع ) فرمود: ازدواج کنید که رسول خدا (ص ) فرمود: هر کس دوست دارد از سنت من پیروى کند، همانا ازدواج از سنت من است .)) (۲۳۴)

و به اسناد خود، از آن حضرت نقل کرده است که فرمود: (( مردى نزد پدرم آمد، پدرم پرسید: آیا شما همسر دارید؟ عرض کرد: خیر. پدرم فرمود: دو رکعت نمازى که مردى همسر دار به جا آورد با فضیلت تراز آن است که مرد بدون همسرى شبها مشغول عبادت و روزها روزه دار باشد. آنگاه پدرم ، هفت دینار به او داد و فرمود: با این مبلغ ازدواج کن ، و بعد گفت : رسول خدا (ص ) فرموده : تاءهل اختیار کنید که روزى تان بیشتر مى شود.)) (۲۳۵)

و نیز به اسناد خود از آن حضرت نقل کرده است : (( هرکه از ترس نیازمندى و فقر ازدواج از ترک کند، به خدا بدبین شده است .)) (۲۳۶)

و با اسناد خود از آن حضرت نقل کرده است که فرمود: (( مردى خدمت پیامبر (ص ) رسد و از نیازى که داشت به حضور آن بزرگوار شکوه کرد، پیامبر فرمود: ازدواج کن ، آن مرد ازدواج کرد و روزى اش فراوان شد.)) (۲۳۷)

و نیز به اسناد خود، نقل کرده ، مى گوید: (( از امام صادق (ع ) راجع به این حدیث پرسیدند که مردم نقل مى کنند؛ مردى خدمت پیامبر (ص ) آمد، و از نیازمندى خود، شکایت کرد. پیامبر او را ماءمور به ازدواج کرد، و او دستور پیامبر را اجرا کرد،... آیا چنین حدیثى درست است یا نه ؟ امام صادق (ع ) فرمود: آرى این حدیث درست است و بعد افزود: روزى به همراه زنان و عیال است .)) (۲۳۸)

و با اسناد خود از آن حضرت به نقل از پدرانش آورده است : (( رسول خدا (ص ) فرمود: هرکس از بیم فقر و تنگدستى ازدواج را ترک کند، به خدا بدگمان شده است ، زیرا خداوند عز و جل مى فرماید: (( ان یکونوا فقراء یغنهم اللّه من فضله )) )) (۲۳۹) - (۲۴۰)

غزالى گوید :

(( و اما آثار: ابن مسعود همواره مى گفت : اگر از عمرى بجز ده روز نمانده باشد مایلم که ازدواج کنم ، تا خدا را بدون همسر ملاقات نکنم . و این سخن وى دلیل آن است که به عقیده او فضیلتى در ازدواج وجود دارد، نه این که به خاطر پرهیز از فتنه هاى شهوت این سخن را گفته است .

آورده اند که در امتهاى سلف عابدى بود که در عبادت سرآمد همه مردم زمان خود بود به پیامبر آن روزگار گفتند که این عابد چقدر خوب عبادت مى کند! پیامبر گفت : خوب مردى است اگر یک سنت را ترک نمى کرد! وقتى که عابد این سخن را شنید، بسیار غمگین شد و حضور آن پیامبر رسید و سؤ ال کرد: آن سنت چیست ؟ پیامبر فرمود: تو ازدواج را ترک کرده اى . گفت : من آن را حرام نمى دانم بلکه تهى دستم و خودم نان خور مردمم . پیامبر گفت : من دخترم را به همسرى تو در مى آورم و سرانجام پیامبر دخترش را به وى تزویج کرد. بنابراین ازدواج سنتى است استوار و یکى از خصایل انبیاست . مردى به ابراهیم بن ادهم گفت : خوشا به حال تو که به دلیل نداشتن همسر به عبادت مشغولى ! گفت : یک تپش قلب تو به دلیل عیالمندى بالاتر از تمام عبادات من است !

آنگاه پرسید: چه چیز مانع از ازدواج تو است ؟ ابراهیم پاسخ داد: من نیازى به زن ندارم و نمى خواهم باعث فریب زنى شوم .

بعضى گفته اند: فضیلت شخص متاءهل بر آدم مجرد همانند فضیلت شخص مجاهد و غیر مجاهد است ، و یک رکعت نماز شخص متاءهل بالاتر از هفتاد رکعت آدم مجرد است .))
در اعراض از ازدواج

رسول اکرم (ص ) فرموده است :

(( بهترین مردم پس از سال دویست ، شخص سبک بار کم ثروتى است که زن و فرزند ندارد.)) (۲۴۱)

و نیز فرموده است : (( زمانى برسد که شخص به دست همسر و والدین و فرزندانش ‍ هلاک شود، به خاطر تهى دستى او را ملامت کنند و او را به کارهاى طاقت فرسا وادارند و در نتیجه به کارهایى وارد شود که باعث از بین رفتن دینش شده و هلاک افتد.)) (۲۴۲)

در خبر است : (( کمى عائله ، یکى از دو عامل توانگرى و زیادى عائله ، یکى از دو عامل تنگدستى است .)) (۲۴۳)

از دارانى ، درباره ازدواج پرسیدند، در پاسخ گفت : (( شکیبایى در برابر آنها بهتر است از شکیبایى و تحمل ایشان ، و شکیبایى و تحمل ایشان بهتر است از شکیبایى و تحمل آتش دوزخ )) ، و اضافه کرد: (( شخص مجرد شیرینى عمل و آسایش ‍ قلب را بیش از شخص متاءهل احساس مى کند.)) و بار دیگر گفت : (( من از یارانم کسى را ندیدم که ازدواج کرد باشد و بر آن درجه و مرتبه اولیه خود، باقى مانده باشد.))

گویند:

(( هرگاه خداوند خیرى را براى بنده اى بخواهد، او را گرفتار زن و مال دنیا، نگرداند.)) معناى این سخن آن است که مفید به حال او باشند نه آنکه باعث گرفتارى او گردند. این مطلب اشاره به این سخن دارانى دارد که : (( آنچه از زن و فرزند و ثروت که تو را از یاد خدا باز دارد، نامیمون است .))

خلاصه آنکه از کسى درباره اعراض از نکاح به طور مطلق روایتى نقل شده است مگر این که به شرطى مقید گردیده است ؛ اما در مورد تشویق به ازدواج هم به گونه مطلق و هم مقرون به شرط، روایاتى آمده است . بنابراین با نقل موارد خاص آفات و فواید نکاح ، پرده ابهام را بر طرف مى سازیم .

باب دوم : درباره آنچه از حالات زن و شرایط عقد، باید رعایت شود

اما عقد و ارکان و شرایط آن که باید مراعات شوند تا عقد، صحیح باشد و باعث حلیت گردد چهار تاست :

مى گویم :

بلکه ارکان و شرایط لازم سه تاست ، زیرا حضور دو شاهد از نظر ما - هر چند مستحب است - شرط لازم نیست ، آرى در عقد منقطع ذکر مهر و تعیین مدت شرط لازم است . در روایت صحیح از امام صادق (ع ) آمده است که فرمود: (( عقد موقت ممکن نیست مگر با دو چیز: مدت معین و اجرت معین .)) (۳۰۰)

غزالى گوید :

(( شرط اول اجازه ولى است ، اگر ولى نبود، باید سلطان اجازه دهد.))

مى گویم :

این شرط از نظر ما - شیعه - مخصوص افراد صغیر و سفیه و مجنون است چه پسر و چه دختر باشند، و در مورد دوشیزه بالغ رشید از نظر فقهاى شیعه ، اختلاف است ، اما زن غیر دوشیزه بالغ رشید، همچون مرد بالغ رشید صاحب اختیار خود است .

غزالى گوید :

(( شرط دوم ، رضایت زن است ، اگر زن غیر دوشیزه بالغى باشد و یا دوشیزه بالغ باشد اما کسى غیر از پدر و جد او را به شوهر دهد.))

مى گویم :

احتیاط آن است که هر چند پدر و یا جد او را به شوهر داده باشند، رضایت او را کسب کنند.

غزالى گوید :

(( شرط سوم ، ایجاب و قبول است بدون آن که بین این دو لفظ فاصله شود، با لفظ انکاح یا تزویج و یا کلمه اى که معناى مخصوص آنها را بدهد به هر زبانى که باشد از طرف دو شخص مکلف که هیچ کدام زن نباشند، چه طرف عقد زوج یا ولى و یا وکیل آنها باشد.))

مى گویم :

از نظر ما - شیعه - اگر اجرا کننده صیغه عقد، زن باشد مانعى ندارد.

غزالى گوید :

(( اما آداب ازدواج ، پیشنهاد و خواستگارى توسط ولى قبل از هر چیز انجام مى گیرد، اگر زن عده باشد باید پس از پایان عده باشد نه در حال عده ، همچنین در حالى که دیگرى خواستگارى کرده نباید خواستگارى کند زیرا از این کار نهى شده است .

از جمله آداب ازدواج ، خواندن خطبه پیش از نکاح و ضمیمه کردن حمد الهى به ایجاب و قبول است ، به این ترتیب که تزویج کننده مى گوید: سپاس خداى را و درود بر رسول خدا (ص ) فلان دخترم را بر صداق معین به همسرى تو درآوردم آنگاه همسر مى گوید: سپاس خداى را و درود بر رسول خدا (ص ) همسرى او را با این صداق قبول کردم . و صداق باید معین و سبک باشد و گفتن حمد پیش از خطبه نیز مستحب است .

از جمله آداب ازدواج آن است که اگر زن دوشیزه است ، وضع همسر به اطلاع زن برسد که این براى سازش و الفت بهتر است ؛ از این رو نگاه کردن به زن پیش از ازدواج جایز است ، زیرا این عمل میان آنها تقرب ایجاب مى کند.

از جمله آداب ازدواج آن است که ، علاوه بر دو شاهد، جمعى از مردمان صالح نیز حضور داشته باشند، و نیز از جمله آداب ازدواج آن است که هدف مرد از نکاح به پا داشتن سنت ، و نگه داشتن چشم از حرام ، و کسب فرزند و سایر فوایدى باشد که ذکر کردیم و قصدش تنها هواى نفس و کامجویى نباشد که در این صورت عملش از اعمال دنیوى خواهد بود در صورتى که این نیتها مانع کامجویى نیست ، چه بسا حقى که مطابق هواى نفس است و محال نیست که انگیزه وى کامجویى و حق دینى هر دو باشد.

اما زنى که ازدواج میکند: دو نوع احکام دارد: نوع اول به خاطر حرام بودن و نوع دوم براى زندگى خوب و فراهم آوردن مقاصد است .

نوع اول که به منظور حلیت است ، باید زن از موانع نکاح بر کنار باشد

و موانع نکاح نوزده چیز است :

۱ - همسر دیگرى باشد؛

۲ - از همسر دیگر، عادت ماهیانه باشد؛ چه عده وفات باشد، یا طلاق ، وطى به شبهه و یا در حال استبراء مربوط به آمیزش از راه ملکیت ؛

۳ - مرتد از دین باشد؛

۴ - مجوسى باشد؛

مى گویم :

از نظر ما - شیعه - در ازدواج با زن مجوسى اختلاف است ، به طورى که تفصیل آن خواهد آمد.

۵ - دوگانه پرست و یا زندیق (۳۰۱) نبوده ، زندیق یعنى کسى که به هیچ کتاب آسمانى و پیامبرى منسوب نیست و نیز از جمله معتقدان به مذهب اشتراکى نباشد که ازدواج با هیچ یک از اینان جایز نیست . همچنین هر معتقد به مذهب فاسدى که افراد معتقد بدان محکوم به کفرند.

۶ - اهل کتاب (یهودى یا نصرانى ) باشد که پس از تحریف آن ادیان و یا بعد از بعثت پیامبر (ص ) به آن دین گرویده باشد و با وجود آن از نژاد بنى اسرائیل هم نباشد. بنابراین اگر این دو خصلت را نداشت ازدواجش روا نیست ، اما اگر تنها فاقد نسبت به بنى اسرائیل بود مورد اختلاف است .

مى گویم :

اما از نظر ما (شیعه ) در ازدواج با زنان اهل کتاب به طور مطلق اختلاف است و مشهورترین قول در مورد عقد دائم حرمت و عدم جواز است اما در عقد موقت و ملک یمین و در مورد زن مجوسى ، جواز است . روشن ترین قول ، در تمام این موارد به طور مطلق کراهت است ، هرچند که در زن مجوسى این کراهت شدیدتر و در عقد دائم - به دلیل جمع بین روایات و نصوص - کراهت مؤ کدتر است .

۷ - زن ، برده باشد و همسرش آزاد و قادر بر اداره زن آزاد باشد و یا آن که بیمى از سختى معیشت نداشته باشد؛

مى گویم :

در این باره نیز، ما (شیعه ) نظر مخالفى داریم و ازدواج کنیز به شرط حلال کردن از نظر ما جایز است ، همان طورى که از اهل بیت (ع ) در اخبار زیادى رسیده است ، البته نه مهریه دارد و نه مدت ، در کتاب کافى از فضیل بن یسار نقل شده که گفت :

(( به امام صادق (ع ) عرض کردم : فدایت شوم ، بعضى از شیعیان از شما نقل کرده اند که شما فرموده اید: هرگاه مردى کنیزش را حلال کند، ازدواج با او حلال است ؟ فرمود: آرى اى فضیل .

گفتم : پس چه مى فرمایید درباره مردى که کنیزى دارد گرانبها و آن دوشیزه است وى به برادر مسلمانش بجز آمیزش با او را حلال مى کند، آیا او حق دارد همبستر شود؟ فرمود: خیر، بجز آنچه حلال کرده است او حق ندارد و اگر تنها بوسیدن او را اجازه داده باشد، جز آن را حق ندارد.)) (۳۰۲)

۸ - تمام و یا مقدارى از کنیز در ملک یمین مردى باشد که با او ازدواج مى کند؛

۹ - از خویشان نزدیک مرد یعنى از اصول و یا فروع او، و یا فروع درجه اول از اصول او و یا فرع اول از هر اصلى باشد که پس از آن نیز اصلى است . مقصود من از اصول ؛ مادران و مادربزرگهاست و از فروع اولاد و نوادگان است و غرض از فرع درجه اول اصول ، خواهران و خواهرزادگان است ، و فرع اول از هر اصلى که پس از آن نیز اصلى باشد، عمه ها و خاله هاست نه اولاد ایشان ؛

۱۰ - زنى که به خاطر شیر دادن حرام شده باشد، و هر زنى که به دلیل نسب از اصول و فروع - چنان که گذشت - حرام است ، از طریق شیر دادن نیز همان زن حرام مى شود و لیکن علت حرمت پنج نوبت شیر دادن است و کمتر از آن باعث حرمت نمى شود؛

مى گویم :

بلکه از نظر ما (شیعه ) پانزده مرتبه به قول مشهور و یا یک شبانه روز متوالى شیر بخورد و غذاى دیگر نخورد و یا به مقدارى شیر بخورد که گوشت بروید و استخوان بچه استحکام گیرد. بیشتر علماى شیعه اتحاد صاحب شیر را به دلیل خبر صحیحى که از اهل بیت (ع ) رسیده ، شرط حرمت دانسته اند و این قول خلاف احتیاط است ، و بعضى از فقها اولاد صاحب شیر را چه از طریق ولادت باشد و یا شیر دادن و اولاد زن شیر دهنده را تنها از راه ولادت بر پدر شیرخواره حرام دانسته اند به دلیل اخبار صحیحى که از اهل بیت (ع ) در این باره رسیده است (۳۰۳) و این قول مطابق احتیاط است ؛

۱۱ - زنى که به خاطر آن که مرد داماد او شده است حرام مى شود، به این ترتیب که زوج دختر آن زن را به همسرى گرفته و یا قبلا با نوه آن زن ازدواج کرده و یا آن که با یکى از آنها به شبهه در حال عقد، همبستر شده و یا آن که با مادر آنها و یا یکى از مادر بزرگهایشان به وسیله عقد و یا شبهه عقد همبستر شده باشد در این صورت به مجرد عقد کردن آن زن ، مادران وى حرام مى شوند ولى اولاد آنها حرام نمى شوند مگر به وسیله همبستر شدن ؛

مى گویم :

در مورد وطى به شبهه دیدگاه فقهاى شیعه مختلف است و اما در مورد زنا اگر عارضى باشد - مثل کسى که با زنى ازدواج کند سپس با مادر آن زن زنا کند - و زنش ‍ بر او حرام نمى شود، اما اگر قبلا با مادر زنا کرده بود، دختر بر او حرام مى شود و نظیر همین است آنجایى که اگر مردى با پسر بچه اى لواط کند، بدون هیچ اختلاف نظرى ، مادر، دختر و خواهرش بر آن مرد حرام مى شود، مگر آن که قبلا آنها را به عقد خود در آورده باشد، در آن صورت استصحاب حلیت مى شود، زیرا که حرام ، حلال را حرام نمى کند، همان طورى که از اهل بیت (ع ) رسیده است .(۳۰۴)

۱۲ - زنى که قصد ازدواج با وى را دارد، زن پنجم باشد یعنى مرد چهار زن دیگر به ازدواج دائم و یا در عده طلاق رجعى داشته باشد؛ اما اگر یکى از زنان در عده طلاق باین باشد، مانعى ندارد؛

۱۳ - خواهر، یا عمه و یا خاله آن زن در ازدواج مرد باشد و ازدواج با وى باعث جمع با آنها شود و در مورد هر دو شخصى که بین آنها خویشاوندى است اگر یک مرد و دیگرى زن باشد ازدواج آن با یکدیگر جایز نیست . بنابراین جمع بین زن با هر یک از خواهر، عمه و خاله اش نیز جایز نیست ؛

مى گویم :

از نظر ما (شیعه ) در مورد عمه و خاله وقتى که بعد از ازدواج با دختر برادر و خواهر به ازدواج درآیند این قاعده ، نقض مى شود و همین طور به عکس ، که از نظر ما اگر راضى باشند جایز است .

۱۴ - شوهر، زن خود را سه مرتبه قبلا طلاق داده باشد؛ در این صورت تا همسر مرد دیگرى نشده ، و در ازدواج صحیحى با وى همبستر نشود، با شوهر اولى نمى تواند ازدواج کند؛

۱۵ - زوج وى او را لعان کرده باشد که پس از لعان براى همیشه بر آن مرد حرام مى شود؛

۱۶ - زن در احرام حج یا عمره باشد و یا مرد محرم باشد عقد ازدواج صورت نمى گیرد، مگر پس از پایان یافتن احرام ؛

۱۷ - زن غیر دوشیزه نابالغ باشد، در این صورت ازدواج با وى درست نیست ، مگر پس از بلوغ ؛

مى گویم :

این مطلب در صورتى درست است که ولى نداشته باشد، اگر نه با اذن ولى ازدواج وى صحیح است و در اقدام حاکم به جاى ولى نیز احتمال قوى بر جواز است . در روایت صحیحى از اهل بیت (ع ) رسیده است : آن کسى که اختیار پیمان ازدواج به دست اوست ولى امر زن است (۳۰۵) و حاکم ولى کسى است که سرپرست ندارد.(۳۰۶)

۱۸ - زنى که یتیم است ، ازدواجش درست نیست ، مگر پس از آن که بالغ شود؛

مى گویم :

مطلب بالا عینا در این جا نیز صادق است .

۱۹ - یکى از همسران پیامبر (ص ) باشد، اعم از این که پیامبر (ص ) با او همبستر نشده و از دنیا رفته باشد و یا با او همبستر شده باشد؛ زیرا اینان مادران مؤ منین اند. البته چنین زنى در زمان ما وجود ندارد. اینها بودند موانعى که باعث حرمت مى شد.

اما خصلتهایى که باعث سعادت زندگى است و باید در مورد زن رعایت مى شود تا ازدواج دوام یابد و هدفهاى آن کاملا برآورده شود، هشت چیز است :

دیندارى ، اخلاق ، زیبایى ، کمى مهریه ، زایا بودن ، دوشیزگى و داراى نسب بودن و دیگر این که از خویشان نزدیک نباشد.

۱ - زن صالح و دیندار باشد. این مساءله مهمى است و لازم است به آن توجه شود، زیرا اگر زن در خویشتن دارى و حفظ عفت خود، دیندارى اش سست باشد، همسرش را به چیزى نشمرد و او را در بین مردم رو سیاه کند و دل او را با نخوت خود نگران کند و زندگى را بر او تیره گرداند. با این حال اگر شوهر، راه حمیت و غیرت پیش گیرد، باید همیشه در گرفتارى و اندوه به سر برد و اگر بى تفاوت باشد نسبت به دین و ناموسش سهل انگار است و به کم حمیتى و بى غیرتى متهم خواهد شد. اگر زن علاوه بر ناشایستگى زیبا هم باشد، گرفتارى بیشتر و سخت تر خواهد شد، زیرا براى شوهر جدا شدن از او دشوار مى شود و نمى تواند از او دل بکند و نمى تواند خطرى که او را تهدید مى کند تحمل کند و همچون مردى خواهد بود که خدمت رسول خدا (ص ) آمد، عرض کرد: (( یا رسول اللّه ! من زنى دارم که دست هیچ کسى را رد نمى کند. رسول خدا (ص ) فرمود: طلاقش بده : عرض کرد: او را دوست مى دارم . فرمود: نگه دارش .)) (۳۰۷) این که پیامبر (ص ) دستور داده است تا آن زن را نگه دارد به این سبب بوده که مبادا اگر او را طلاق دهد، خود نیز به دنبال آن زن برود و او نیز به فساد مبتلا شود. این است که ادامه همسرى او را با دل تنگى اش ‍ سزاوارتر براى دفع فساد دیده است و هرگاه زن با فساد دینى خود باعث از بین رفتن مال شوهر شود همواره زندگى همسرش را تیره خواهد کرد؛ و اگر شوهر در برابر خلاف او خاموش باشد و اعتراض نکند، شریک جرم و مخالف این آیه شریفه خواهد بود:

(( قوا انفکسم و اهلیکم نارا )) . (۳۰۸) و اگر اعتراض کند و با او بستیزد و مانع شود؛ زندگى اش تلخ مى شود، از این رو پیامبر (ص ) بیشتر بر ازدواج با زن دیندار تاءکید مى کند و مى فرماید: (( با زن ، به خاطر مال ، جمال ، فامیل و دینش ازدواج مى کنند تو فقط با دیندار ازدواج کن .)) (۳۰۹)

در حدیث دیگرى گوید:

(( هرکس با زنى به خاطر مال و زیبایى اش ازدواج کند، از مال و زیبایى او محروم خواهد بود و هر که با زنى به خاطر دیندارى اش ازدواج کند، خداوند مال و جمال او را نصیب وى گرداند.)) (۳۱۰)

پیامبر (ص ) فرمود: (( زنى را به خاطر زیبایى اش تزویج نکنید، زیرا شاید زیبایى او باعث هلاکت او شود، و به خاطر مالش تزویج نکنید که شاید باعث سرکشى او گردد، بلکه زن را به خاطر دینش به همسرى بگیرید)) (۳۱۱)؛ و تنها از این جهت بیشتر بر دیانت زن تاءکید فرموده است که چنان زنى به دیندارى مرد کمک مى کند. اما اگر زن دیندار نباشد خود از دین روگردان است و باعث نابسامانى دین همسر نیز مى شود.

۲ - خوشخویى که خود اصل مهمى است در کسب فراغت و کمک به دیانت شخص ؛ زیرا اگر زن سلیطه و بد زبان و بدخو و ناسپاس باشد، زیانش بیشتر از سودش خواهد بود و تحمل بد زبانى زنان از موارد امتحان اولیاى خداست . یکى از عربها مى گوید: با شش زن ازدواج نکن : زنى که زیاد مى نالد؛ زنى که زیاد منت مى گذارد؛ زنى که به مرد دیگرى تمایل پیدا مى کند؛ زنى که به هر چیزى خیره مى شود آن را مى خواهد؛ زنى که زیاد آرایش مى کند؛ و زنى که به دیگران دهن کجى مى کند و پرحرف است .

اما (( انانه )) زنى است که زیاد ناله و شکوه دارد و هر ساعت سرش را مى بندد؛ بنابراین در ازدواج با زنى که زیاد مریض شود و یا خود را به مریضى بزند خیرى نیست .

و (( منانه )) زنى است که بر سر شوهرش منت مى گذارد و مى گوید: به خاطر تو چنین و چنان کردم .

(( حنانه )) زنى است که به همسر قبلى و یا بچه هایى که از شوهر قبلى اش دارد علاقه زیاد نشان دهد؛ از چنین زنى نیز باید اجتناب کرد.

و (( حداقه )) زنى است که به هر چشم مى دوزد و هوس آن مى کند و شوهرش را وامى دارد که آن را بخرد.

(( براقه )) احتمال دو معنى دارد: یکى زنى که سراسر روز به آرایش و زینت سر و صورتش مى پردازد تا صورتش درخشندگى مصنوعى داشته باشد؛ دیگر زنى که از خوردن غذا قهر مى کند و به تنهایى غذا مى خورد و در هر چیزى سهم خودش را جدا مى کند. براقه لغت مردم یمن است که مى گویند: (( برقت المراءة و برق الصبى الطعام )) ؛ وقتى که موقع غذا خوردن قهر کنند.

و (( شداقه )) زن پر حرف است که بى مهابا حرف مى زند و به دیگران دهن کجى مى کند. و مربوط به این است سخن پیامبر (ص ) که مى فرماید: (( خداوند افراد یاوه گوى پرحرف را دشمن مى دارد.)) (۳۱۲)

آورده اند که جهانگردى از قبیله ازد به حضرت الیاس (ع ) در ضمن سیر و گردشش ‍ برخورد کرد. الیاس (ع ) او را به ازدواج امر و از مجرد زیستن نهى کرد، سپس فرمود: با چهار دسته از زنان ازدواج نکن ، مختلعه ، مباریه ، عاهره و ناشزه . اما مختلعه زنى است که هر ساعت بى دلیل طلاق مى خواهد؛ مباریه زنى است که به دیگران فخر فروشى و به وسایل دنیایى افتخار مى کند؛ عاهره زن فاسقى است که دوست و رفیق براى خود دارد؛ خداى تعالى فرموده است : (( و لا متخذات اخدان )) (۳۱۳)؛ و ناشزه زنى است که در رفتار و گفتار نسبت به همسرش برترى مى جوید که از مصدر نشز به معنى زمین بلند گرفته شده است .

على (ع ) مى فرمود: (( بدترین خصلتهاى مرد، بهترین خصلتهاى زنان است و آنها عبارتند از: بخل ، کبر و ترس ، زیرا زن اگر بخیل باشد مال خود و همسرش را نگاه مى دارد و اگر متکبر باشد، حاضر نمى شود با کسى سخن نرم و شائبه دار بزند و اگر ترسو باشد از همه چیز بیمناک بوده و از خانه اش بیرون نمى رود و از رفتن به جایى که در معرض تهمت باشد به خاطر ترس از شوهرش پرهیز مى کند.))

مى گویم :

در کتاب کافى از ابراهیم کرخى نقل شده که مى گوید: خدمت امام صادق (ع ) عرض ‍ کردم : همسرم از دنیا رفته است در حالى که اختلاقش با من سازگار بود و تصمیم دارم ازدواج کنم . امام (ع ) فرمود: (( ببین به چه کسى علاقمندى و چه کسى را شریک مال و محرم دین و اسرارت قرار مى دهى . پس اگر ناچار به انتخاب همسرى ، با دوشیزه اى ازدواج کن که به نیکى و حسن خلق منسوب باشد و بدان که زنان ، آن چنانند که این شاعر گفته است :

بدان که زنان به گونه هاى مختلف آفریده شده اند: بعضى از زنان ، غنیمت و برخى ، موجب خسارت و زیانند. بعضى چون هلال ماهند. وقتى که براى همسرشان تجلى مى کنند و بعضى نیز ظلمت و تاریکى محضند، هر کس به زن خوبى دست یابد، سعادتمند است و هر کس از آن محروم باشد نمى تواند انتقام بگیرد.

آنان سه نوع اند: زنى که اولادآور و مهربان است ، همسرش را در برابر مشکلات روزگار و در امور دنیا و آخرتش یارى مى کند، نه آن که زمانه را در برابر شوهرش ‍ یارى کند؛ زنى که نه اولادآور است و نه جمال و اخلاق دارد و نه شوهرش را در کار خیر یارى مى کند؛ و زنى که اهل سر و صدا و پر رفت و آمد و عیبجوست ، زیاد را اندک مى شمرد و اندک را نمى پذیرد.)) (۳۱۴)

از ابوعبداللّه - امام صادق (ع ) - نقل شده که فرمود: (( رسول خدا (ص ) فرمود: زنان چهار دسته اند: جامع مجمع ، ربیع مربع ، خرقاء مقمع و غل قمل .)) (۳۱۵)

در تفسیر این حدیث گفته اند: جامع مجمع یعنى پرخیر، عفیف و شوهردار؛ ربیع و مربع زنى که یک بچه در بغل و یکى هم در شکم دارد؛ خرقاء مقمع - و به روایتى کرب مقمع یعنى زنى که با شوهرش بدخویى کند و غل مقمع ، یعنى زنى که نزد شوهرش مانند پاى بندى از پوست است که شپش در آن افتاده و آن را خورده باشد و نتواند هیچ چیز را از خود بر حذر دارد که این جمله ضرب المثلى است عربى .(۳۱۶)

از ابوحمزه نقل کرده اند که مى گوید: از جابر بن عبداللّه شنیدم که مى گفت : خدمت پیامبر (ص ) بودیم ، فرمود: (( بهترین زنان شما، زنى است که اولادآور، مهربان و پاکدامن ، در میان فامیل محترم و در برابر همسرش افتاده و فروتن ، نزد شوهر بى حجاب و در برابر دیگران پوشیده باشد؛ زنى که از همسرش حرف شنوایى دارد و مطیع فرمان اوست ؛ در هنگام خلوت با او در اختیار اوست و بمانند اظهار اشتیاق مرد، او اظهار نمى کند. آیا شما را از بدترین زنانتان آگاه نسازم ، زنى که در بین خانواده اش ذلیل و در برابر شوهرش بزرگمنش ، نازا و کینه توز است ؛ زنى که از کار زشت پرهیز ندارد؛ به هنگام نبودن شوهر بى حجاب و در حضور او در حجاب است ؛ به حرف شوهر گوش نمى دهد و فرمان او را نمى برد و هنگامى که همسرش با او خلوت کند از خواسته او سر باز زند چنان که مرکب ناهموار از سوار شدن سرباز زند و هیچ عذرى را از شوهر پذیرا نباشد و هیچ گناهى را بر او نبخشد.)) (۳۱۷)

از ابوعبداللّه (ع ) است که فرمود: (( رسول خدا (ص ) فرموده است : بهترین زنان شما زنى است که پاکدامن و در عین حال شهوت انگیز باشد.)) (۳۱۸)

از ابوالحسن الرضا (ع ) نقل کرده اند: (( امیرالمؤ منین (ع ) فرمود: بهترین زنان شما خمس است . عرض کردند: یا امیرالمؤ منین ! خمس چگونه زنى است ؟ فرمود: زنى که متواضع ، نرمخو و مطیع شوهر است ؛ موقعى که همسرش خشمگین شود، از چشم او دور نشود تا وقتى که او خشنود شود و در وقتى که شوهرش بیرون منزل است در نبودن او، حرمت او را حفظ کند که چنین زنى از جمله کارگزاران خداست کارگزار الهى از رحمت خدا ناامید نمى شود.)) (۳۱۹)

از ابوعبداللّه (ع ) است که فرمود: (( بهترین زنان شما زنى است که خوشبو و آشپز خوبى باشد؛ زنى که اگر بخشش کند در راه خیر بخشش کند و اگر چیزى ندهد باز هم درست عمل کرده است . چنین زنى کارگزارى از کارگزاران خداست و کارگزار الهى از رحمت او ناامید نمى باشد.)) (۳۲۰)

و نیز از آن حضرت نقل شده است که فرمود: (( همانا بهترین زنان زنى است که به هنگام خلوت با همسرش پوشش حیا را به دور افکند و چون با دیگران باشد سپر حیا را در پوشد.)) (۳۲۱)

از پیامبر (ص ) نقل شده است که فرمود: (( بدترین زنان شما زن نازاى آلوده ، لجباز سرکشى است که در میان فامیلش زبون و در نزد خود بزرگمنش ، در برابر شوهرش ‍ عفیف و در برابر دیگران بى عفت باشد.)) (۳۲۲)

از امام صادق (ع ) روایت است که فرمود: (( از جمله دعاهاى پیامبر (ص ) این بود:

خدایا به تو پناه مى برم از دست زنى که پیش از وقت پیرى مرا پیر کند.)) (۳۲۳)

غزالى گوید :

۳ - زیبایى که خود مطلوب و قابل توجه است ، زیرا که بدان وسیله مرد از گرایش به دیگران محفوظ مى ماند، چه آن که بیشتر اوقات مرد به زن بدریخت بسنده نمى کند، چگونه اکتفا کند در صورتى کنه غالبا خوشخویى با زیبایى همراه است . اما آنچه ما درباره دیندارى تاءکید کردیم و گفتیم که با زن نباید براى زیبایى اش ازدواج کرد، مانع از رعایت زیبایى نیست ، بلکه آن مطلب منع از ازدواجى است که تنها به خاطر زیبایى زن با وجود فساد دینى اش باشد، زیرا بیشتر اوقات زیبایى تنها انگیزه ازدواج مى شود و موضوع دیندارى را بى اهمیت مى سازد و دلیل بر توجه به معناى زیبایى آن است که غالبا انس و محبت بدان وسیله فراهم مى آید و شرع مقدس نیز نسبت به رعایت عوامل انس و الفت دعوت کرده و به همین خاطر است که دیدن زن ، پیش از عقد استحباب دارد.

پیامبر (ص ) فرمود: (( هرگاه محبت زنى را خداوند به دل فردى از شما انداخت ، باید صورت آن زن را ببیند که این دیدن براى الفت مابین آنها بهتر است .)) (۳۲۴)؛ یعنى از این که روبرو شدن دو طرف باعث انس و الفت مى گردد. در این حدیث کلمه (( (( یؤ دم )) )) از ادمه به معنى پوست باطن در برابر بشره که به معنى پوست ظاهر است ، براى مبالغه بیشتر در انس گرفتن آمده است .

پیامبر (ص ) فرمود: (( براستى که در چشمان انصار چیزى است ؛ پس هرگاه کسى از شما خواست با زنان ایشان ازدواج کند باید به ایشان نگاه کند.)) (۳۲۵) بعضى گفته اند: دو چشمان ایشان ضعفى بوده است ، و بعضى گفته اند: چشمان آنها ریز بوده است .

بعضى از پرهیزگاران دخترانشان را به ازدواج کسى در نمى آورند مگر پس از دیدن طرف ؛ به سبب آن که مبادا فریب بخورد. اعمش مى گوید: هر ازدواجى که بدون دیدار باشد سرانجامش غم و گرفتارى است . بدیهى است که در نگاه کردن و دیدن ، خلق و خو و دیانت و ثروت را نمى توان دید بلکه از زشتى و زیبایى مى توان اطلاع یافت و فریب خوردن هم در مورد جمال ممکن است و هم در مورد اخلاق . بنابراین مستحب است فریب خوردن درباره جمال را با دیدن و درباره خلق و خو را با وصف و تحقیق از اوصاف طرف از بین ببرند؛ و باید، این کار پیش از ازدواج صورت پذیرد و اوصاف طرف را از کسى بپرسد که بصیر، راستگو و از ظاهر و باطن وى با خبر است و طرفدار او نباشد تا در تعریف از او زیاده روى کند و نسبت به او حسد هم نداشته باشد تا کوتاهى کند زیرا طبیعت آدمیان در مقدمات ازدواج و توصیف زنان مورد نکاح به افراط و تفریط مایل است و کمتر کسى پیدا مى شود که در آن باره راست بگوید و به حقیقت و اعتدال اکتفا کند، بلکه بیشتر بر فریب و خلاف واقع استوار است . بنابراین براى کسى که مى ترسد به جاى همسرش دل در گرو دیگران داشته باشد، احتیاط مهم است . اما کسى که از همسر داشتن تنها اجراى سنت و یا داشتن فرزند و یا اداره منزل را مى خواهد، اگر به زیبایى زن بى توجه باشد، به پارسایى نزدیکتر است ، زیرا زیبایى تا حدى مربوط به دنیاست ، هر چند که در حق بعضى از اشخاص پشتوانه دینى مى باشد.

ابوسلیمان دارانى مى گوید: یکى از نشانه هاى پارسایى در دنیا ازدواج با دختر یتیم است . زیرا به سبب غذا و لباسى که به او مى دهد، اجر مى برد و از طرفى چون چنین زنى به اندک چیزى قناعت مى کند، کم خرج است ؛ در صورتى که اگر با دختر مردمان دنیادار ازدواج کند، چنین دخترى خواسته هاى خودش را بر او تحمیل مى کند و مى گوید: چنین لباس و چنان غذا را برایم فراهم کن . البته این روش کسانى است که به قصد تمتع ازدواج نکنند، اما کسانى که تا کامجویى نکنند نسبت به دینشان ایمن نیستند، باید به سراغ جمال و زیبایى بروند، زیرا کامیابى به وسیله مباح دژى براى دین آدمى است .

بعضى گفته اند: هرگاه زن ، زیبا، خوشخوى ، چشم و موى سیاه ، فراخ چشم ، سفید رنگ ، دوستدار همسر و به غیر همسر خود بى اعتنا باشد، به صورت حورالعین است ، زیرا خداى تعالى در توصیف زنان بهشت ، همین اوصاف را آورده و مى فرماید: (( عروبا اترابا )) (۳۲۶)، (( (( عروبة )) )) یعنى زنى که عاشق همسر خویش و علاقمند به آمیزش با اوست و تمام لذتش به وسیله او حاصل مى شود، و حوراء یعنى سفید (مؤ نث است ) و حور به معناى سفید (براى مذکر). معناى دیگر (( (( حوراء)) )) ، چشمى که بشدت سفید است و مویى که بشدت سیاه باشد؛ عیناء یعنى زنى درشت چشم .

پیامبر (ص ) فرمود: (( بهترین زنان شما زنى است که هرگاه همسرش به او نگاه کند باعث خوشحالى او شود و هرگاه دستورى دهد، اطاعت کند و اگر به جایى رود پشت سر او خود و مال شوهر را حفظ کند.)) (۳۲۷)؛ البته موقعى که زن دوستدار همسر باشد، شوهر با نگاه کردن به او شادمان مى شود.

۴ - زنى که مهرش سبک باشد، رسول خدا (ص ) فرموده : (( بهترین زنان شما زنى است که از همه زیباتر و از همه مهرش کمتر باشد.)) (۳۲۸) پیامبر خدا (ص ) براى بعضى از زنان خود ده درهم مهریه قرار داد و نیز وسایل خانه اش که یک آسیاى دستى و یک کوزه و بالشى از چرم بود و داخل بالش از لیف خرما پر شده بود؛ براى یکى از زنانش دو پیمانه جو و براى دیگرى دو پیمانه خرما و دو پیمانه آرد سبوس ‍ گرفته ، ولیمه داد. در صورتى که اگر زیاد بودند مهریه زنان ، یک ارزش بود، پیامبر خدا ۰ص ) پیش از دیگران این کار را کرده بود. در خبر است : (( از برکات زن آن است که زود ازدواج کند و زود صاحب فرزند شود و مهرش کم باشد.)) (۳۲۹)

رسول خدا (ص ) فرمود: (( با برکت ترین زنان آن زنى است که کمترین مهریه را داشته باشد.)) (۳۳۰)

مى گویم :

مهر السنه پانصد درهم است .

در کافى با اسناد صحیح به نقل از ابى عبداللّه - امام صادق (ع ) - آمده است که فرمود: (( رسول خدا (ص ) براى همسرانش دوازده اوقیه و نشّى تعیین کرد، هر اوقیه چهل درهم و هر نشّى نصف اوقیه یعنى بیست درهم است . که مجموع آن پانصد درهم مى شود. پرسیدند با همین واحدهاى وزنى که ما داریم ؟ فرمود: آرى با همین واحدهاى وزن .)) (۳۳۱)

و نیز به اسناد خود از امام باقر (ع ) نقل کرده است که فرمود: (( رسول خدا (ص ) مهر هیچ کدام از دختران خود را بیش از دوازده اوقیه و یک نشّ قرار نداد و هیچ یک از زنان خود را نیز به بیش از دوازده اوقیه و یک نشّ تزویج نکرد (اضافه کرد:) اوقیه چهل درهم و هر نشّى بیست درهم است .)) (۳۳۲)

و به اسناد خود از حسین بن خالد نقل کرده ، مى گوید: (( از ابوالحسن (ع ) راجع به مهر السنه پرسیدم که چگونه پانصد درهم مى شود؟ فرمود: خداى تعالى بر خود واجب کرده است که که هیچ مؤ منى نیست که صد مرتبه (( اللّه اکبر )) و صد مرتبه (( سبحان اللّه )) ، و صد مرتبه (( الحمدللّه )) و صد مرتبه (( لا اله الا اللّه )) و صد مرتبه (( اللهم صل على محمّد و آل محمّد )) بگوید و بعد بگوید: بار خدایا از حورالعین به همسرى من درآور! مگر این که ، خداوند از حورالعین به همسرى او درآورده و مهریه او را این مبلغ قرار دهد. سپس خداوند به پیامبرش (ص ) وحى فرمود که مهر السنه زنان مؤ منه را پانصد درهم قرار دهد و رسول خدا (ص ) نیز چنین کرد؛ و هر مؤ منى که دختر برادر مؤ منش را خواستگارى کند و بگوید: پانصد درهم مهر اوست و او موافقت با تزویج وى نکند، در حقیقت او را عاق کرده است و او سزاوار است که خداى تعالى از حوریان به همسرش ‍ درآورد.)) (۳۳۳)

از آن حضرت منقول است که فرمود: (( مهریه همان است که مردم توافق کنند و یا دوازده اوقیه و یک نشّ و یا پانصد درهم است .)) (۳۳۴)

از آن حضرت است که فرمود: (( على (ع ) وقتى با فاطمه ازدواج کرد، مهریه اش را یک جامه ساده و یک پیراهن و یک فرش از پوست گوسفند قرار داد.)) (۳۳۵)

از ابوجعفر (ع ) روایت شده است که فرمود: (( مهریه حضرت فاطمه (ع ) یک جامه ساده و چادر پشمى سیاه و یک زره حطمى بود و فرش ایشان از پوست گوسفند بود که آن را روى زمین مى انداختند و فرش مى کردند و هم روى آن مى خوابیدند، درود خدا بر ایشان باد.)) (۳۳۶)

در روایت دیگرى آمده است : (( پیراهن حطمى معادل سى درهم است .)) (۳۳۷)

غزالى گوید :

(( همان طورى که زیاده روى در مهر از طرف زن کراهت دارد، از طرف شوهر نیز پرسش از ثروت زن ، کراهت دارد. بنابراین سزاوار نیست که به طمع مال با زنى ازدواج کند و اگر چیزى از طرف شوهر هدیه دادند بر خانواده زن لازم نیست در برابر آن بیشتر بدهند و همچنین اگر از طرف زن ، به شوهر هدیه اى دادند، باز همین طور. بنابراین نیت درخواست بیشتر نیت فاسدى است ، اما هدیه دادن دو طرف به یکدیگر عملى مستحب و باعث محبت است .

رسول خدا (ص ) فرمود: (( به یکدیگر هدیه دهید، تا میان شما محبت ایجاد شود.)) (۳۳۸) اما افزون طلبى در این آیه شریفه آمده است : (( و لا تمنن تستکثر )) (۳۳۹). یعنى به کسى چیزى مده براى این که بیشتر از آن را بطلبى ، و نیز در این آیه : (( و ما آتیتم من ربا لیربو فى اموال الناس فلا یربو عنداللّه . )) (۳۴۰) زیرا ربا یعنى فزونى و به طور اجمال شامل هر نوع افزون طلبى است هر چند که در اموال ربوى هم نباشد. پس تمام اینها در ازدواج کراهت دارد و بدعت است و نظیر تجارت و قمار مى باشد و با هدفهاى ازدواج منافات دارد.

۵ - زن ، اولادآور باشد. بنابراین اگر به نازایى معروف است نباید با او ازدواج کرد.

پیامبر (ص ) فرمود: (( به شما توصیه مى کنم با زنان اولادآور مهربان ازدواج کنید.)) (۳۴۱)؛ و اگر همسر نداشته و کسى خبر از عقیم بودنش ندارد باید تندرستى و جوانى اش مورد توجه قرار گیرد، زیرا زن با وجود این دو صفت غالبا اولادآور است .

۶ - باکره باشد. پیامبر (ص ) به جابر که با زن غیره باکره ازدواج کرده بود، فرمود: (( چرا با زن باکره ازدواج نکردى تا او با تو، و تو با او ملاعبه کنى .)) (۳۴۲)

باکره بودن سه فایده دارد:

اول ، آن که همسرش را دوست دارد و با او انس مى گیرد که این خود در معناى مودت مؤ ثر است . پیامبر (ص ) فرمود: (( با زن مهربان ازدواج کنید.)) و طبیعت آدمیان بر انس با نخستین کسى که الفت مى گیرد سرشته شده است و اما زنى که مردان را آزموده و با حالات سر و کار داشته است چه بسا به بعضى از اوصافى که مخالف با میل اوست راضى نباشد و باعث خشم شوهر گردد.

دوم ، آن است که باعث کمال دوستى مرد نسبت به همسرش مى گردد، زیرا طبع مرد از زنى که شخص دیگرى با او تماس گرفته به نحوى متنفر است و هر وقت این مطلب را به خاطر بیاورد بر طبعش سنگینى مى کند و بعضى طبیعتها در این مورد حساسیت بیشترى دارند.

سوم ، به همسر قبلى دلبستگى ندارد، در صورتى که معمولا علاقه شدید در مورد نخستین دوست صورت مى گیرد.

۷ - زن باید نسیبه ، یعنى از خانواده خیر و صلاح باشد، زیرا چنین خانواده اى دختران و پسران خود را با ادب تربیت مى کند و اگر خانواده با ادب نباشد نمى تواند فرزند را خوب تربیت کند و با ادب بار آورد. از این رو، رسول خدا (ص ) فرمود: (( بپرهیزید از خضراء دمن ، پرسیدند: یا رسول اللّه ! خضراء دمن چیست ؟ فرمود: زن زیبایى که از رویشگاه (خانواده ) بد، باشد.)) (۳۴۳)

و نیز فرمود: (( براى نطفه هایتان (همسرى ) گزینش کنید، زیرا رگ و ریشه ها نقش ‍ دارند)) (۳۴۴)؛ و بعضى به جاى (( دساس )) کلمه (( نزاع )) آورده اند، یعنى داراى گرایش مختلف و رغبت خاص .

۸ - زن از خویشاوندان نزدیک نباشد، زیرا که قرابت زیاد باعث کم شدن میل و شهوت مى شود. پیامبر (ص ) فرمود: (( با خویشاوندان نزدیک ازدواج نکنید که فرزند ضعیف و لاغر به دنیا مى آید.)) (۳۴۵) ناتوانى فرزند به خاطر آن است که خویشاوندى در کم کردن شهوت تاءثیر دارد، زیرا شهوت از قوه احساس به وسیله نگاه کردن و تماس گرفتن برانگیخته مى شود و احساس نیز به وسیله امر شگفت و تازه تقویت مى شود، اما چیزى که مدتى در دیدگاه انسان بوده باعث مى شود تا حس آدمى از ادراک کامل آن ناتوان گشته و کمتر تحت تاءثیر آن قرار گیرد و در نتیجه میل و کشش به آن برانگیخته نشود.

این بود خصلتهاى قابل توجه در زنان و نیز بر ولى دختر واجب است تا درباره ویژگیهاى مردان دقت کند و به خاطر دخترش مواظب باشد تا مبادا او را به همسرى مردان بد خو، یا بد قیافه ، یا سست ایمان ، یا مردى که در حق وى کوتاهى کند و یا از نظر خانوادگى همطراز او نباشد، درآورد.

پیامبر (ص ) فرمود: ازدواج نوعى بردگى است ، پس باید هرکسى توجه کند که دخترش را در چه خانواده اى قرار مى دهد.)) (۳۴۶)؛ و درباره حق زن جانب احتیاط را باید گرفت ، زیرا زن با ازدواج کردن حالت وابستگى پیدا مى کند و راه نجات هم ندارد. بنابراین شوهر در هر حال مى تواند او را طلاق دهد (ولى از ناحیه زن چنین نیست ؛) حال اگر ولى دخترى فرزند خودش را به ستمگر، یا فاسق و یا بدعت گذار و یا میگسارى تزویج کند، نسبت به دین خود جنایت کرده و به خاطر قطع رحم که به وسیله انتخاب و گزینش نادرست مرتکب شده ، خود را در معرض خشم خدا قرار داده است . پیامبر (ص ) فرمود: (( هر کس دخترش را به همسرى مرد تبهکارى درآورد به یقین قطع رحم کرده است .)) (۳۴۷)

باب سوم : در آداب معاشرت و آنچه در دوام ازدواج دخالت دارد و زن و مردباید مراعاتکنند
اما شوهر :

باید در دوازده مورد اعتدال و ادب را رعایت کند:

۱ - ولیمه

۲ - معاشرت

۳ - شوخى

۴ - سیاست

۵ - غیرت

۶ - هزینه

۷ - تعلیم

۸ - تقسیم

۹ - ادب کردن زن نافرمان

۱۰ - آمیزش

۱۱ - زایمان

۱۲ - جدایى به وسیله طلاق .
اول ، ولیمه :

ولیمه مستحب است : (( رسول خدا (ص ) بر چهره عبدالرحمن بن عوف اثر زردى مشاهده فرمود: پرسید: این زردى چیست ؟ عرض کرد: با زنى ازدواج کردم در برابر وزن هسته خرمایى از طلا؛ رسول خدا (ص ) فرمود: خداوند مبارک کند، ولیمه بده ، هر چند به گوشت گوسفندى باشد.)) (۳۴۸) رسول خدا (ص ) در ازدواج با صفیه ، با شربت و خرما ولیمه داد.)) (۳۴۹)

پیامبر (ص ) فرمود: (( غذا دادن در روز اول عروسى حق و روز دوم سنت است اما روز سوم سمعه (۳۵۰) مى باشد و هر که منظورش سمعه باشد، خداوند او را به هدفش ‍ که همان سمعه است برساند.)) (۳۵۱) این حدیث را به صورت مرفوع کسى جز زیاد بن عبداللّه نقل نکرده و آن حدیث غریبى است .))

مى گویم :

در کتاب کافى از قول یکى از راویان شیعه نقل شده که مى گوید:

(( حضرت ابوالحسن ، موسى بن جعفر (ع ) براى یکى از فرزندانش ولیمه داد؛ سه روز به تمام مردم مدینه در مساجد و میان کوچه ها با کاسه هاى بزرگ فالوده داد بعضى از مردم مدینه راجع به این کار عیبجویى کردند، به اطلاع آن حضرت رسید، فرمود: (( خداوند به هیچ پیامبرى از پیامبران خود چیزى نداده مگر این که به حضرت محمّد (ص ) نظیر آن را داده ، علاوه بر آن ، آنچه به آنها نداده بود نیز به وى مرحمت کرد، به سلیمان (ع ) فرمود: (( هذا عطاؤ نا فامنن او امسک بغیر حساب )) .)) (۳۵۲) و به حضرت محمّد (ص ) فرمود: (( ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهیکم فانتهوا)) )) (۳۵۳) و (۳۵۴)

از ابوعبداللّه - امام صادق (ع ) - نقل شده است ، فرمود: (( دعوت به مهمانى جز در چهار مورد، پسندیده نیست : عروسى ، مولود تازه ، از سفر برگشتن و ختنه کردن کودک .))

و از آن حضرت است که فرمود: (( رسول خدا (ص ) فرموده است : ولیمه در چهار چیز است : عروسى ، کسى مولودى را عقیقه کند و طعام دهد، ختنه کردن پسر بچه و هنگامى که کسى از سفر برمى گردد، دوستانش را دعوت کند.)) (۳۵۵) در روایت دیگرى آمده است : (( و یا در ساختن خانه و نظایر آن .)) (۳۵۶)

از ابوابراهیم - حضرت موسى بن جعفر (ع ) - نقل شده است که فرمود: (( رسول خدا (ص ) از خوردن ولیمه اى که منحصر به ثروتمندان باشد و مستمندان دعوت نشوند، منع کرده است .)) (۳۵۷)

از معاویة بن عمار روایت شده است : (( مردى خدمت امام صادق (ع ) عرض کرد، من از غذاى عروسى بویى استشمام مى کنم که غذاهاى دیگر آن بوى را ندارند؟ امام (ع ) در پاسخ فرمود: (( هیچ عروسى نیست که بچه شتر و یا گاو و گوسفندى را سر ببرند، مگر این که خداوند فرشته اى را با قیراطى از مشک بهشتى مى فرستد تا آن را به غذاى ایشان مخلوط کند، پس آن بو از آن مشک به مشام مى رسد.)) (۳۵۸)

غزالى گوید :

(( مستحب است تبریک بگویند؛ هرکه بر تازه داماد وارد شود بگوید:

خداوند براى تو و بر تو مبارک کند و شما دو نفر را به خیر و نیکى برساند. و مستحب است که ازدواج آشکارا صورت گیرد، پیامبر (ص ) فرمود: (( فرق بین نکاح حلال و حرام به این است که در حلال دف و آواز در کار است .)) (۳۵۹)

دوم ، خوشرفتارى با زنان و از باب ترحم به ایشان - به دلیل نارسا بودن عقل آنها - اذیت و آزار ایشان را تحمل کردن ؛ خداى تعالى فرموده است : (( (( و عاشروهن بالمعروف )) )) (۳۶۰). درباره بزرگداشت حقوق زنان مى فرماید: (( و اخذن منکم میثاقا غلیظا )) (۳۶۱). و نیز فرموده است : (( والصاحب بالجنب )) (۳۶۲)، بعضى گفته اند؛ مقصود زن انسان است . و آخرین چیزى که رسول خدا (ص ) درباره آن سفارش کرده ، سه چیز است که درباره آنها سخن مى گفت تا زبان مبارکش ‍ بند آمد و کلامش شنیده نشد، مى فرمود:

(( نماز، نماز! و مبادا درباره بردگانتان تکلیف طاقت فرسا بکنید، خدا را، خدا را درباره زنان ، که ایشان در دست شما اسیرند و آنها را با پیمان الهى گرفته اید و با کلمه الهى آمیزش با ایشان را بر خود حلال کرده اید.))

(۳۶۳) پیامبر (ص ) فرمود: (( هرکس با بداخلاقى زنش بسازد خدا به اندازه اجر و ثواب ایوب که در گرفتارى صبر کرد و به او مرحمت کند و هر زنى که بد اخلاقى شوهرش ‍ را تحمل کند خداوند به او ثوابى مانند ثواب آسیه همسر فرعون بدهد.)) (۳۶۴)

بدان که خوشرفتارى با زن تنها آن نیست که به او آزار نرسانند، بلکه اذیت و آزار او را تحمل کنند. و موقعى سبک عقلى و خشم او شکیبا باشند.

انس مى گوید: (( رسول خدا (ص ) از همه کس به زنان و کودکان مهربان تر بود.)) (۳۶۵)

سوم ، علاوه بر تحمل آزار زن ، با او بیشتر خوشرفتارى و مهربانى کند که این قبیل رفتار باعث دلشادى زنان مى شود؛ رسول خدا (ص ) با زنان خود در رفتار و اخلاق در خور فهم و عقل آنان ، با آنها برخورد مى کرد.

پیامبر (ص ) فرمود: (( از همه مؤ منان آن کس ایمانش کامل تر است که با خانواده اش ‍ خوشخوتر و مهربان تر باشد.)) (۳۶۶)

پیامبر (ص ) فرمود: (( بهترین شما کسى است که به زنانش بیشتر نیکى کند و من از همه شما با زنانم خوشرفتارترم .)) (۳۶۷)

عمر با وجود خشونتش مى گوید: سزاوار است که مرد در خانواده مانند کودکى باشد، اما وقتى که از شخصیت او جستجو کنند مردانگى بیابند. لقمان مى گفت : شایسته است که خردمند در میان خانواده اش چون کودکى باشد، اما وقتى که بین مردم مى آید، مردم و مردانه باشد. در خبر آمده است : (( همانا خداى تعالى جعظرى جواظ را دشمن مى دارد.)) (۳۶۸) بعضى گفته اند مقصود کسى است که بر خانواده سختگیر و در ذات خود متکبر است ، و یکى از کسانى است که در آیه مبارکه آمده است : (( عتل بعد ذالک زنیم )) (۳۶۹) بعضى گفته اند: عتل یعنى کسى که نسبت به خانواده اش تند زبان و سخت دل باشد

پیامبر (ص ) به جابر فرمود: (( چرا با دوشیزه اى ازدواج نکردى تا تو با او و او با تو ملاعبه کند.)) (۳۷۰)

زن بادیه نشینى همسرش را که از دنیا رفته بود، توصیف مى کرد و مى گفت : به خدا سوگند وقتى که خانه مى آمد خندان و در خارج منزل کم حرف و خاموش بود، هر چه مى یافت مى خورد و اگر چیزى نداشت از کسى درخواست نمى کرد.

چهارم این که شوخى و خوشخویى و موافقت با خواسته هاى زنش را تا آن جا گسترش ندهد که باعث فساد اخلاق همسرش شود و به طور کلى شکوه و ابهتش را در نزد او از دست بدهد؛ بلکه در این باره اعتدال را رعایت کند و آنجا که خلاف شرعى ببیند نباید هیبت و شدت خود را از دست بدهد و نباید راه کمک به کارهاى ناپسند را به روى او بگشاید، بلکه هرگاه خلاف شرع و خلاف مروتى را از او دید اعتراض کند و خشمگین شود. پیامبر (ص ) فرمود: مرده باد کسى که بنده زنش ‍ باشد.)) (۳۷۱) پیامبر (ص ) بدان سبب این جمله را فرموده است که مرد هرگاه در مورد خواسته هاى زن از او اطاعت کند در حقیقت او را پرستیده و خود به هلاکت افتاده است . خداى متعال را صاحب اختیار زن قرار داده در صورتى که چنین مردى خودش را به دست خویش در اختیاز زن گذاشته و درست قضیه را به عکس کرده و از شیطان پیروى کرده است ، زیرا خداوند به نقل از شیطان گفته : (( و لامرنهم فلیغیرن خلق اللّه )) (۳۷۲)؛ چه آن که حق مرد آن است که متبوع باشد، نه تابع . خداى تعالى مردان را بالا دست زنان قرار داده و شوهر را آقا و سرور نامیده مى فرماید: (( و اءلفیا سیدها لدى الباب )) (۳۷۳) حال اگر سید و سرور مسخر شود، نعمت الهى را تبدیل به کفران و ناسپاسى کرده است . هواى نفس زن همانند هواى نفس تو است ، اگر اندکى لجام نفس خویش را رها کنى بى اختیار، چون مرکب سرکشى ، تو را تا مسافت دورى ببرد و اگر لجام را مقدارى سست کنى چندین ذراع تو را بکشد، اما اگر لجام را آنجا که باید بکشى سخت در دست گیرى ، در اختیار تو خواهد بود.

آسمانها و زمین به عدالت پا بر جایند و هرچه از حد خود بگذرد به ضد خود مبدل شود؛ بنابراین سزاوار است که آدمى در مخالفت و موافقت با همسرش راه اعتدال در پیش گیرد و در تمام این موارد از حق پیروى کند تا از شر زنان در امان ماند، زیرا مکر ایشان بزرگ و شر ایشان فراگیر است و خلق و خوى آنان معتدل نمى شود مگر با نوعى لطف و محبت آمیخته با سیاست .

از آن حضرت نقل است که مى گوید: (( رسول خدا (ص ) فرمود: اهل نجات از مردان کم و از زنان کمترند. عرض کردند: چرا یا رسول اللّه ؟ فرمود: زیرا زنان به هنگام خشم چون کافران و به هنگام خشنودى همانند مؤ منانند.)) (۳۷۴)

در حدیث صحیح از امام صادق (ع ) نقل شده است که فرمود: (( در نزد رسول خدا (ص ) سخن از زنان به میان آمد، فرمود: در کارهاى خوب از ایشان فرمان نبرید تا شما را به بدى فرمان ندهند؛ از زنان به خدا پناه ببرید و از خوبان ایشان نیز بر حذر باشید.)) (۳۷۵)؛ و به همین مضمون از امیرالمؤ منین (ع ) نیز نقل شده است .(۳۷۶)

در کافى با سندى که دارد، مى گوید: (( رسول خدا (ص ) فرمود: اطاعت زن باعث پشیمانى است .)) (۳۷۷)

از امام صادق (ع ) است که فرمود: (( زنهار از مشورت با زنان ، زیرا در زنان ضعف ، عجز و سستى وجود دارد.)) (۳۷۸)

غزالى گوید :

(( در وصیت لقمان به پسرش آمده است : پسر عزیزم ! از زن بد بپرهیز زیرا زن بد، قبل از پیرى تو را پیر مى کند، و از زنان بد بترس زیرا آنها تو را به نیکى دعوت نمى کنند و از زنان خوب نیز برحذر باش .))

پیامبر (ص ) فرمود: از سه معصیت بزرگ به خدا پناه ببرید - از جمله فرمود - زن بد، زیرا که پیش از پیرى آدمى را پیر مى کند، و در عبارت دیگر آمده است : (( اگر بر او وارد شوى دشنامت دهد و اگر از نزد او غایب شوى به تو خیانت کند.)) (۳۷۹)

پیامبر (ص ) به یکى از زنانش فرمود: (( شما همسران یوسف هستید)) (۳۸۰)؛ یعنى اگر ابوبکر مانع از جلو افتادن شما در نماز شود بعضى از شما از حق به سمت هواى نفس متمایل خواهید شد.

مى گویم :

این حدیث در این باره وارد شده که زنان پیامبر (ص ) در نماز در جلو ابوبکر مى ایستادند، نه آن که ایشان را از نماز منع کند، همان طورى که در کتاب (( ذکر الموت )) - ان شاء اللّه - بیان این حدیث خواهد آمد. غزالى به خاطر تصدیق کسانى که به پیامبر خدا (ص ) دروغ گفته و به او افترا زده اند این حدیث را از معناى اصلى اش منحرف کرده است .

غزالى گوید :

(( خداى متعال موقعى که آنها راز پیامبر (ص ) را فاش کردند فرمود: (( ان تتوبا الى اللّه فقد صغت قلوبکما )) (۳۸۱)، یعنى دلهاى شما متمایل شده است .

رسول خدا (ص ) فرمود: (( قومى که زمامدارشان زنى باشد رستگار نمى شوند.)) (۳۸۲)؛ بنابراین در وجود ایشان شر و ضعف است . علاج شر، سیاست و خشونت و علاج ضعف ، مزاح و محبت است . پس پزشک حاذق کسى است که به مقدار درد و متناسب با آن از عهده معالجه بر آید. مرد با تجربه باید نخست به اخلاق زن پى ببرد، سپس به اقتضاى حال وى آن گونه که مصلحت است با او رفتار کند.

پنجم در غیرت نسبت به همسرش میانه رو باشد؛ به این ترتیب که نه از مقدمات کارهایى که عواقب بیمناکى دارند غافل بماند و نه زیاد بد گمان و سخت گیر و کنجکاو باشد (( که رسول خدا (ص ) از تجسس اسرار زنان نهى فرموده )) ؛ به عبارت دیگر (( از سختگیرى با زنان منع کرده است .)) (۳۸۳)

رسول خدا (ص ) وقتى که از مسافرت باز مى گشت ، پیش از ورود به مدینه ، فرمود:

(( شب هنگام بر زنان وارد نشوید. دو مرد بر خلاف دستور پیامبر به منزلشان رفتند و هر کدام چیزى دیدند که از آن کراهت داشتند.)) (۳۸۴)

مى گویم :

در کافى از امام صادق (ع ) نقل شده است که فرمود: (( کراهت دارد که مرد وقتى که از سفر بر مى گردد شب هنگام ، تا صبح نشده بر خانواده اش وارد شود.)) (۳۸۵)

غزالى گوید :

(( در خبر مشهورى آمده است : زن همچون استخوان دنده است . اگر بخواهى آن را راست کنى مى شکند، پس در همان حالت کجى از آن استفاده کن .(۳۸۶) این مطلب راجع به تهذیب اخلاق زن مى باشد.))

مى گویم :

این حدیث در کافى نیز به سندهاى متعدد نقل شده است .

(۳۸۷) غزالى گوید :

پیامبر (ص ) فرموده است : (( نوعى از غیرت وجود دارد که باعث خشم خدا و رسول خدا مى شود و آن غیرت مرد نسبت به خانواده اش در جایى است که هیچ زمینه شکى وجود ندارد.)) (۳۸۸) زیرا این نوع غیرت برخاسته از بدگمانى است که ما را از آن نهى کرده اند، خداى تعالى فرموده است : (( ان بعض الظن اثم )) (۳۸۹)

على (ع ) مى فرماید: (( نسبت به خانواده ات زیاد غیور مباش که با بدگمانى ات او را متهم خواهى کرد.)) اما غیرت در جاى خود لازم و ضرورى است و از آن ستایش ‍ کرده اند. پیامبر (ص ) فرموده است : (( همانا خداوند غیور است و مؤ من نیز غیرتمند است و غیرت خدا آن است که مبادا مرد مؤ من مرتکب محرمات الهى گردد.)) (۳۹۰)

مى گویم :

در کافى از امام صادق (ع ) نقل شده است که فرمود: (( خداوند تبارک و تعالى غیور است و غیرت را دوست مى دارد و به دلیل غیور بودن خداست که کارهاى زشت را چه آشکار و چه پنهان ، حرام کرده است .)) (۳۹۱)

از آن حضرت است که فرمود: (( هرگاه مردى بى غیرت باشد دلش واژگون گردد.)) (۳۹۲)

امام صادق (ع ) مى گوید: (( امیرالمؤ منین (ع ) فرمود: اى مردم عراق ! به من خبر دادند که زنان شما در بین راه مزاحم مردان مى شوند، آیا خجالت نمى کشید؟)) (۳۹۳)

در حدیث دیگرى از امیرالمؤ منین (ع ) آمده است که فرمود: (( آیا شرم نمى کنید و بر سر غیرت نمى آیید در حالى که زنان شما به بازار مى آیند و مزاحم افراد بى دین مى شوند؟)) (۳۹۴)

از آن حضرت و از پدر بزرگوارش نقل کرده اند: (( امیرالمؤ منین - صلوات اللّه و سلامه علیه - در نامه اى که به امام حسن (ع ) نوشته ، مى فرماید: بپرهیز از اظهار غیرت نابجا به این ترتیب که زن بیگناهى را مورد سرزنش قرار دهى ، در نتیجه او گناه را بزرگ شمرد و به سرزنش کردن تو بى اعتنا شود؛ این عمل زنان درستکار را به نادرستى مى کشاند؛ پس کار آنان را استوار کن و اگر عیبى در آنها دیدى ، عیب کوچک یا بزرگ بشدت با آن برخورد کن .)) (۳۹۵)

غزالى گوید :

(( راه پیشگیرى از بدگمانى آن است که مردان نزد زن نیایند و زن نیز به بازار نرود.))

رسول خدا (ص ) به دخترش فاطمه (ع ) فرمود: (( براى زن چه چیز بهتر است ؟ عرض کرد: این که نه او مردى را ببیند و نه مردى او را ببیند. پیامبر (ص ) فاطمه را در آغوش گرفت و فرمود: فرزندانى هستند برخى از نسل برخى ، و سخن او را تحسین کرد.)) (۳۹۶)

اصحاب رسول خدا (ص ) تمام سوراخها و روزنه هاى منزل را مى بستند تا مبادا زنان ، مردان را ببینند.

رسول خدا ۰ص ) به زنان اجازه داد تا در مساجد حاضر شوند و فرمود: (( کنیزان خدا را از حضور در مساجد خدا مانع نشوید.)) (۳۹۷)

در صورتى که امروز حق آن است که از رفتن زنان بجز پیرزنان به مساجد جلوگیرى کنند و در دوران صحابه نیز، منع زنان از مساجد کار خوبى شمرده مى شد، مى گفتند: اگر رسول خدا مى دانست که به وسیله زنان پس از آن حضرت چه اتفاقاتى مى افتد هر آینه آنان را از رفتن به بیرون منزل مانع مى شد.))

مى گویم :

در کافى از امام صادق (ع ) نقل شده است : (( از آن حضرت درباره بیرون رفتن زنان از خانه ها در عید فطر و عید قربان پرسیدند، فرمود: نباید بیرون روند مگر پیرزنان با کفش .)) (۳۹۸)

در روایت دیگرى آمده است : (( درباره بیرون رفتن زنان در عید فطر و قربان و روز جمعه پرسیدند، فرمود: نباید بیرون روند مگر زنان سالخورده .)) (۳۹۹)

غزالى گوید :

ششم ، میانه روى در خرج ؛ بنابراین سزاوار نیست که بر زنان در خرج دادن سخت بگیرد و نه هم زیاده روى کند، بلکه میانه رو باشد. خداى تعالى فرموده است : (( کلوا واشربوا و لاتسرفوا )) (۴۰۰) و نیز مى فرماید: (( و لا تجعل یدک مغلولة الى عنقک و لا تبسطها کل البسط. )) (۴۰۱)

پیامبر مى فرماید: (( بهترین شما کسى است که با خانواده اش بهترین رفتار را داشته باشد.)) (۴۰۲)

پیامبر (ص ) فرمود: (( از چهار دینار که اولى به خانواده ات انفاق کنى ، دومى در راه خدا بدهى ، سومى در راه آزاد کردن بنده صرف کنى و چهارمى به مستمندان صدقه دهى ، اجر و پاداش آن دینارى از همه بیشتر است که به خانواده ات انفاق کرده اى .)) (۴۰۳)

نقل کرده اند که حضرت على (ع ) چهار زن داشت ؛ براى هر کدام از آنها در هر چهار روز یک درهم گوشت مى خرید.

لازم است که به زنش دستور دهد تا باقیمانده غذا و هرچه را که در صورت ماندن فاسد مى شود به مستمندان صدقه دهد. این کمترین مرتبه کار خیر است ، و بر زن لازم است که هر چند شوهر به صراحت اجازه نداده باشد، به مقتضاى حال ، آن کار را بکند.

سزاوار نیست که مرد در خوردن غذاى خوب خود را بر دیگر اعضاى خانواده مقدم بدارد و از آن خوراکى به ایشان ندهد، چرا که این عمل باعث کینه مى شود و از زندگى و معاشرت خوب بدور است . پس اگر نمى خواهد به آنان چیزى بدهد باید به نحوى مخفیانه بخورد که خانواده اش نفهمند و نباید نزد ایشان از طعامى که نمى خواهد به آنها بخوراند، تعریف کند و هنگام غذا خوردن تمام اعضاى خانواده را بر سر سفره بنشاند که مى گویند خداوند و فرشتگان بر اهل آن خانه اى درود مى فرستند که با هم غذا مى خورند. و مهمترین امر واجب بر مرد که باید در مخارج خانواده رعایت کند، آن است که خوراک از مال حلال تهیه کند و به خاطر آن دست به درآمدهاى حرام دراز نکند زیرا این عمل جنایت است نسبت به آنها نه مراعات حال ایشان . ما اخبارى را که در این باره وارد شده است در ذکر آفات نکاح ، نقل کردیم .

هفتم ، باید شوهر مسائل و احکام حیض را به مقدارى که زن تکلیف واجبش را بداند به او بیاموزد و احکام نماز و آنچه پس از انقضاى زمان حیض ، باید قضا کند (مثل روزه ) و آنچه را قضا ندارد (مانند نماز) به او تعلیم دهد، زیرا شوهر ماءمور است تا خود و خانواده اش را از آتش دوزخ باز دارد: (( قوا انفسکم و اهلیکم نارا. )) (۴۰۴) بنابراین لازم است که مرد به همسرش عقاید اهل حق را تلقین کند و هر بدعتى را که به گوش او خورده از دل او خارج سازد و او را - در صورت سهل انگارى در امور دینى - از عذاب خدا بترساند و احکام لازم و ضرورى حیض ‍ و نفاس را به وى بیاموزد چرا که تعلیم مسائل استحاضه به طول مى انجامد. اما آنچه درباره حیض لازم است به زن بیاموزند بیان نمازهایى است که باید به جا آورد، زیرا به مجرد این که خون قطع شد اگر به مقدار طهارت و یک رکعت نماز وقت باقى است باید آن نماز را به جا آورد همچنین اگر به مقدار طهارت و خواندن نماز از اول وقت بگذرد و حایض شود، قضاى آن نماز بر او واجب است . این مقدار کمترین حدى است که باید زنان رعایت کنند. پس اگر مرد به همسرش تعلیم داد، زن حق ندارد که براى پرسش از علما از خانه بیرون رود؛ همچنین اگر مرد مسائل را نداند و از طرف زن مسائل را از صاحب فتوا بپرسد و جواب را به زنش برساند باز هم حق بیرون شدن از خانه را ندارد. ولى اگر هیچ کدام از اینها نباشد، زن حق دارد که براى پرسیدن مساءله اش از خانه بیرون رود، بلکه واجب است برود و مرد اگر مانع شود گنهکار است و هر وقت واجبات را آموخت حق ندارد بدون رضاى شوهر به مجلس ‍ ذکر و یا براى آموختن مسائل بیشتر بیرون رود و هر گاه زن در حکمى از احکام حیض و استحاضه کوتاهى کند و مرد نیز به او تعلیم ندهد بلکه به همراه زن از خانه بیرون رود با وى در گناه شریک است .

هشتم ، هرگاه مردى چندین زن داشته باشد، باید عدالت را در میان آنها رعایت کند و مبادا به یکى بیشتر از دیگران علاقه نشان دهد؛ پس اگر به سفرى رفت و خواست یکى از آنها را به همراه خود ببرد باید میان آنها قرعه بزند چرا که رسول خدا (ص ) چنین مى کرد.(۴۰۵) و اگر شبى را که متعلق به زنى است در حق وى ستم روا داشته و حقش را ضایع کرده است باید قضاى آن را به جا آورد زیرا قضاى عمل بر او واجب است و در این مورد لازم است که مرد احکام تقسیم کردن شبها را در بین همسرانش ‍ بداند و بیان آن به درازا مى کشد.

پیامبر (ص ) فرمود: (( هر کس دو زن داشته باشد و به یکى بیشتر علاقه مند باشد - و به عبارت دیگر: بین آنها به عدالت رفتار نکند - روز قیامت در حالى بیاید که یک طرف بدنش کج باشد.)) (۴۰۶) البته این عدالت مربوط مى شود به دادن چیزى و بیتوته در شب اما عدالت در دوست داشتن و آمیزش خارج از حد اختیار است . خداى متعال مى فرماید: (( و لن تستطیعوا اءن تعدلوا بین النساء و لو حرصتم )) (۴۰۷): در علاقه نفسانى و گرایش قلبى هرگز نمى توانید به عدالت رفتار کنید و این تفاوت ، باعث تفاوت در آمیزش مى شود.

رسول خدا (ص ) همواره میان زنان خود در بخشش و بیتوته در شبها با عدالت رفتار مى کرد و مى گفت : (( خدایا این تلاش و کوشش من است در مورد آنچه در اختیار من است اما درباره آنچه در اختیار تو است و من اختیارى ندارم ، مرا توانى نیست .)) (۴۰۸) یعنى محبت از اختیار من خارج است .

هرگاه یکى از زنان یک شب خودش را به هوویش ببخشد و شوهر هم راضى باشد حق بیتوته براى هوو ثابت مى شود.

نهم ، در نافرمانى زنان ، هرگاه بین زنان و شوهر اختلافى پیش آید و سازش نکنند؛ اگر ناسازگارى از هر دو طرف و یا تنها از طرف مرد باشد و زن نتواند همسرش را به سازش بکشاند و مرد نیز قادر نباشد که اصلاح کند ناگزیر باید دو نفر از طرف مرد و زن انتخاب شوند تا بین آنها داورى کنند و سازش دهند که اگر آنها قصد اصلاح داشته باشند خداوند آنان را موفق خواهد کرد. اما اگر نافرمانى تنها از طرف زن باشد، پس مردان بر زنان مسلطند و آن مرد مى تواند همسرش را ادب و به زور وادار به اطاعت کند، با وجود این باید به تدریج او را ادب کند به این ترتیب که نخست موعظه کند و بترساند و تهدید کند و اگر موفق نشد موقع خوابیدن در بستر بى اعتنایى کند و صورتش را برگرداند و یا جدا بخوابد و در حالى که خود در خانه است ، از یک شب تا سه شب او را در خوابیدن تنها بگذارد، و اگر این هم مفید واقع نشد کتک نه چندان سختى بزند به طورى که او را برنجاند اما استخوانى نشکند و جایى از بدنش خونى نشود و حق ندارد به صورتش لطمه اى بزند که از آن نهى شده است .

از رسول خدا (ص ) پرسیدند: (( حق زن بر همسرش چیست ؟ فرمود: وقت غذا، خوراک او را بدهد و به هنگام احتیاج به لباس ، براى او لباس فراهم کند و با او تندى نکند و کتک نزند، مگر - در صورت ضرورت - تنبیه کم آزارى کند و جز در خانه از او جدا نشود.)) (۴۰۹) مرد، حق دارد که بر زنش خشم بگیرد و به خاطر کوتاهى در امرى از امور دینى تا ده روز و تا یک ماه از او دورى کند.))

مى گویم :

در کتاب کافى از امام صادق (ع ) رسیده است که فرمود: (( زنى خدمت پیامبر (ص ) آمد و از آن حضرت درباره حق شوهر بر زن پرسید، پیامبر (ص ) جواب داد. سپس ‍ سؤ ال کرد: پس حق زن بر شوهر چیست ؟ فرمود: لباس براى پوشیدنش فراهم کند و وقت گرسنگى غذا دهد و اگر خطایى کرد ببخشد. آنگاه پرسید: آیا حق دیگرى جز اینها بر شوهرش دارد؟ فرمود: نه ، آن زن با شنیدن این کلمه گفت : نه به خدا سوگند من هرگز همسر انتخاب نمى کنم ! این جمله را گفت و به راه افتاد. پیامبر (ص ) فرمود: برگرد! آن زن برگشت ، فرمود: خداى متعال مى فرماید: (( و ان یستعففن خیر لهن )) (۴۱۰).

از آن حضرت درباره حق زن بر شوهرش نقل شده است که فرمود: (( مرد خوراک و لباس زنش را فراهم کند و با او تندى نکند که اگر این کارها را بکند به خدا قسم که حق زن را ادا کرده است .)) (۴۱۱)

غزالى گوید :

(( دوازدهم درباره )) طلاق

باید توجه داشت که طلاق مباح است ، لیکن در نزد خدا ناپسندترین مباحات است . البته وقتى مباح مى شود که بیهوده باعث اذیت کسى نشود بنابراین اگر زن را طلاق داد در حقیقت او را آزرده است و آزردن دیگرى مجاز نیست . مگر به دلیل جنایتى از جانب آن شخص و یا به مقتضاى ضرورتى از طرف آزار دهنده . خداى متعال فرموده است : (( فان اطعنکم فلا تبغوا علیهن سبیلا )) (۴۱۲)، یعنى در صدد بهانه جویى براى جدایى بر نیایید.

مى گویم :

در کافى از امام صادق (ع ) نقل شده است که فرمود: (( چیزى نیست که خداوند حلال کرده باشد و به قدر طلاق در نزد او مبغوض باشد و خداوند دشمن مى دارد کسانى را که زود طلاق مى دهند و زود ازدواج مى کنند.)) (۴۱۳)

و نیز از آن حضرت نقل شده است که فرمود: (( خداوند خانه اى را که در آن ولیمه عروسى داده شود، دوست مى دارد و خانه اى را که در آن طلاق دهند، دشمن مى دارد و چیزى در نزد خدا مبغوض تر از طلاق نیست .)) (۴۱۴)

غزالى گوید :

(( اگر زن را پدرش مجبور کند، باید مرد او را طلاق دهد، زیرا حق پدر مقدم است . لیکن پدر در صورتى مى تواند او را مجبور به طلاق کند که هدف ناروایى نداشته باشد، اما اگر زن شوهرش را بیازارد و به فامیل همسرش ناسزا گوید جنایتکار است همچنین وقتى که بد خو یا از نظر دینى فاسد باشد.))

مى گویم :

از حضرت امام صادق (ع ) نقل کرده است : (( آن حضرت زنى داشت که مورد علاقه اش بود. روزى فرا رسید که او را طلاق داد و از این بابت غمگین شد. یکى از موالیانش عرض کرد: فدایت شوم چرا آن زن را طلاق دادید؟ فرمود: من نام على (ع ) را بردم و او از آن حضرت عیبجویى کرد و بد گفت : از این رو نخواستم که پاره اى از آتش جهنم بر بدنم بچسبد!)) (۴۱۵)

از خطاب بن سلمه نقله کرده اند که گفت : (( خدمت حضرت موسى بن جعفر (ع ) رسیدم در حالى که قصد داشتم از بد اخلاقى زنم به آن بزرگوار شکایت کنم . قبل از این که من چیزى بگویم ، فرمود: پدرم یک بار زن بد اخلاقى را براى من تزویج کرده بود، من خدمت آن حضرت از بدخویى وى شکایت کردم ، به من فرمود: چه چیز تو را مانع از جدایى او شده است ؟ خداوند این را به اختیار تو گذاشته است . پس من با خود گفتم : غم و اندوهم بر طرف شد.)) (۴۱۶)

غزالى گوید :

(( اگر اذیت از طرف شوهر باشد، زن حق دارد که مبلغى از مال خودش را بپردازد و براى مرد مکروه است که بیش از آنچه داده است از زن بگیرد، زیرا این عمل ظلم و تجاوز به حق زن و نوعى تجارت بر ناموس است . خداى متعال فرموده است : (( فلا جناح علیهما فیما افتدت به )) (۴۱۷). بنابراین پس گرفتن مبلغى که زن دریافت کرده و حتى کمتر از آن شایسته است . اگر زن از همسرش بدون هیچ آزار و اذیتى درخواست طلاق کند، گنهکار است . رسول خدا (ص ) فرموده است : (( هر زنى که از همسرش بدون چیزى که باعث ناراحتى او شده باشد درخواست طلاق کند، بوى بهشت را استشمام نمى کند.)) (۴۱۸)؛ و در روایت دیگر: (( بهشت بر او حرام است .)) (۴۱۹)

پیامبر (ص ) فرمود: (( زنانى که مالى را به شوهر خود مى بخشند تا طلاق بگیرند، منافقند.)) (۴۲۰)

وانگهى شوهر باید چهار چیز را در طلاق دادن رعایت کند:

(( اول ، آن که زن را در زمان پاکى از عادت ماهیانه طلاق دهد که در آن زمان پاکى همبستر شده باشد، زیرا طلاق در زمان حیض و پاکى که مجامعت صورت گرفته باشد بدعت و حرام است ، هرچند این طلاق انجام مى گیرد به خاطر این که عده چنین طلاقى طولانى است .))

مى گویم :

بلکه قول درست آن است که طلاق در چنین مواردى واقع نمى شود، چنان که علماى شیعه اتفاق نظر دارند، و روایات صریح از اهل بیت (ع ) در این باره رسیده است ، مگر طلاق زن غیر مدخوله و باردار و زنى که به حد حیض نرسیده و زنى که یائسه شده و از حد حیض گذشته و زنى که شوهرش ناپیداست و کسى از او خبر ندارد، طلاق این قبیل زنان به هر حال جایز است .

غزالى گوید :

(( دوم ، آن که به یک طلاق اکتفا کند و بین سه طلاق در یک مجلس جمع نکند.))

مى گویم :

از نظر ما (فقهاى شیعه ) این شرط بى معنى است ، زیرا اگر هزار طلاق هم در یک مجلس بدهد، جز یکى واقع نمى شود، به طورى که از اهل بیت (ع ) وارد شده است ؛ بنابراین بهتر بود که به جاى این شرط، وقوع طلاق در حضور دو شاهد عادل را مى آورد، همان طورى که خداى تعالى فرموده است : (( و اشهدوا ذوى عدل منکم (۴۲۱) و در این باره ، بر خلاف قول عامه ، نصوص و روایات زیادى از اهل بیت عصمت صلوات اللّه علیهم ، رسیده است .

غزالى گوید :

(( سوم آن که در اقدام به طلاق ، سخت نگیرد و سرزنش نکند بلکه مقدارى نرمش ‍ به خرج دهد و مدارا کند و دل زنش را با دادن هدیه اى بر خلاف میل قلبى و ناخواسته ، به دست آورد به خاطر این که با رنج طلاق دل او را رنجانده است خداى تعالى مى فرماید: (( و متعوهن )) (۴۲۲) و این دادن هدیه ، در صورتى که مهریه در اصل ازدواج نداده باشد، واجب باشد.

از آن حضرت نقل شده است که فرمود: سه کس اند که دعاى آنها به خودشان بر مى گردد: یکى از آنها مردى است که بر زنش نفرین مى کند در حالى که نسبت به زنش ستم روا مى دارد، گفته مى شود: مگر ما امر آن زن را در اختیار تو قرار ندادیم ؟)) (۴۲۳)

غزالى گوید :

(( مقصود از این مطالب بیان آن است که طلاق امر مباحى است و خداوند متعال هم در جدایى و هم در ازدواج و عده بى نیازى داده و فرموده است :

(( و انکحوا الایامى منکم و الصالحین من عبادکم و امائکم ان ینکحوا فقرآء یغنهم اللّه من فضله . )) (۴۲۴)

و فرموده است : (( و ان یتفرقا یغن اللّه کلا من سعته )) (۴۲۵)

چهارم ، راز زنش را نه در طلاق فاش کند و نه در ازدواج ، زیرا درباره فاش کردن راز زنان در خبر صحیح وعده عذاب بزرگ داده شده است .(۴۲۶)

از یکى از صالحان نقل شده است که مى خواست زنش را طلاق دهد، پرسیدند چه چیز دل تو را نسبت به او بد کرد؟ گفت : آدم عاقل ، پرده از راز همسر خودش بر نمى دارد؛ و پس از آن که او را طلاق داد، پرسیدند: چرا او را طلاق دادى ؟ در جواب گفت : مرا چه کار به زن دیگرى ؟!

این بود مطالب مربوط به شوهر.

قسم دوم از این باب درباره حقوق شوهر بر زن و بیان کافى راجع به آن

براستى نکاح نوعى بردگى است و زن برده مرد است و باید از شوهر، هر چه بخواهد در تمام امورى که مربوط به زن است ، امورى که مستلزم معصیت نباشد، بدون قید و شرط اطاعت کند. در بزرگداشت حق شوهر نسبت به زن ، اخبار زیادى رسیده است . رسول خدا (ص ) مى فرماید: (( هر زنى که از دنیا برود و همسرش از او خشنود باشد، وارد بهشت مى شود.)) (۴۲۷) در این روایت امام (ع ) اطاعت شوهر را در ردیف واجبات اساسى اسلام آورده است .

مى گویم :

اخبارى که غزالى در این باب نقل کرده ، بیشترشان از طریق اهل بیت (ع ) - با تفاوت در عبارت - نقل شده است و ما از کتابهاى شیعه - رحمهم اللّه - بعلاوه روایاتى که قریب به آنهاست ، از قول ائمه (ع ) نقل مى کنیم چون اعتماد به اینها بیشتر است .

مى گویم :

در کافى از قول حضرت صادق (ع ) نقل شده است که فرمود: (( مردى از انصار در زمان رسول خدا (ص ) براى کار لازمى از خانه بیرون رفت و با زنش شرط کرد که تا برگردد حق ندارد از خانه بیرون رود، مى گوید: پدر زن مریض شد، زن کسى را نزد رسول خدا (ص ) فرستاد و گفت : همسرم از خانه بیرون رفته و از من پیمان گرفته است که تا بر مى گردد از خانه بیرون نروم و اکنون پدرم مریض شده ، اجازه مى فرمایید از او عیادت کنم ؟ رسول خدا (ص ) فرمود: خیر، در خانه ات بنشین و از دستور شوهرت اطاعت کن . مى گوید: بیمارى پدرش شدت یافت ؛ دوباره آن زن کسى را نزد پیامبر (ص ) فرستاد و پرسید که اجازه مى فرمایید، عیادت کنم ؟ فرمود: در خانه ات بنشین و به دستورى شوهرت عمل کن . مى گوید: تا این که پدرش مرد، کسى را نزد پیامبر (ص ) فرستاد که پدرم مرده است ، حال اجازه مى دهى که بر او نماز بخوانم ؟ فرمود: خیر، در خانه ات بنشین و از شوهرت اطاعت کن . مى گوید: آن مرد را دفن کردند، رسول خدا (ص ) به آن زن پیغام داد که خداوند به خاطر اطاعت کردن از شوهرت تو و پدرت را آمرزید.)) (۴۲۸)

و از آن حضرت نقل شده است که فرمود: (( رسول خدا (ص ) براى زنان سخنرانى کرد و فرمود: اى توده زنان ، صدقه دهید هر چند از زر و زیورتان است ، اگر چه یک خرما و یا نصف خرما باشد، زیرا بیشتر شما هیزم جهنمید، به خاطر آن که زیاد نفرین مى کنید و نسبت به همنشینتان ناسپاسید. زنى از قبیله بنى سلیم که زن عاقلى بود عرض کرد: یا رسول اللّه ! مگر ما آن مادرانى نیستیم که حامله مى شویم و پس از وضع حمل شیر مى دهیم ؟ مگر این دختران ارزشمند و خواهران مهربان از ما نیستند؟ رسول خدا (ص ) فرمود: چرا شما زنان ، مادرانى هستید که به فرزندان حامله مى شوید و آنها را شیر مى دهید و دلسوزى مى کنید، اگر نبود رفتارى که زنان با شوهرانشان دارند، هر آینه هیچ زن نمازگزارى وارد آتش دوزخ نمى شد.)) (۴۲۹)

غزالى درباره جمله (( (( و تکفرن العشیر)) )) در حدیث امام (ع ) مى گوید: یعنى با همسرى که معاشرت دارد، ناسپاسى مى کند.

مى گویم :

از ابوجعفر (امام باقر (ع )) است که فرمود: (( روز عید قربان رسول خدا (ص ) سوار بر شتر برهنه اى بیرون شهر مدینه رفت و بر گروهى از زنان گذر کرد و ایستاد؛ سپس ‍ فرمود: اى گروه زنان ، صدقه بدهید و از شوهرانتان اطاعت کنید، زیرا اکثر شما در آتش دوزخید. وقتى که زنان این سخن را از پیامبر (ص ) شنیدند، گریه کردند، سپس ‍ زنى از زنان روبه پیامبر (ص ) کرد و گفت : یا رسول اللّه در آتش دوزخ با مردمان کافر خواهیم بود؟ به خدا سوگند که ما کافر نیستیم تا از اهل آتش باشیم ، رسول خدا (ص ) در پاسخ آن زن فرمود: شما به حق شوهرانتان ناسپاسید.)) (۴۳۰)

در روایت صحیح از قول آن حضرت رسیده است که فرمود: (( زنى خدمت پیامبر (ص ) رسید، عرض کرد: یا رسول اللّه ! حق شوهر بر زن چیست ؟ فرمود: آن است که از او اطاعت کند و نافرمانى نکند، و از خانه او چیزى بدون اجازه ، صدقه ندهد و روزه مستحبى نگیرد مگر به اذن او، و به هنگام نیاز او را از وجود خویش متمتع کند، هر چند در پشت پالان شترى باشد و از خانه اش بدون اجازه او بیرون نرود، زیرا اگر بدون اذن او بیرون رود، فرشتگان آسمان و زمین و فرشتگان غضب و رحمت او را لعنت مى کنند تا وقتى که به خانه اش برگردد. عرض کرد: یا رسول اللّه ! چه کسى بیش ‍ از همه ، بر زن حق دارد؟ فرمود: شوهرش ...))

از آن حضرت است که فرمود: هر زنى که شب را به صبح رساند در حالى که شوهرش بحق از او خشمگین باشد، نمازى از او پذیرفته نمى شود تا وقتى که شوهرش راضى شود و هر زنى که خودش را براى غیر شوهرش خوشبو کند، نمازى از او قبول نمى شود تا وقتى که غسل کند همان گونه که غسل جنابت مى کند.)) (۴۳۱)

در کتاب کافى از امام صادق (ع ) نقل شده است که فرمود: (( گروهى خدمت رسول خدا (ص ) رسیدند و عرض کردند: یا رسول اللّه ما مردمانى را دیدیم که یکدیگر را سجده مى کردند؛ رسول خدا (ص ) فرمود: اگر من بنا بود دستور دهم که کسى کس ‍ دیگرى را سجده کند، هر آینه دستور مى دادم که زن ، شوهرش را سجده کند.(۴۳۲)

از آن حضرت نقل شده است که فرمود: (( زنى خدمت حضرت رسول (ص ) رسید و عرض کرد: شوهر چه حقى بر زنش دارد؟ فرمود: نیاز او را برآورده کند هرچند که پشت پالان شتر باشد و چیزى به کسى ندهد مگر به اذن او، و اگر بدون اجازه شوهر چیزى بدهد، گناهش به گردن او و اجر و پاداشش مال شوهر است . و دیگر این که شبى را به صبح نرساند در حالى که شوهرش از او خشمگین باشد...))

در روایتى آمده است : (( باید زن براى شوهرش خود را بهترین عطرها معطر کند و بهترین لباسهایش را بپوشد و بهترین آرایشها را بکند و صبح و شام خودش را بر شوهرش ، عرضه کند و حقوق شوهر بر زن بیشتر از اینهاست .)) (۴۳۳)

از آن حضرت است : (( زن بدون اجازه شوهرش ، حق آزاد کردن برده ، صدقه دادن بخشیدن چیزى به کسى و نذر کردن از مال خودش ندارد مگر در مورد زکات و یا احسان به پدر و مادر و یا براى صله رحم (که نیازى به اذن شوهر ندارد).(۴۳۴)

غزالى گوید :

(( بنابراین حقوق مرد بر زنش بسیار است . و مهمترین آنها دو چیز است : یکى آن که خودش را حفظ کند و از نامحرم بپوشد و دیگر آن که بیش از حد نیاز درخواست نکند و از مصرف مالى که شوهر از راه حرام به دست آورد بپرهیزد. زنان قدیم همین روش را داشتند؛ وقتى که مرد از منزلش بیرون مى رفت ، زن و دخترش به او مى گفتند: مبادا کسب حرام کنى که ما بر گرسنگى و سختى صبر مى کنیم اما بر آتش ‍ دوزخ نمى توانیم صبر کنیم .

مردى از پیشینیان عازم سفر شد، همسایه ها راضى به مسافرت او نبودند به همسرش گفتند: با این که او براى تو خرجى نگذاشته است ، چرا تو راضى شدى که او به سفر برود؟ زن گفت : از زمانى که من او را شناختم او روزى خوار بوده است ، نه روزى دهنده ولى من پروردگار روزى دهنده اى دارم ؛ اکنون روزى خوار مى رود اما روزى دهنده مى ماند.

رابعه دختر اسماعیل به احمد بن ابى الحوارى پیشنهاد ازدواج داد اما احمد به خاطر عبادتى که داشت راضى نشد و به او گفت : به خدا قسم که من به دلیل گرفتارى به حال خودم میلى به زنان ندارم . رابعه در جواب گفت : به خدا سوگند که من به خودم مشغولترم تا شما و تمایلى هم به ازدواج ندارم ، اما از همسر قبلى ام به من مال زیادى به ارث رسیده است مى خواستم آنها را بین برادران تو تقسیم کنم و به وسیله تو افراد شایسته را شناسایى کنم و آن راهى به سوى خدا باشد. احمد گفت : مگر استادم اجازه دهد. به ابوسلیمان دارانى مراجعه کرد که او را از ازدواج منع مى کرد و مى گفت : هرکس از یاران ما ازدواج کرد اوضاعش دگرگون شد. دارانى وقتى که سخنان رابعه را از احمد شنید، گفت : با او ازدواج کن ، که او ولى خداى سبحان است و این سخن او، کلام صدیقین است . احمد مى گوید: من با رابعه ازدواج کردم و در میان خانه ما یک پایه گچى بود، این پایه از آب دست کسانى که پس از خوردن غذا دستشان را روى آن مى شستند و با عجله مى خواستند بیرون روند، و نیز از آب دست کسانى که دستشان را با اشنان مى شستند، از بین رفت . احمد گفت : بعد از او من با سه زن ازدواج کردم و او بهترین غذاها را به ما مى خورانید و مرا معطر مى کرد و مى گفت : برو با نشاط و قوت به همسرانت برس و این رابعه در میان مردم شام ، نظیر رابعه عدویه در بین مردم بصره بود.

از جمله واجباتى که بر عهده زن است ، آن است که در مال شوهر ولخرجى نکند بلکه از آن نگهدارى کند؛ رسول خدا (ص ) فرمود: (( براى زن حلال نیست که از خانه شوهر بدون اجازه او اطعام کند مگر خرمایى را که مى ترسد، فاسد شود. بنابراین اگر با رضایت شوهر اطعام کند، اجر و پاداشى همانند او دارد و اگر بدون اجازه او اطعام کند، اجر و پاداشش مال شوهر و گناهش به گردن او خواهد بود.)) (۴۳۵)

از جمله حقوق زن بر پدر و مادر آن است که به او حسن معاشرت و آداب زندگى با شوهر را بیاموزند همان گونه که در روایت آمده است اسماء بن خارجه فزارى مواقع ازدواج دخترش به او گفت : تو از لانه اى که در آن زندگى مى کردى بیرون شدى و به جانب بسترى مى روى که آشنا نبودى و به سوى همدمى مى روى که با او انس ‍ نداشتى . تو در برابر او زمین باش و او براى تو آسمان ؛ تو براى او گهواره و او براى تو تکیه گاه باشد؛ تو براى او کنیز باش تا او هم غلام تو باشد؛ زیاد خودت را به او نچسبان تا بر تو خشم نگیرد و آن قدر فاصله نگیر تا فراموشت کند. اما اگر او به تو نزدیک شد تو هم نزدیک شو و اگر فاصله گرفت تو نیز از او فاصله بگیر؛ قواى بویاى ، شنوایى و بینایى اش را پاس دار که جز بوى خوش از تو استشمام نکند و جز خوبى از تو خشنود و جز به زیبایى زیبایى تو را نبیند.

مردى به همسرش مى گفت :

نسبت به من عفو و چشم پوشى داشته باش تا مورد محبت و علاقه دائمى من باشى و هنگامى که خشمگینم در موقع قهر و سلطه من حرف نزن ، و یک باره چنان که دف را به صدا مى آورى مرا به صدا درنیاور، زیرا که تو بى خبرى از حال کسى که دور افتاده است ! همانا من دیده ام که محبت و دوستى وقتى که با اذیت و آزار در قلب جمع شوند، محبت درنگ نکرده ، از میان مى رود و چنان از بین مى رود که دوباره نمى توانى آن را بازگردانى ، چنان که شکاف موجود در سنگ سخت ممکن نیست دوباره به هم بیاید و درست شود.(۴۳۶)

سخن کامل و جامع درباره وظیفه و ادب زن بدون طول و تفصیل آن است که در میان خانه بنشیند و سرگرم کار (کنار دوک و چرخ ریسندگى خود) باشد، زیاد بالا نرود و با همسایه ها کم حرف بزند و جز در موارد ضرورى به خانه آنها نرود و در حضور و غیاب شوهر، او را پاس بدارد و در تمام کارهایش در پى خوشحالى و مسرت همسرش باشد، در مورد عفت خود و مال شوهر به او خیانت نکند و از خانه بیرون نرود، و اگر رفت به صورت پوشیده در هیاءتى که جلب توجه نکند، در پى جاهاى خلوت بوده باشد نه خیابانها و بازارها مبادا بیگانه اى صداى او را بشنود و یا شخصا او را بشناسد، در موارد نیاز مبادا به دوست شوهرش ، خود را معرفى کند، بلکه به هر کسى که گمان مى کند او را مى شناسد، خود را ناشناخته بگیرد؛ همتش ‍ اصلاح امور خویش و تدبیر منزل باشد؛ به روزه و نمازش توجه کند؛ وقتى که دوست همسرش در منزل را زد و اجازه ورود خواست ، در صورتى که شوهرش در خانه نیست حق ندارد چیزى از او بپرسد و به خاطر حمیت نسبت به خود و شوهرش نباید با او گفتگو کند و به آنچه خداوند روزى کرده ، نسبت به همسرش ‍ قانع باشد و حق شوهرش را بر حق خود و سایر خویشاوندان مقدم بدارد، همیشه تمیز و پاکیزه و در هر حال آماده بهره بردارى باشد که اگر شوهرش خواست ، برخوردار شود؛ به فرزندانش دلسوز باشد و به لباس آنها توجه کند، زبانش را از دشنام به فرزندان و برگرداندن حرف شوهر نگه دارد، پیامبر (ص ) فرموده است : (( من با زن گندمگون که علاقمند به فرزندان باشد مانند این دو (در حالى که انگشتانش را به هم متصل کرده بود) هستیم ، یعنى زنى که از شوهر بیوه شده و به خاطر دخترانش بیوه مانده تا آنها همسر گزیده و جدا شده و یا مرده اند.)) (۴۳۷)

از جمله آداب زن آن است که هر چه مى تواند در منزل خدمت کند و به زیبایى و جمال خودش به شوهر فخر فروشى نکند و شوهرش را به خاطر زشتى سرزنش ‍ ننماید.

آورده اند که اصمعى مى گوید: وارد بادیه شدم دیدم ، زنى از زیباترین زنان ، همسر مردى از بدشکلترین مردان است ، گفتم : آیا راضى هستى که همسر چنین مردى باشى ؟ گفت : خاموش باش حرف نادرستى زدى ، شاید او بین خود و خدایش ‍ بهترین کس باشد شاید من بین خود و آفریدگار خودم بد عمل کرده باشم خداوند همسرى او را مجازات من قرار داده باشد و آیا من نباید راضى به رضاى خدا باشم ؟ به این ترتیب مرا خاموش کرد.

از جمله آداب زن ، آن است که همواره در صلاح و آراستگى باشد، در نبودن شوهرش گرفته و در وقت حضور همسر به شوخى و گشاده رویى و اسباب و عوامل لذت رو آورد، و سزاوار است که هیچگاه شوهرش را نیازارد. از پیغمبر (ص ) نقل شده است : (( هیچ زنى در دنیا همسرش را نمى آزارد مگر این که همسر حورالعین وى مى گوید: خدا تو را بکشد او را میازار او اکنون نزد تو غریب است و نزدیک است که از تو جدا شود و نزد ما بیاید.)) (۴۳۸) از جمله حقوق نکاح که بر زن واجب است آن است که وقتى شوهرش از دنیا رفت چهار ماه و ده روز عده نگاه دارد، و منتظر بماند و براى او سوگوار باشد به این ترتیب که در این مدت از بوى خوش و زر و زیور اجتناب کند و بیش از این عزادار نماند. زینب دختر ام سلمه مى گوید: بر ام حبیبه همسر پیامبر (ص ) وقتى که پدرش ابوسفیان بن حرب مرده بود، وارد شدم ، عطرى طلبید که در آن مقدارى خلوق (۴۳۹) و یا چیز دیگرى بود، کنیزى بر بدن او مالید و بعد مقدارى به گونه هایش زد، آنگاه گفت : به خدا سوگند من به بوى خوش ‍ نیازى ندارم جز این که از رسول خدا (ص ) شنیدم که مى فرمود: (( روا نیست براى زنى که به خدا و روز جزا ایمان دارد، بیش از سه روز براى مرده عزادار باشد مگر براى شوهر که چهار ماه و ده روز باید سیاه بپوشد)) (۴۴۰) و باید تا آخر عده ساکن خانه باشد و حق ندارد به نزد فامیلش منتقل شود و جز در موارد ضرورى بیرون نرود.

این است پایان کتاب آداب نکاح از (( محجة البیضاء فى تهذیب الاحیاء )) و به دنبال آن ان شاء اللّه کتاب کسب و معاش مى آید و الحمدللّه اولا و آخرا.

پاورقى ها :
۲۱۵- نور / ۳۲: مردان و زنان عزبتان را همسر دهید.
۲۱۶- بقره / ۲۳۲: (زنان مطلقه ) را مانع نشوید که با شوهران خود زناشویى کنند.
۲۱۷- رعد / ۳۸: پیش از تو پیامبرانى فرستادیم که همسران و فرزندان داشتند.
۲۱۸- فرقان / ۷۴: کسانى که مى گویند، پروردگار ما را از همسران و فرزندانمان روشنى دیدگان عطا کن !
cript¦history.go(-۱)"> ۲۱۹- بیهقى این حدیث را در سنن کبرى ، ج ۷، ص ۷۸ با مقدارى پس و پیش و ابوعلى نیز همچنان نقل کرده و رجال این حدیث بطورى که در مجمع الزوائد، ج ۴، ص ۲۵۲ آمده است ثقه مى باشند.
۲۲۰- بیهقى در همان ماءخذ و عبدالرازق در مجامع از سعید بن ابى هلال - به طورى که در جامع الصغیر باب تاء آمده - مرسلا نقل کرده و ابن ماجه تحت شماره ۱۸۶۳ به اختصار آورده است .
۲۲۱- بخش اول حدیث را بخارى ، ج ۷، ص ۲ نقل کرده است : که نظیر آن اندکى قبل ذکر شد.
۲۲۲- کلینى در کافى ، ج ۵، ص ۳۳۰ حدیث را چنین روایت کرده است : (( هرکه از ترس عائله مندى ازدواج نکند به خدا بدگمان است .)) در سنن بیهقى آمده است : (( هرکه بتواند ازدواج کند و نکند از ما نیست .))
۲۲۳- این حدیث را بخارى در، ج ۷، ص ۳ و ابوداوود در، ج ۱، ص ۴۷۲ کتاب خود نقل کرده اند.
۲۲۴- ترمذى در، ج ۴، ص ۳۰۵ ضمن حدیثى از ابوهریره و در حدیث دیگرى از ابوحاتم مزنى نقل کرده و نیکو شمرده است و کلینى در، ج ۵، ص ۳۴۷ آن را روایت کرده است .
۲۲۵- عراقى گوید: این حدیث را با این عبارت جایى ندیده ام و احمد این حدیث را از قول معاذ بن انس چنین نقل کرده است : من اءعطى للّه و اءحب للّه و اءبغض للّه و اءنکح للّه فقد استکمل ایمانه هر که براى خدا بخشایش کند و دوستى و دشمنیش براى خدا باشد و براى خدا تزویج کند ایمانش کامل است .
۲۲۶- طبراین این حدیث شریف را در کتاب الاوسط خود از حدیث انس با سند ضعیفى همان طورى که در جامع الصغیر آمده ، نقل کرده است .
۲۲۷- این حدیث را ابن عبدالبر در کتاب العلم خود، همان طورى که در صفحه ۱۴ المختصر آمده ، نقل کرده است و بغوى نیز در مصابیح ، ج ۱، ص ۲۰ آورده است .
۲۲۸- کافى ، ج ۶، ص ۳۲۷.
۲۲۹- همان ماءخذ، ص ۳۲۸.
۲۳۰- همان ماءخذ، ص ۳۲۸.
۲۳۱- همان ماءخذ، ص ۳۲۹.
۲۳۲- همان ماءخذ، ص ۳۲۹.
۲۳۳- کافى ، ج ۵، ص ۳۲۹.
۲۳۴- کافى ، ج ۵، ص ۳۲۹.
۲۳۵- کافى ، ج ۵، ص ۳۲۹.
۲۳۶- همان ماءخذ، ص ۳۳۰.
۲۳۷- همان ماءخذ، ص ۳۳۰.
۲۳۸- کافى ، ج ۵، ص ۳۳۰.
۲۳۹- کافى ، ج ۵، ص ۳۳۰.
۲۴۰- نور / ۳۲: اگر نیازمند باشند، خداوند ایشان را از لطف و بخشش خود بى نیاز مى سازد.
۲۴۱- این حدیث را ابویعلى به نقل از حذیقه روایت کرده و خطایى در باب عزلت از حدیث وى و ابوامامه نقل کرده است و هر دوى آنها - بطورى که در المغنى آمده است ضعیف - مى باشند.
۲۴۲- عراقى گوید: این حدیث را خطابى در باب عزلت از حدیث ابن مسعود، و بیهقى در باب زهد، نظیر آن را از قول ابوهریره نقل کرده اند که هر دوى آنها ضعیفند.
۲۴۳- بخش اول این حدیث را شریف رضى در نهج البلاغه ضمن حکم به شماره ئ ۱۴۱ و ابن شعبه حرانى در صفحه ۲۱۴ تحف العقول از قول على (ع ) نقل کرده اند. قضاعى ، این حدیث را در کتاب مسند الشهاب از قول حضرت على (ع ) و دیلمى در کتاب مسند الفردوس از قول عبداللّه بن عمر و ابن هلال مزنى ، آورده اند که هر دو نقل با این اسناد، ضعیف مى باشند.
۳۴۸- این حدیث را بخارى در صحیح خود، ج ۷، ص ۳۰، و مسلم در صحیح ، ج ۴، ص ۱۴۴، و نسایى در سنن ، ج ۶، ص ۱۳۷ نقل کرده اند.
۳۴۹- این حدیث را ابن ماجه در سنن خود، به شماره ۱۹۰۹ و ترمذى در سنن ، ج ۵، ص ۳ روایت کرده اند.
۳۵۰- سمعه ، یکى از صفات رذیله است که ریاکار عمل خود را به نحوى به گوش مردم مى رساند. - م .
۳۵۱- این حدیث را ترمذى در سنن ، ج ۵، ص ۴ کتاب خود آورده و مى گوید: این حدیث جز از قول زیاد بن عبداللّه از کس دیگرى نقل نشده و پر از مطالب عجیب و باور نکردنى است ، و ابن ماجه نیز این حدیث را با عبارت دیگرى از قول ابوهریره به شماره ۱۹۱۵ در کتاب خود نقل کرده است .
۳۵۲- ص / ۳۹: این بخشش ماست ، اینک بى حساب به هر که مى خواهى بده و یا نده .
۳۵۳- حشر / ۷: آنچه پیامبر دستور دهد (منع یا عطا کند) بگیرید و هر چه نهى کند واگذارید.
۳۵۴- این حدیث در کافى ، ج ۶، ص ۲۸۱، آمده است ، مؤ لف - خدایش بیامرزد - در کتاب وافى مى گوید: مقصود امام (ع ) آن است که همان طور که خداوند به سلیمان (ع ) گشایش و اختیار داد یعنى اختیار داشت از نعمتهاى خدا داده ، به دیگران بدهد و یا ندهد همچنین به حضرت محمّد (ص ) وسعت و اختیار داده تا هرچه را بخواهد فرمان دهد، هر چند که هر دوى آنها مطابق وحى و الهام الهى عمل مى کردند زیرا عمل ایشان منافاتى ندارد، چون اراده ایشان در همه چیز اراده خداست و نیز وحى به امر کلى در حقیقت وحى به جزء جزء آن است ، وانگهى اطعام امام (ع ) به صورتى که ذکر شد از مواردى نبوده که پیامبر نهى کرده باشد، بنابراین عمل مباحى بوده و یا از جمله چیزهایى بوده که پیامبر آورده بوده است . پس سنت بوده و عیبى نداشته است . احتمال دارد که مقصود امام (ع ) آن باشد که پیروى شما از ما و عمل بر طبق اوامر و نواهى ما همانند پیروى از پیامبر و عمل به اوامر و نواهى او بر شما واجب است و شما حق ندارید که از کارهاى ما عیبجویى کنید، زیرا ما اوصیاء و جانشینان او هستیم و اراده ما همچون اراده پیامبر در اراده خدا مستهلک است ، از این رو آن حضرت این مطلب را از باب تقیه سر بسته و به طور اجمال فرموده است .
۳۵۵- کافى ، ج ۶، ص ۲۸۱.
۳۵۶- کافى ، ج ۶ ص ۲۸۱.
۳۵۷- همان ماءخذ، ص ۲۸۲.
۳۵۸- همان ماءخذ، ص ۳۸۱.
۳۵۹- این حدیث را ابن ماجه ، به شماره ۱۸۹۶ نقل کرده است .
۳۶۰- نساء / ۱۹: با زنان با انصاف و خوشرفتار باشید.
۳۶۱- نساء / ۲۱: در صورتى که در برابر عقد زوجیت از شما عهد محکمى (مهر) گرفته اند.
۳۶۲- نساء / ۳۶: و دوست موافق .
۳۶۳- اول این حدیث را احمد بن حنبل از قول امّ سلمه در مسند، ج ۶، ص ۲۹۰ و ذیل آن را که در حدیث حجة الوداع آمده است ابن هشام در سیره نبویه ، ج ۲، ص ۶۰۴، روایت کرده است .
۳۶۴- این حدیث را طبرسى در مکارم الاخلاق ، ص ۲۴۵، نقل کرده و در آنجا (( ثواب آسیه بنت مزاحم )) آمده است .
۳۶۵- در صحیح مسلم ، ج ۷، ص ۷۶ آمده است : (( کسى را مهربان تر از پیامبر (ص ) به خانواده خود ندیدم )) بغوى (( کودکان )) را نیز افزوده است .
۳۶۶- این حدیث را ترمذى در سنن ، ج ۵، ص ۱۱۰ و بغوى نیز در کتاب مصابیح ، ج ۲، ص ۳۶ نقل کرده و چنان که در مجمع الزوائد آمده احمد نیز آن را نقل کرده است .
۳۶۷- این حدیث را بزاز به عبارت دیگر نقل کرده به طورى که در مجمع الزوائد، ج ۴، ص ۳۰۳ آمده در طریق این حدیث مصعب است که وى ضعیف مى باشد.
۳۶۸- عراقى مى گوید: این حدیث را ابوبکر بن لال در مکارم الاخلاق از قول ابوهریره به سند ضعیفى نقل کرده است . مى گویم : سیوطى در درالمنثور، ج ۶، ص ۲۵۲ از احمد و عبد بن حمید و ابن ابى حاتم و ابن مردویه و ابن عساکر از شهر بن حوشب نقل کرده مى گوید: عبدالرحمن بن غنم از پیامبر (ص ) نقل کرده فرمود: جواظ، جعظرى و عتل زنیم وارد بهشت نمى شوند مردى از مسلمین پرسید: جواظ، جعظرى و عتل زنیم کیستند؟ رسول خدا (ص ) فرمود: جواظ کسى است که جمع مى کند و به کسى نمى دهد که مشمول سوره (معارج / ۱۶) آتش ‍ دوزخ بر او شعله ور است تا سر و صورت و اندامش را بسوزاند. اما جعظرى کسى است که سخن درشت گوید، خداى تعالى فرموده است : (( لطف خدا تو را با مردم مهربان کرد در صورتى که اگر تندخو و سخت دل بودى مردم از اطراف تو پراکنده مى شدند.)) (آل عمران / ۱۵۹)، اما عتل زنیم ، آدم تندخو، شکم گنده کسى که زیاد مى خورد و مى آشامد و به مردم ظلم و ستم فراوان روا مى دارد.
۳۶۹- قلم / ۱۳: و با این همه خشن است و حرام زاده .
۳۷۰- این خبر چند بار قبلا ذکر شده است .
۳۷۱- بر مدرک این حدیث دست نیافتم .
۳۷۲- نساء / ۱۱۹.
۳۷۳- یوسف / ۲۵.
۳۷۴- کافى ، ج ۵، ص ۵۱۴، شماره ۱: معناى جمله آن است که زنان موقع خشم کافرند و جلو چشم خود را نمى توانند بگیرند و خویشتن دار نیستند سخنانى به زبان جارى مى کنند که باعث کفر - اصطلاحى و یا به معناى نافرمانى - مى شود.
۳۷۵- همان ماءخذ، ص ۵۱۶؛ معناى (( مخالفت در کارهاى خوب )) آن است که نوعى از کار نیک را به نوع دیگر تبدیل کنند و یا این که در امور مستحبى مخالفت کنند تا طمعش بریده شود، در این صورت ترک اولى شده است .
۳۷۶- به نهج البلاغه کلام امام (ع )؛ پس از جنگ جمل در نکوهش زنان ، به شماره ۷۸ مراجعه کنید.
۳۷۷- کافى ، ج ۵، ص ۵۱۷.
۳۷۸- کافى ، ج ۵، ص ۵۱۷.
۳۷۹- عراقى گوید: این حدیث را دیلمى در مسند الفردوس از حدیث ابوهریره به سند ضعیفى نقل کرده است ، و طبرانى به عبارت دیگرى آن را از حدیث فضالة بن عبید چنین نقل کرده است : (( سه چیز از مصائب است - از جمله نام برده است - زنى که اگر حاضر باشد تو را بیازارد و اگر از او دور باشى به تو خیانت کند.)) سند این حدیث خوب است .
۳۸۰- این حدیث را مسلم در صحیح خود، ج ۲، ص ۲۳ و بخارى در، ج ۱، ص ۱۶۰ و اعلام الورى ، ص ۱۴۱ نقل کرده اند.
۳۸۱- تحریم / ۴: اگر شما دو تن توبه کنید، دلهاى شما گرایش خواهد یافت .
۳۸۲- این حدیث را بیهقى در سنن کبرى ، ج ۱۰، ص ۱۱۸ به نقل از بخارى و احمد، در ج ۵، ص ۳۸، ۴۳ و ۴۵ و نسائى در سنن ، ج ۸، ص ۲۲۸ و ترمذى در سنن ، ج ۹، ص ۱۱۹ کتاب خود نقل کرده اند.
۳۸۳- این حدیث را طبراین در کتاب الاوسط از حدیث جابر چنین نقل کرده است : (( پیامبر (ص ) از پى گیرى لغزشهاى زنان نهى کرده است .)) - (المغنى ) و در کتاب الاحیاء آمده است : (( از ورود ناگهانى بر زنان نهى فرموده است .))
۳۸۴- این حدیث را احمد از حدیث عبداللّه بن عمر در ج ۲، ص ۱۰۴ از مسند خود نقل کرده است .
۳۸۵- کافى ، ج ۵، ص ۴۹۹، شماره ۴.
۳۸۶- این حدیث را مسلم در ج ۵، ص ۱۷۸ کتاب خود نقل کرده است .
۳۸۷- کافى ، ج ۵، ص ۵۱۳، باب مداراة الزوجه .
۳۸۸- این حدیث را دارمى در ج ۲، ص ۱۴۹ کتاب خود و حاکم در مستدرک ، ج ۱، ص ۴۱۸ و ابوداوود و نسائى و احمدو طبرانى - به طورى که در مجمع الزوائد، ج ۴، ص ۳۲۹ آمده - در کتب خود نقل کرده اند.
۳۸۹- حجرات / ۱۲: همانا بعضى از گمانها گناه است .
۳۹۰- صحیح بخارى ، ج ۷، ص ۴۵ و ترمذى ، سنن ، ج ۵، ص ۱۱۴.
۳۹۱- کافى ، ج ۵، ص ۵۳۶.
۳۹۲- کافى ، ج ۵، ص ۵۳۶.
۳۹۳- کافى ، ج ۵، ص ۵۳۶.
۳۹۴- کافى ، ج ۵، ص ۵۳۶.
۳۹۵- کافى ، ج ۵، ص ۵۳۶.
۳۹۶- این حدیث را بزاز و دارقطنى در افراد - به طورى که در المغنى آمده - از حدیث على (ع ) به سند ضعیف نقل کرده اند و ابونعیم در حلیه از قول انس به عبارت دیگر روایت کرده است .
۳۹۷- به صحیح مسلم ، ج ۲، ص ۳۲ و صحیح بخارى ، ج ۱، ص ۲۰۷ باب (( خرج النساء الى المساجد )) مراجعه کنید.
۳۹۸- کافى ، ج ۵، ص ۵۳۸.
۳۹۹- کافى ، ج ۵، ص ۵۳۸.
۴۰۰- اعراف / ۳۲: بخورید و بیاشامید و زیاده روى نکنید.
۴۰۱- اسراء / ۲۹: نه هرگز (در خرج و صرف ) دست خود را محکم بسته دار و نه بسیار باز و گشاده بدار (و ولخرجى کن ).
۴۰۲- این خبر، در صفحات قبل گذشت .
۴۰۳- این حدیث را مسلم در صحیح ، ج ۳، ص ۷۸ از قول ابوهریره نقل کرده است .
۴۰۴- تحریم / ۶: خودتان را و اعضاى خانواده تان را از آتش دوزخ باز دارید.
۴۰۵- به صحیح بخارى ، ج ۷، ص ۴۳ و سنن دارمى ، ج ۲، ص ۱۴۴ و مسند احمد، ج ۶، ص ۱۱۴ مراجعه کنید.
۴۰۶- این حدیث را ابوداوود در سنن ، ج ۱، ص ۴۹۲ و ابن ماجه به شماره ۱۹۶۹ و تزمذى در سنن ، ج ۵، ص ۸۰ و نسایى در سنن ، ج ۷، ص ۶۳ کتاب خود نقل کرده اند.
۴۰۷- نساء / ۱۲۹: شما هرگز نمى توانید میان زنان به عدالت رفتار کنید هر چند که حریص بر عدالت باشید.
۴۰۸- این حدیث را ابن ماجه به شماره ۱۹۷۱ و ترمذى در سنن ، ج ۵، ص ۸۰ و نسایى در سنن ، ج ۷، ص ۶۴ کتاب خود نقل کرده اند.
۴۰۹- این حدیث را ابوداوود در سنن ، ج ۱، ص ۴۹۴ با عبارت دیگر نقل کرده و به مصابیح السنه بغوى ، ج ۲، ص ‍ ۳۴ و ۳۵ مراجعه کنید.
۴۱۰- کافى ، ج ۵، ص ۵۱۱، آیه ۶۰، از سوره نور: اگر پاکدامنى و تقوا پیشه کنند براى ایشان بهتر است . در تفسیر آیه گفته اند: زنانى که از زایمان و عادت ماهیانه بازنشسته شده اند و امید ازدواج ندارند، تقوا داشتن از طریق پوشیدن لباسهاى گشاد، بهتر از نپوشیدن است هر چند که تکلیف از ایشان برداشته است . على بن ابراهیم مى گوید: یعنى نباید در انظار مردان ظاهر شوند علامه مجلسى پس از نقل این سخن در مرآة الکلام مى گوید: احتمال دارد که مقصود از استعفاف بیرون نرفتن از منزل و در مجالس مردان حاضر نشدن و نگفتن سخنان ناروا باشد که براى آنها بهتر است ، اما تفسیر استعفاف به ازدواج کردن - چنان که از ظاهر خبر بر مى آید - با اول آیه نمى سازد، زیرا سخن درباره زنانى است که از ازدواج ناامیدند.
۴۱۱- همان ماءخذ، همان صفحه ، شماره حدیث ۵.
۴۱۲- نساء / ۳۴: اگر زنان فرمان بردند، بر آنها بهانه نجویید.
۴۱۳- کافى ، ج ۵، ص ۵۴. در النهایة مى گوید: (( ان اللّه لایحب الذواقین )) ، یعنى خداوند دوست ندارد کسانى را که زود ازدواج مى کنند و زود طلاق مى دهند.
۴۱۴- همان ماءخذ، ص ۵۴، شماره ۳.
۴۱۵- همان ماءخذ، ص ۵۵، (( باب تطلیق المراءة الغیر الموافقة . ))
۴۱۶- کافى ، ج ۶، ص ۵۵، (( باب تطلیق المراءة الغیر الموافقة . ))
۴۱۷- بقره / ۲۲۹: در آنچه زن به عوض خویش دهد، گناهى بر آنها است . ))
۴۱۸- این حدیث را ابوداوود در سنن ، ج ۱، ص ۵۱۶ و ترمذى در سنن ، ج ۵، ص ۱۶۲ و دارمى در سنن ، ج ۲، ص ‍ ۱۶۲ از قول ثوبان نقل کرده اند.
۴۱۹- این حدیث را ابوداوود در سنن ، ج ۱، ص ۵۱۶ و ترمذى در سنن ، ج ۵، ص ۱۶۲ و دارمى در سنن ، ج ۲، ص ‍ ۱۶۲ از قول ثوبان نقل کرده اند.
۴۲۰- این حدیث را نسائى در سنن ، ج ۶، ص ۱۶۸ از قول ابوهریره و ترمذى در سنن ، ج ۵، ص ۱۶۲ از قول ثوبان نقل کرده اند.
۴۲۱- طلاق / ۳: و دو تن عادل از خودتان را گواه بگیرید.
۴۲۲- بقره / ۲۳۶: بهره ورشان کنید.
۴۲۳- همان ماءخذ، همان صفحه ، شماره ۴.
۴۲۴- نور / ۳۲: زنان و مردان مجرد و غلامان و کنیزان شایسته خود را به همسرى یکدیگر درآورید. اگر تنگدست باشند، خداوند از کرم خویش توانگرشان کند.
۴۲۵- نساء / ۱۳۰: و اگر با طلاق از یکدیگر جدا شوند، خداوند همه را از گشایش خویش بى نیاز کند.
۴۲۶- مسلم ، در صحیح خود، ج ۴، ص ۱۵۷ آورده است : (( بزرگترین امانت روز قیامت در نزد خدا آن است که مرد راز خودش را به زن ، و زن راز خودش را به مرد بگوید، آنگاه مرد، راز زنش را فاش کند.))
۴۲۷- این حدیث را ابن ماجه به شماره ۱۸۵۴ و ترمذى در سنن ، ج ۵، ص ۱۱۰ از حدیث ام سلمه نقل کرده و مى گوید: این حدیث حسن و غریب است .
۴۲۸- کافى ، ج ۵، ص ۵۱۳.
۴۲۹- همان ماءخذ، ص ۵۱۴.
۴۳۰- همان ماءخذ، همان صفحه .
۴۳۱- کافى ، ج ۵، ص ۵۰۷.
۴۳۲- کافى ، ج ۵، ص ۵۰۷.
۴۳۳- کافى ، ج ۵، ص ۵۰۸.
۴۳۴- همان ماءخذ، ص ۵۱۴، مشهور - به طورى که مجلسى (رحمه اللّه ) در مرآة العقول نقل کرده است - این حدیث را حمل بر استحباب کرده اند.
۴۳۵- مسلم در صحیح ، ج ۳، ص ۹۰ و ابوداوود در سنن ، ج ۱، ص ۳۹۲ این حدیث را از حدیث عایشه نقل کرده اند: (( هرگاه زنى از خانه شوهرش بدون ایجاد مفسده ، چیزى را انفاق کند، اجر انفاق از او و اجر کسب آن مال از آن شوهر خواهد بود...)) و در سنن ابى داوود، ج ۱، ص ۳۹۲ از قول سعد آمده ، مى گوید: وقتى که زنان با رسول خدا (ص ) بیعت کردند زن مجلله اى از زنان قبیله مضر برخاست و عرض کرد: یا نبى اللّه ! ما زنان که از مال پدران و فرزندانمان (از مال شوهرمان ) مى خوریم و سربار آنان هستیم (ابوداوود مى گوید: به نظر من در این حدیث ، و شوهرانمان بوده است ) آیا از اموال ایشان چه چیزهایى بر ما حلال است ؟ پیامبر (ص ) فرمود: چیزهایى تازه را هم مى توانید بخورید و هم به دیگران هدیه کنید)) . ابوداوود مى گوید: کلمه (( (( رطب )) )) به فتح راء و سکون طاء شامل نان ، سبزى و خرماست . در سنن کبراى بیهقى ، ج ۴، ص ۱۹۴ از لیث بن ابى سلیم از قول عطا به نقل از این عمر از پیامبر (ص ) در حق مرد بر زنش آمده ، مى گوید: (( زن حق ندارد چیزى بدون اجازه او بدهد، اگر داد اجرش مال شوهر و گناهش به گردن اوست .))
۴۳۶- در کتاب احیاءالعلوم بعد از شعر دوم ، این بیت را افزوده است : (( مبادا زیاد گله و شکوه کنى که بى تاءثیر شده و از بین مى رود و از دلم مهر و محبت تو بیرون رود چرا که دلها دگرگون مى شوند.)) و شعر آخر را در آن جا نیاورده است .
۴۳۷- این حدیث را ابوداوود در سنن ، ج ۲، ص ۶۳۱ از حدیث عوف بن مالک اشجعى به سند ضعیفى نقل کرده است .
۴۳۸- این حدیث را ابن ماجه به شماره ۲۰۱۴ و ترمذى در سنن ، ج ۵، ص ۱۲۲ کتاب خود نقل کرده و مى گوید: این حدیث حسن اما غریب است .
۴۳۹- نوعى عطر که مخلوطى از مواد، مختلف است و عمده اجزاى آن زعفران مى باشد.
۴۴۰- این حدیث را بخارى در صحیح ، ج ۲، ص ۹۴ و مسلم در صحیح ، ج ۴، ص ۲۰۲ و ابوداوود در سنن ، ج ۱،