مسجد، سنگر روشن نمودن افکار عمومی

مسجد، سنگر روشن نمودن افکار عمومی

بهترین سنگر برای مبارزه با کژی­ها و انحراف­های فکری و اجتماعی که جامعه اسلامی را تهدید می کند، مسجد است. چه این­که، برترین و برگزیده­ترین افراد جامعه، همه روزه در این جایگاه با عظمت گرد­هم می آیند. شیوه عمومی پیامبر اکرم (ص) چنین بود که با مشاهده مشکلات فکری و ناهنجاری های اجتماعی در مسجد حضور می یافتند و با ایراد سخنرانی به روشن نمودن افکار عمومی می پرداختند. این سخنرانی ها معمولاً پس از برگزاری نماز جماعت انجام می گرفت و گاه که حادثه ای مهم رخ می داد، مردم با شنیدن ندای «الصلاه جماعه» در مسجد گرد هم جمع می شدند و پیامبر اعظم (ص) برای آنان سخن می گفتند.

هنگامی که مُسَیلَمَه کذّاب و أسود عنسی، ادّعای پیامبری کردنده بودند و این ماجرا ممکن بود افراد سست ایمان را دچار انحراف و لغزش کند، پیامبر اسلام (ص)، بی درنگ در مسجد حاضر شدند و با ایراد سخنرانی، مسلمانان را نسبت به پوچ بودن ادّعاهای آنان، آگاه نمودند.[۱۴۷] رسول خدا (ص) همچنین در ماجرای «إفک»[۱۴۸] که گسترش شایعات بی اساس ممکن بود جامعه اسلامی را دچار تشتّت و نابسامانی کند، در مسجد حاضر شدند و طیّ سخنانی مردم را نسبت به خطرات چنین حرکت­هایی هشدار دادند.[۱۴۹]

پس از پیامبر اکرم (ص)، مسلمانان نیز در سایه آموزش­های آن حضرت، مسجد را جایگاه روشن نمودن افکار عمومی می دانستند. آنان که از نظر اجتماعی مورد ظلم و ستمی قرار می گرفتند و یا کژی و انحراف را در جامعه مشاهده می کردند، با حضور در مسجد، آنچه را که لازم می دانستند با مردم در میان می گذاشتند.

گرچه بعدها با فشار و اختناقی که از سوی امویان و عبّاسیان بر جامعه حاکم شد، این نقش مسجد رفته رفته، رنگ باخت و مسجد نتوانست سنگری آزاد برای طرح چنین مسائلی، باقی بماند. با این حال، تاریخ، موارد درخور توجّهی را نشان می دهد که مسلمانان مسائلی این گونه را در مسجد مطرح می کردند و گاه مطالبی کاملاً مخالف با والی و حاکم وقت را در مسجد و در حضور مسلمانان بیان می کردند.

بر پایه همین نگرش نسبت به مسجد بود که وقتی ابوبکر، کارگزاران حضرت فاطمه (س)، را از فدک بیرون راند، ابتدا امیر المؤمنین(ع) به مسجد آمد و در حضور مهاجران و انصار پیرامون حقّانیت فاطمه زهرا (س) سخن گفت؛ به گونه ای که همه مردم حاضر در مسجد، گفتار آن حضرت را تصدیق کردند.[۱۵۰] به دنبال آن نیز فاطمه زهرا (س)، خود در مسجد حضور یافت و خطبه تاریخی «فدک» را ایراد فرمود. او در ضمن این خطبه به بیان ریشه های نفاق و دورویی پرداخت و نسبت به کژی­هایی که پس از پیامبر اسلام (ص) در جامعه اسلامی هویدا شده بود، هشدار داد.[۱۵۱]

در تاریخ حاکمانِ پس از پیامبر اکرم (ص) به مواردی بر می خوریم که کسانی در مسجد در میان سخنرانی خطیب بپا می خاستند و مطالبی کاملاً مخالف با عقیده و نظر سخنران، مطرح می کردند. ابی بن کعب در نماز جمعه ای که توسط ابوبکر و در زمان خلافت او بر پا شده بود، بپا خاست و سخنان مفصّلی را پیرامون فضایل اهل بیت پیامبر (ع) و سفارش­های رسول خدا (ص) درباره امامت علی (ع) مطرح نمود.[۱۵۲] وقتی معاویه در سفری به مدینه بر فراز منبر پیامبر اسلام (ص) و در خطبه های نماز جمعه که یادگار تلاش­های پیامبر و علی (ع) بود، به بدگویی از امیر المومنین (ع) پرداخت، فرزند رشیدش امام مجتبی (ع)، شجاعانه به یاوه­گویی های او پاسخ گفت.[۱۵۳] تاریخ، همچنین خبر می دهد که روزی عمر، خلیفه دوم در مسجد، سخن می گفت؛ امام حسین (ع) در میان سخنان او بپا خاست و از وی درخواست کرد تا از طرح مطالب نادرست بر منبر رسول خدا (ع) خودداری کند و به گفت­وگوی مفصّلی با وی پرداخت.[۱۵۴]

آن­گاه که به امام سجاد (ع) خبر رسید که افرادی در مسجد پیامبر (ص) درباره امیرالمؤمنین (ع) سخنانی ظالمانه بر زبان جاری می کنند، امام (ع) به مسجد شتافت و آنان را اندرز داد تا از راه زشتی که در پیش گرفته اند بازگردند.[۱۵۵]

وقتی معاویه در مسجد جامع دمشق از پیروزی خود بر اهل بیت پیامبر (ع) به عنوان پیروزی بر دشمنان خدا یاد کرد، صعصعه بن صوحان برخاست و شجاعانه به یاوه­سرایی­های او پاسخ گفت.[۱۵۶] تاریخ همچنین حکایت از آن دارد که امام صادق (ع) در میان خطبه های شیبه بن غفّال که فرماندار منصور در مدینه بود، برخاست و به بدگویی های او نسبت به امیر المومنین (ع) پاسخ گفت و او را فاسق نامید. گفتار امام، آن چنان عالمانه و شجاعانه بود که شیبه نتوانست به سخنان خود ادامه دهد و به ناچار مسجد را ترک گفت.[۱۵۷]

در دوران خلافت امیرالمومنین (ع) گفت­وگوها و پرسش و پاسخ های زیادی در مسجد، میان آن حضرت و کسانی همچون أشعث بن قیس و ابن الکوّاء صورت گرفت.[۱۵۸]

گرچه بعضی از این رویدادها و برخوردهای با علی (ع)، از یک نگاه، مایه صد اندوه و تأسف است؛ ولی از نگاهی دیگر بیانگر این نکته است که مسجد در میان مسلمانان، به عنوان محیطی آزاد به شمار می آمد و حتی کسانی چون اشعث فرصت می یافتند تا در آن­جا حضور پیدا یابند و سؤالاتی از سر استهزاء و نافهمی، از علی (ع) بپرسند.

بسیا زیبنده است که این نقش مسجد، در جوامع اسلامی مورد شناسایی قرار گیرد؛ زیرا مسجد، خانه خدا و مردم و مکانی مناسب برای طرح مصالح عمومی مسلمانان است. اگر چنین نقشی برای مسجد به رسمیّت شناخته شود و مورد تأکید قرار گیرد، بخشی از فعالیّت­های سیاسی مخرّب و زیانبار، هدایت می شود و به تلاش­های سالم و سازنده مدّل می گردد. پیامد چنین برخوردی با مسجد، آن است که مسلمانان، خانه خدا را پناهگاه خویش به شمار آورند و بدان به چشم خانه ای که روشن­گر حقّ و پشتیبان عدالت است، بنگرند. ضمن این­که طبیعت مسجد و هم ویژگی­های کسانی که در مسجد حضور می یابند، سبب می شود حرکت های اجتماعی مخالف در بستر سالمی حرکت کنند و البتّه مؤمنان حقّ­جو هرگاه بیابند که حرکتی از اساس زیانبار و گمراه کننده است، شیوه های مناسب را برای برخورد با آن بر می گزینند.

جا دارد تأکید شود چنین فعالیّت­هایی در مسجد هرگز نباید خانه خدا را به کانون تفرقه و پراکندگی تبدیل نماید. سخن از طرح عمومی مصالح عمومی مسلمانان در مسجد است و نه ترویج نفاق و آشفتگی. امام خمینی در این زمینه می گوید: «اسلام می خواهد که مردم آگاهانه برای مصالح خودشان، (و) برای مصالح مسلمانان در آن­جا (مساجد) فعالیّت کنند».[۱۵۹]