آداب زندگی

آداب زندگی

بسم الله الرحمن الرحیم

سبک زندگی اسلامی مبتنی بر فلسفه ای شکل گرفته که شاید از اختصاص اسلام باشد؛ چرا که امت ها و شرایع دیگر از جمله شرایع یهودی و مسیحی دارای فلسفه ای هستند که از نظر آموزه های قرآنی تحریف شده است.


بنابراین ، با همه مشترکاتی که میان اسلام و دیگر شرایع است، همین تفاوت در هستی شناسی و جهان بینی موجب می شود که معیارها و اصالت ها تغییر یابد و به طور طبیعی در نگرش و رفتارها تاثیر بگذارد. تغییراتی که فلسفه اسلامی موجب شده است، تاثیراتی در همه ابعاد به ویژه در آن چیزی است که سبک زندگی نامیده می شود. نویسنده در این مطلب بر آن است تا سبک زندگی اسلامی را در رفتارهای خردتر و جزئیاتی که از آن به آیین ها و آداب تعبیر می شود، بر اساس آموزه های قرآنی و روایی تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

شیوه و سبک زندگی اسلامی

شیوه زندگی به مجموعه اعمال و روش هایی گفته می شود که مکلف به حکم اسلام می بایست انجام دهد؛ از این رو، می توان آن را کلیاتی دانست که شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی تاثیری در آن به جا نمی گذارد. شاید بتوان گفت آن چه در توضیح المسائل و فقه اسلامی آمده، همان شیوه زندگی اسلامی است.

اما سبک زندگی مجموعه دیگری است که به جزئیات خردتر مبتنی بر مقتضیات و شرایط زمانی و مکانی توجه دارد. از این روست که می توان سبک های گوناگون زندگی اسلامی را در چارچوب شیوه زیست اسلامی شناسایی و تعریف کرد؛ زیرا در سبک زندگی مقتضیات زمانی و مکانی تاثیر شگرفی دارد به گونه ای که وقتی انسان در لایه های زیرین و پوست جامعه می رود، آن را احساس می کند،‌ هر چند که در نگاه اول دیده نمی شود. البته از آن جایی که سبک زندگی بیش تر جنبه های ظاهری و نمادین را تحت تاثیر خود قرار می دهد، می توان آن را در نگاه دوم شناسایی کرد و این گونه به توصیف و تبیین دو جامعه اسلامی پرداخت که گویا از هم متفاوت است.

به عنوان نمونه سبک زندگی اسلامی در ایران و عراق و پاکستان و لبنان متفاوت است هر چند که در شیوه زندگی وقتی یک غربی به آن می نگرد یک مجموعه فراگیر فرهنگی را می بیند که خرده فرهنگ ها به سختی دیده می شود؛ اما همین خرده فرهنگ ها در حقیقت مبتنی بر شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی جوامع شکل گرفته و تاثیراتی بر رفتار و عملکرد مردمان دارد.

پس می توان گفت که شیوه زندگی ناظر به فرهنگ عمومی و جامع و کلان است در حالی که سبک زندگی ناظر به خرده فرهنگ هاست که بر اساس شرایط جغرافیایی یا مقتضیات زمانی شکل گرفته است.

آداب ، آیین های جزیی در اعمال و رفتارها

آداب که جمع واژه ادب است، به مجموعه ای از رفتارهای بسیار ظریف و حساس گفته می شود که برای انجام یک تکلیف می بایست بدان ها توجه داشت. از این روست که در اسلام از آداب نماز، آداب قرائت قرآن، آداب غذا، آداب مهمانی،‌ آداب تعلیم،‌ آداب تربیت، آداب حج و زیارت، آداب همسرداری و مانند آن سخن به میان آمده است. از عناوین و موضوعاتی که برای آداب آورده شده می توان دریافت که همه حوزه های زندگی عبادی و غیر عبادی و نیز فردی و اجتماعی را شامل می شود.

پس برای انجام هر تکلیفی که اسلام در شیوه زندگی اسلامی در قالب فقه بیان کرده،‌ آدابی است که مراعات آن در کمال یابی انجام فعل تاثیر دارد. این روش ها و آیین ها کمک می کند تا رفتار مکلف و افعال او به شکلی در آید که بسیار پسندیده است، زیرا آداب در حقیقت آرایه های فعل آدمی است. اگر احکام تکلیفی در فقه را شیوه زندگی اسلامی بدانیم، آداب اسلامی، سبک زندگی است.

به سخن دیگر، عقاید اسلامی که جهان بینی و فلسفه زندگی را تعیین می کند هم چون ستون های اصلی یک ساختمان است،‌ احکام و فقه در حکم دیوارها و بخش سفت کاری ساختمان، و آداب در حکم ظریف کاری و نازک کاری ساختمان است که به جلوه های بصری آن می افزاید و ساختمان را به تمامیت کمالی آن می رساند.

به عنوان نمونه در نماز عناوین پنج گانه «قنترس» که از آن به ارکان یاد می شود، باید بی هیچ کم و کاستی و زیادت و نقصانی آورده شود؛ چرا که ترک عمدی و یا سهوی آن ها موجب بطلان نماز می شود. مراد از «قتنرس» همان قیام متصل به رکوع، تکبیره الاحرام، نیت، رکوع و سجود است.

این ارکان نماز را می سازد،‌ اما در کمال یابی نماز امور بسیاری نیز وارد شده که در حقیقت نازک کاری ساختمان و آرایه های آن است. این آرایه ها در قالب آداب نماز بیان شده که مثلا نماز در مسجد فضلیت دارد و نماز در حمام از فضلیت آن می کاهد.

همان طوری که در تعامل و ارتباط با خداوند باید شیوه و سبک درست را با همه آداب آن دانست و انجام داد،‌ هم چنین در مسایل اجتماعی نیز این گونه است؛ از این روست که در اسلام به همه ابعاد زندگی فردی و اجتماعی و مادی و معنوی و نیز عبادی و غیر عبادی بشر توجه شده و آداب هر فعل و عملی بیان شده است. این آداب گاه حتی در توضیح المسایل به شکل اعمال مستحب و مکروه بیان شده است؛‌ در حقیقت می توان گفت که احکامی که در قالب واجب و حرام بیان شده همان شیوه زندگی را بیان می کند و احکامی که در قالب مستحب و مکروه آمده، ناظر به سبک زندگی و آداب و آیین های جزیی آن است تا این گونه اصل اعمال همراه با آرایه ها و ظرایف آن انجام گیرد و به زیبایی عمل بیافزاید و از هر گونه پلیدی و زشتی هر چند جزیی برهاند.

به هر حال،‌ برای هر فعل و عملی،‌ آداب و آیین هایی است که مراعات آن در زیبایی و فضل آن می افزاید و آن را به بهترین شکل به نمایش می گذارد. از آن جایی که پیامبر(ص) می فرماید : انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق، من جز برای اتمام بزرگواری ها و تمامیت مکارم اخلاقی برانگیخته نشده ام، می توان گفت که تمامیت هر کار نیک و کریمانه ای را در قالب آداب آن بیان کرده است؛ زیرا چنان که امیرمومنان علی(ع) می فرماید: لِکُلِّ أمرٍ أدَبٌ ؛ هر کارى، آدابى و آیینى دارد.( غرر الحکم ، ج ۵ ، ص ۱۳ ، ح ۷۲۸۰ ) پس می توان گفت ادب هر کاری همان برترین و بهترین روشی است که یک کار را می توان در قالب آن انجام داد.

روش های یادگیری ادب

یادگیری کلیات آسان است. از این روست که در اسلام نخست به کلیات توجه داده شده است. با نگاهی به سوره های مکی می توان گفت که در مکه، به کلیات توجه شده و کالبد اصلی ساختمان اسلام ساخته شده است؛ اما در مدینه نه تنها کلیات مورد تاکید قرار می گیرد و احکام کلی به شکل واجب و حرام بیان می شود، بلکه به شکل تدریجی و فرآیندی به آداب و آیین های هر عمل عبادی، اجتماعی، سیاسی، نظامی، اقتصادی و مانند آن نیز پرداخته شده و افراد نه تنها تحت تعلیم قرار می گیرند بلکه تحت تربیت مستقیم پیامبر(ص) هستند تا بر اساس آیین های اسلامی تربیت شوند. از این روست که خداوند افزون بر قرآن،‌ در قالب اطاعت از خدا، اطاعت از پیامبر(ص) و سایر پیشوایان معصوم دین(ع) را مطرح می کند،‌ تا مردم در عمل و تحت تربیت آنان،‌ چگونگی اعمال و افعال اسلامی در زندگی شخصی و اجتماعی و عبادی و غیر عبادی را بیاموزند. از این روست در آیه ۷ سوره حشر قول و فعل و تقریر پیامبر (ص) را ملاک عمل دانسته و در آیه ۲۱ سوره احزاب به صراحت مبتنی بر آیه ۴ سوره نجم که قول ایشان وحیانی است، فرمان الگوبرداری از آن حضرت در همه زندگی را صادر می کند.

آیات بسیاری با تعابیری چون لزوم اطاعت و وجوب اتباع و اقتدا از پیامبر(ص) و اولوا الامر معصوم(ع) صادر شده که از جمله آن ها می توان به آیات ۳۱ و ۳۲ و ۱۳۲ سوره آل عمران، ۵۹ و ۸۳ سوره نساء، ۵۵ سوره مائده و مانند آن اشاره کرد.

از همین روست که در مباحث حجیت علم اصول فقه، قول و فعل و تقریر معصوم (ع) به عنوان حجت معرفی شده و مسلمانان مکلف هستند که آن را مبنای عمل و زندگی خود قرار دهند. سنت و سیره معصومان(ع) الگوهایی برای رفتار و عمل مسلمان معرفی شده و اطاعت از آن تنها راه رسیدن به قرب الهی و نجات از دوزخ بیان شده است.(آل عمران، آیات ۳۱ و ۳۲ و آیات دیگر)

پس از مهم ترین روش های یادگیری آداب مراجعه به سنت و سیره معصوم(ع) است؛ زیرا آنان الگوهای عینی تربیت اسلامی هستند و اگر بخواهیم شیوه و سبک زندگی اسلامی را بیاموزیم می بایست به اینان مراجعه نماییم؛ چرا که آنان تربیت شده خدا و پیامبرش هستند، چنان که خود پیامبر(ص) در این باره می فرماید: أنَا أدیبُ اللّهِ وَ عَلِىٌّ أدیبى ؛ من تربیت شده خدا هستم و على ، تربیت شده من است .(همان، ص ۲۱۰، ح ۱۶ )

چنان که گذشت از آیه ۳۱ سوره آل عمران بر می آید که اطاعت به محبتی است که در دل هاست و اگر کسی بخواهد محبت خدا را داشته باشد باید پیامبرش را داشته باشد. انسان وقتی کسی را دوست می دارد همه حرکات و سکناتش را می پسندد و آن را الگوی خود می سازد. از این روست که خداوند تادیب پیامبرش را بر اساس محبت قرار داده است: إنَّ اللّهَ أدَّبَ نَبِیَّهُ عَلى مَحَبَّتِهِ ؛ خداوند ، پیامبرش را بر محبّت خویش پروَرْد .( همان، ص ۲۱۰ ، ح ۱۷ ) پس مومن نیز می بایست این ادب را از پیامبرش بیاموزد تا تحت تادیب الهی قرار گیرد: إنَّ المُؤمِنَ یَأخُذُ بِأدَبِ اللّهِ ؛ مؤمن ، به آداب خدا رفتار مى کند .(همان، ص ۲۱۰ ، ح ۱۹)

آن حضرت در جایی دیگر درباره نقش امامان(ع) در تربیت آداب اسلامی به مردمان می فرماید: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله أدَّبَهُ اللّهُ ، وَ هُوَ صلى الله علیه و آله أدَّبَنى ، وَ أنَا اُؤَدِّبُ المُؤمِنینَ وَ اُوَرِّثُ الآدابَ المُکرَمینَ ؛ پیامبر خدا را خداوند، ادب آموخت ، و او مرا ادب آموخت ، و من مؤمنان را ادب مى آموزم و براى مردمانِ ارجمند ، ادب به ارث مى نهم.( همان، ص ۲۸۰ ، ح ۱۸۶ )

البته عقل به عنوان چراغ راه به ما کمک می کند تا بر اساس فطرت رفتار کرده و آداب را بیاموزیم. از نظر آموزه های وحیانی اسلام، هر کسی در ذات خود یک مرکز هدایت گر به سمت خوبی و زیبایی و گریز از بدی و زشتی دارد که از آن به فطرت یاد می شود. اسلام نیز بر اساس همین فطرت ،‌آموزه ها و دستورهای خود را سامان دهی کرده است.(روم، آیه ۳۰)

در قاعده طلایی که پیامبر(ص) و دیگر معصومان بارها به تعابیر و اشکال گوناگون از آن سخن گفته اند این معنا مورد تاکید است که « آن چه برای خود نمی پسندی برای دیگران مپسند و آن چه برای خود می پسندی برای دیگران بپسند».

بر اساس همین قاعده طلایی است که در حوزه آموزش و پرورش ادب، امیرمومنان علی(ع) می فرماید: کَفاکَ أدَبا لِنَفسِکَ اجتِنابُ ما تَکرَهُهُ مِن غَیرِکَ ؛ تو را براى ادب کردن خویش، همین بس که از آنچه از دیگران نمى پسندى، دورى گزینى.(غرر الحکم،‌ ج،‌ ص ۲۰۴ ، ح ۲ )

هم چنین وقتى ازعیسى (ع) پرسیدند: چه کسى تو را ادب آموخت؟ فرمود: ما أدَّبَنى أحَدٌ، رَأَیتُ قُبحَ الجَهلِ فَجانَبتُهُ؛ کسى مرا ادب نیاموخت؛ بلکه زشتىِ نادانى و بى ادبى را دیدم و از آن دورى گزیدم.(همان، ص ۲۰۶ ، ح ۷ )

البته در گلستان سعدی همین مطلب به لقمان(ع) نسبت داده شده است: لقمان حکیم را گفتند: ادب از کی آموختی؟ گفت: از بی ادبان گفتند: چطور؟ فرمود: هرآنچه بی ادبان کردن، من پرهیز کردم.

امیرمومنان علی(ع) هم چنین می فرماید: حَسبُ المَرءِ … مِن أدَبِهِ ألّا یَترُکَ ما لا بُدَّ لَهُ مِنهُ؛ آدمى را از ادب، همین بس که آنچه را از آن گریزى ندارد ، فرو نگذارد.(همان، ص ۲۰۸ ، ح ۱۵ )

پس یکی از روش های آدب آموزی مراجعه به فطرت خود است؛ زیرا فطرت انسان گرایش به کمال و خوبی و زیبایی دارد و از نقص، بدی و زشتی می گریزد. پس وقتی انسان عملی را از دیگری می بیند که زشت و بد می داند، آن را ترک کند؛ زیرا همین عمل اگر از دیگری بد است از خودش بدتر است؛ چرا که کراهت و زشتی آن را درک کرده و آن را ناپسند می دانسته است، پس خودش باید از نزدیک شدن به آن کار زشت و بد بیشتر از دیگران اجتناب و کراهت داشته باشد.

مومن می بایست تا آن جا به سمت مکارم اخلاقی و محاسن آن کشیده شود و بهترین ها و برترین ها را در هر کاری به جا آورد که از حرکاتش به سادگی،‌ زیبایی و آرایه های پسندیده دیده شود و به چشم آید. از این روست که امیرمومنان علی(ع) از پیامبر(ص) در توصیف مومن واقعی روایت آورده که ایشان فرمود: حَرَکاتُهُ أدَبٌ ؛ رفتارهاى او ادب است.(همان،‌ ص ۲۰۸ ، ح ۱۲ ) این گونه است که می توان مردم به به دین دعوت کرد بی آن که سخنی گفت و دلیل و استدلال و برهانی آورد؛ زیرا اعمال و حرکاتش بیان گر کمالات اوست و دیگران را جلب و جذب فلسفه زندگی اش می کند. به سخن دیگر،‌به جای این که فلسفه زندگی را بگوییم با سبک زندگی اسلامی، فلسفه اسلامی را ترویج نماییم و مردم را بدان دعوت کنیم؛ چنان که امام صادق(ع) می فرماید: کونوا دعاه الناس بغیر ألسنتکم؛ با غیر زبان هآیتان مردم را دعوت کنید.( کافی، کلینی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۶۵، ج ۲، ص ۷۸)

از دیگر روش هایی که می توان ادب را آموخت یا به دیگری انتقال داد،‌ تربیت است. به این که شخص خود را تحت تعلیم و تربیت دیگرانی قرار دهد که الگوهای کمالی هستند. سیاست واقعی آن است که انسان با تدبیر همان گونه که خانه و منزل یا جامعه را مدیریت می کند ، اخلاق و ادب را بیاموزاند. از این روست که بهترین سیاست و نیکوترین آن تربیت ادبی افراد و آموزش ریزیکاری ها در هر کار و عملی است: بِحُسنِ السِّیاسَهِ یَکونُ الأَدَبُ الصّالِحُ ؛ با حسن سیاست و تدبیر است که ادب نیکو پدید مى آید .(غرر الحکم، ص ۲۹۰ ، ح ۲۰۸ )

از آن جایی که تربیت فرآیندی است می بایست اهل تربیت هماره در همه حال در اندیشه تربیت باشند و آداب را در عمل بیاموزند تا کودکان و مردمان از عمل او ادب بیاموزند و تربیت شوند. از این روست که امیرمومنان علی(ع) می فرماید: لا یَزالُ العَبدُ المُؤمِنُ یورِثُ أهلَ بَیتِهِ العِلمَ وَ الأَدَبَ الصّالِحَ حَتّى یُدخِلَهُمُ الجَنَّهَ جَمیعا … وَ لا یَزالُ العَبدُ العاصى یورِثُ أهلَ بَیتِهِ الأدَبَ السَّیِّئَ حَتّى یُدخِلَهُمُ النّارَ جَمیعا ؛ بنده مؤمن ، پیوسته براى افراد خانواده اش دانش و ادبِ نیکو به ارث مى نهد تا آن که همه آنها را وارد بهشت مى سازد … و بنده گنهکار ، پیوسته براى خانواده اش ادب و تربیت بد به ارث مى نهد تا آن که سرانجام ، همه آنان را به دوزخ مى فرستد .(همان، ص ۲۴۴ ، ح ۹۳ )

آموزش و پرورش آداب در همه ابعاد

آداب باید در همه امور مد نظر قرار گیرد و تنها به آداب غذاخوری و مهمانی رفتن و مهمانی دادن و نشست و برخاست در مجالس اکتفا نشود، بلکه باید آداب حتی آداب بندگی و دعا و مانند آن را نیز بیاموزیم و بیاموزانیم. پس در آداب بندگی باید بدانیم که در این خانه ای حرم الهی است نباید هر کسی را جا دهیم و برای خداوند در پروردگاری و ربوبیتش شریک قرار ندهیم، از این روست که امیرمومنان علی(ع) می فرماید: کَفى بِالعَبدِ أدَبا ألّا یُشرِکَ فى نِعَمِهِ و إربِهِ غَیرَ رَبِّهِ ؛ بنده را ادب، همین بس که در نعمت ها و حاجت هایش ، کسى را جز پروردگار خویش ، شریک نگردانَد .(همان، ص ۲۳۰ ، ح ۶۲ )

در حوزه خودسازی و اخلاق نیز باید به حیا به عنوان مهم ترین ادب در این عرصه توجه و اهتمام ورزد. چنان که امام (ع) می فرماید: غایَهُ الأَدَبِ أن یَستَحِىَ الإِنسانُ مِن نَفسِهِ ؛نهایت ادب ، آن است که انسان از خویشتن حیا کند .( همان، ص ۲۲۰ ، ح ۳ )

البته نقش خانواده در تادیب همه آداب بسیار مهم و اساسی است. از این روست که یکی از تکالیف والدین و از حقوق فرزندان تادیب است. امیرمومنان علی(ع) می فرماید: مِن حَقِّ الوَلَدِ عَلى والِدِهِ أن یُحسِنَ أدَبَهُ ؛ یکى از حقوق فرزند بر پدرش ، این است که او را نیکو تربیت کند .(همان، ص ۲۸۲ ، ح ۱۹۱ )

سخن درباره ادب بسیار است ولی از آن جایی که نقش کلیدی در سبک زندگی اسلامی دارد،‌لازم است تا به همه جزئیات آن توجه و پرداخته شود. اما از آن جایی بیرون از حوصله این مقال است به همین جا بسنده می شود.


آداب زندگی مطلوب

چگونه با تغییر نگرش، رفتار خودمان را تغییر دهیم؟
شیوه فکر کردن شما تمام ابعاد زندگی‌تان را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. اگر سعی کنید به حس درونی خود توجه کنید می‌توانید با الگوی فکری خود آشنا شوید و پی ببرید چگونه روی برخورد شما با موقعیت‌های دشوار زندگی تاثیر می‌گذارد.
بسیاری از انسان‌‌ها پی برده‌اند وقتی که به واژه‌های درونی خود توجه می‌کنند، اغلب با افکاری منفی مواجه می‌شوند. افکاری مانند <من نمی‌توانم> و <اگه نتوانم چی؟> می‌توانند آثار منفی بر رفتار شما به‌جای بگذارند. این به نوبه خود، تمامی‌ نقاط زندگی شما را تحت تاثیر قرار می‌دهد. وقتی که تحت فشار هستیم، هورمون‌های به‌خصوصی در بدن ما تولید می‌شوند. اگر به‌ندرت تولید شوند ضرری ندارند اما چنان‌چه به‌طور دایم در بدن جریان داشته باشند ضررهای زیانباری به بار خواهند آورد. بیماری قلبی در نتیجه تولید مداوم هورمون‌های استرس به‌وجود می‌آید. رمز زندگی کردن بدون افکار منفی و بدون درنظر گرفتن احساسات لحظه‌ای، شناختن خود است. برای بیشتر افراد گام نهادن به سوی آگاهی مثبت مستلزم برداشتن قدم‌های کوتاه در مسیری است که انتخاب کرده‌اند. نکات زیر می‌ توانند ابزار موثری در رسیدن به زندگی رضایت بخش باشند
● خوب بخوابید
خواب راحت برای تقویت و حفظ سطح انرژی بدن، سیستم ایمنی، شفافیت ذهنی و احساسی و به‌طور کلی کیفیت زندگی ما حیاتی است. وقتی‌که حال‌‌تان خوب است عملکرد‌تان نیز بهتر می‌شود.
▪ اگر دوست دارید بهتر بخوابید نکات زیربه شما کمک می‌کنند:
ـ ‌‌فعالیت‌های ذهنی را در شب کم کنید.
ـ برای روز بعد‌تان برنامه‌ریزی کنید.
ـ رایحه‌‌های آرامش بخش، نور و موسیقی می‌توانند بسیار موثر باشند.
ـ اگر مشکل خواب دارید، مکان دیگری را در منزل برای خوابیدن انتخاب کنید.
ـ به صدای طبیعت گوش دهید ( امواج، باد، آبشار، رودخانه، غیره )
ـ دارو‌های طبیعی مانند هومیوپاتی، گیا‌هان دارویی و برخی از ویتامین‌ها می‌توانند تاثیر مثبت داشته باشند ( کلسیم، ملاتونین، گل ساعتی یا سنبل‌الطیب قبل از خواب.)
ـ تمام چراغ‌ها را خاموش کنید.
ـ نکته آخر بسیار حایز اهمیت است چون به‌هنگام خوابیدن با چراغ روشن، تولید ملاتونین ( هورمون اصلی خواب و ترمیم سلول‌ها ) کاهش می‌یابد.
▪نگرش خود را مثبت کنید
به واژه‌‌های درونی توجه کنید. یک یا چند ورق کاغذ را به دو ستون تقسیم کرده و به‌مدت چند روز پیاپی در ستون سمت راست، تمامی‌ افکار منفی را که به ذهن‌‌تان خطور می‌کنند یادداشت کنید. هریک از فکر‌ها را به‌صورت مثبت در ستون دوم بازنویسی کنید و این کار را در ذهن خود نیز تمرین کنید تا به‌صورت عادت درآید. برای مثال: < من نمی‌توانم این کار را امروز تمام کنم> ! به این صورت نوشته شود: <من احتمالا تا امشب بیشتر این کار را تمام می‌کنم.
ارتباط برقرار کردن را بیاموزید و از به زبان آوردن چیز‌هایی که احساس می‌‌کنید ممکن است به احساس آزردگی، انزجار، عصبانیت و دلهره، ختم شوند، پرهیز کنید.
▪ رمز خودکاوی
دست کسی را بگیرید، کمک کردن به دیگران حس خوبی به ما می‌دهد.
بُعد معنوی خود‌تان را پیدا کنید. تحقیقات نشان داده‌اند افرادی که از طریق تماس داشتن با افراد روشن‌بین با اعتقادات شخصی و به‌خصوص با بُعد معنوی خود آشنا شده‌اند، عمر طولانی‌تر و زندگی بهتری دارند.
به دیگران فرصت دهید تا دوست‌تان بدارند. توانایی عشق ورزیدن دوطرفه والاترین خصلت انسانی به شمار می‌آید. ارتباط ما انسان‌ها به‌طور کلی با این نیاز بسیار حیاتی قطع شده است و علایم این خلاء نیز احساسات حاکی از ترس (افسردگی، تنهایی، عذاب وجدان و خشم) است. بخندید و در مسایل روزمره نیز نکته‌ای خنده‌دار پیدا کنید. خندیدن عامل موثری در تقویت حالات روانی است. اگر غمگین هستید کتاب‌های طنز بخوانید، فیلم کمدی ببینید یا هرچند وقت یک بار از خود‌تان مسخره بازی در بیاورید! گاهی اوقات به خود‌تان فرصت دهید تا بتوانید دنیا را از دید یک کودک ببینید.
توجه داشته باشید که رسانه‌‌های خبری اغلب اطلاعاتی را منتشر می‌‌کنند که به احساس ترس، افکار و احساسات منفی ختم می‌شود. وقت گرانبهای‌تان را صرف انجام کار‌های مثبتی مانند مطالعه یک کتاب مثبت، قدم زدن در طبیعت یا انجام کار‌های خیر کنید.
خود‌تان را از <بار احساسی> که شما را از روشن‌بینی واقعی جدا می‌سازد، آزاد کنید. هر آنچه لازم دارید در اعماق وجود‌تان همین حالا نیز وجود دارد پس بنابراین قدرت خود‌تان را با پیروی کردن کورکورانه از دیگران، از دست ندهید. در عوض به خوبی‌‌هایی که هم اکنون نیز در قلب‌‌تان لانه کرده‌اند، اعتماد کنید. تنها با رجوع کردن به قلب‌‌تان می‌توانید به‌صورت شفاف ببینید.
▪ تصمیم بگیرید روز مثبتی داشته باشید
منتقد درونی ما همان صدای واژه‌های درونی است که ما با خود می‌‌گوییم و از خود ایراد می‌گیریم؛ حس آزاردهنده یا صدای درونی که موجب می‌‌شود از خودمان و دیگران انتقاد کنیم. وقتی که می‌آموزیم با طبل خواسته‌‌ها و نیاز‌های دیگران رژه برویم، به انتقاد کردن از خودمان عادت می‌‌کنیم و نیز یاد می‌گیریم زمانی که آنها طبق خواسته‌‌های ما عمل نکنند و نیاز‌های ما را برطرف نسازند از آنها انتقاد کنیم. منتقد درونی به‌هنگام قضاوت خودمان و دیگران صدایش را بلند می‌کند. صدایی که آماده انتقاد و سرزنش کردن است. صدای اسارت ما در نفس‌‌هایمان و در نیاز‌های دیگران. گاه منتقد درونی، به ما احساس خودناباوری می‌‌دهد و گاه به ما اجازه می‌‌دهد تا درباره دیگران احساسات منفی و قضاوت کننده‌ای داشته باشیم.
زمانی که به منتقد درونی گوش می‌‌دهیم در واقع به جنبه‌‌های منفی که ما را از خودِ برتر و نیز از دیگران دور می‌سازد گوش می‌دهیم.
▪ جاده زندگی
خودِ برتر ما از آنجایی می‌‌آید که در آن خودباوری و عشق به خود وجود داشته باشد. زمانی که بتوانیم خودمان را از صمیم قلب دوست داشته باشیم و بپذیریم، قادر خواهیم بود آنهایی را که در دنیای ما نقش دارند، به‌عنوان شریکان راه خودسازی‌مان ببینیم. عشق جاده‌ای است که ما را به بذر خلاقیت و مکانی که بتوانیم در آن رشد کرده و بیاموزیم تا دیگران را در شادی خود سهیم کنیم، نزدیک‌تر می‌کند. ما همگی در سفر انسانیت هم سفر هستیم و بزرگترین چالش ما در مسیر راه موفقیت شخصی و نیز شغلی این است که نسبت به انسانیت خود، عشق‌ورزی و تقسیم با دیگران که ما را در مسیر زندگی با یک‌دیگر خواهر و برادر می‌کند، وفادار بمانیم. یک روز از هر هفته را برای خاموش کردن صدای منتقد درونی خود اختصاص دهید تا خود را از صفات منفی و قضاوت‌های خود آفریده ر‌ها سازید. به‌مدت
۲۴ ساعت تمام قضاوت‌ها و نگرش‌‌های منفی را از وجود‌تان حذف کنید. تنها روی جنبه‌‌های خوب زندگی خود و افرادی که به‌طور روزانه با آنها در ارتباط هستید تمرکز کنید. به منتقد درونی‌‌تان یک روز مرخصی دهید و با این کار یک روز کامل را با خودِ برتر، ارزشمندتر و کامل‌ترتان صرف کنید.‌