فقه کودک / طارمی، محمد حسین

فقه کودک / طارمی، محمد حسین
منابع : نشریه پگاه حوزه، شماره 302 
کلید واژه ها :

مقدمه

کودکان ضعیف ترین اقشار هر جامعه اند و عشق به کودک، در عقلانیت و عاطفه فردی و اجتماعی بشر ریشه دارد. با این حال، در دنیای معاصر، شرایطی فراهم آمده که در آن بسیاری کودکان در اقصی نقاط عالم، از آسایش، امنیت و آنچه حق طبیعی و انسانی برای رشد و بالندگی نامیده می شود، محروم اند و این ضعیف ترین قشر، به مظلوم ترین افراد نیز تبدیل شده اند.

در چنین شرایطی، کنوانسیون های بین المللی حقوق کودک که قدمت برخی آنها به بیش از نُه دهه می رسد، با درک این بحران های اجتماعی و برای حمایت از حقوق اولیه و اساسی کودکان که از موجودیت انسانی و اقتضائات سِنی آنان ناشی می شود، در سطوح عالی تصویب و اغلب پذیرفته شده اند. بندهایی از اعلامیه جهانی حقوق بشر، قرارداد ژنو سال 1924 درباره حقوق کودک، قرارداد رعایت حقوق کودکان 1959، ماده 23 و 24 پیمان بین المللی حقوق سیاسی و شهروندی، ماده 40 پیمان جهانی برای حقوق اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، و نیز پیمان حقوق کودک مصوب 1989 این کنوانسیون هایی هستند که بر حمایت ویژه حقوقی از کودکان، پیش و پس از تولد، و در دوران رشد تاکید دارد.

 وجه دوباره بشر به حقوق این قشر از جوامع بشری، در اثر بیداری وجدان جهانی، نسبت به حقوقی است که ادیان الهی پیش از این بدان توجه و تاکید داشته اند. پیمان های جهانی حقوق کودک نیز به نوعی متاثر از ادیان الهی است. دین مبین اسلام نیز به عنوان کامل ترین دین الهی، از نخست بر لزوم رعایت حقوق کودکان تاکید داشته و دارد. از این رو قرآن کریم نخست در آیاتی متعدد بر رعایت حقوق کودکان، به ویژه کودکان بی سرپرست و یتیم، توصیه و تاکید فرمود. فقه که دستاورد زحمات بی دریغ فقیهانی یا به تعبیر دیگر، حقوقدانان اسلامی است؛ به پیروی از قرآن و سنت معصومان(ع)، همواره بر اهمیت توجه به کودکان تاکید داشته و روابط حقوقی ایشان را در خانواده و جامعه ترسیم و تدوین کرده اند. این نوشته، با رویکرد فقهی به حقوق کودک، در صدد پژوهش در ابواب مختلف فقهی، در پی بازخوانی متمرکز حقوق کودک است.

گفتار اول: حقوق کودک در خانواده

زندگی در محیط خانواده نخستین گروهی است که کودک با ایشان در تعامل است. کودک در خانواده، از حقوقی برخوردار است که توجه بدان را شارع مقدس تأکید کرده است. برخی از این حقوق، حقوق مالی و برخی حقوق عاطفی و برخی حقوق تربیتی است. بدیهی است که محروم ساختن عمدی کودک از حقوقی که به موجب شرع و قانون به کودک داده شده، می تواند از عوامل تحقق کودک آزاری باشد.

الف. حقوق مالی کودک

1. نفقه 

نفقه، از حقوق مالی کودک بر خانواده است. از این رو، فقیهان ولی کودک را به پرداخت مخارج کودک موظف می دانند؛ اولیای کودک نخست پدر اوست و سپس پدر بزرگ او و سپس سایر اجداد او در صورت وجود و توانایی مالی. در غیر این صورت مادر و سپس پدر او و سپس مادر او و سپس پدران او در صورت وجود و توانایی مالی، مسئولیت تامین مخارج کودک را در خانواده دارند.[1] از دلایل این نظر فقیهان، می توان به روایت غیاث عن أبی عبد اللّه علیه السّلام اشاره کرد که می فرماید: «اتی أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه بیتیم قال: خذوا بنفقته أقرب الناس منه من العشیرة ممّن یأکل میراثه»[2] حضرت امیر(ع) در این روایت دستور دادند که مخارج زندگی کودک را خویشانی که از او ارث می برند، با رعایت ترتیب قرابت اخذ کنند.

 2. ارث

 ارث، حق مالی دیگری است که کودک در خانواده دارد. از این رو در صورت فوت، یکی از اعضای خانواده، بر اساس قانون ارث مبتنی بر شرع اسلام، از اعضای خانواده ارث خواهد برد.[3] تاکید بر این حق، در شرع مقدس اسلام، تا جایی است که حتی جنین، به شرط زنده متولد شدن، از متوفی ارث می برد.

3. سرپرستی از کودک

یکی از وظایف والدین و سرپرست قانونی کودکان، حضانت کودک است. صاحب جواهر در توضیح حضانت می گوید: «أما الحضانة بالفتح و الکسر فهی کما فی القواعد و المسالک ولایة و سلطنة علی تربیة الطفل و ما یتعلق بها من مصلحة حفظه و جعله فی سریره و کحله و تنظیفه و غسل خرقه و ثیابه و نحو ذلک»[4] چنان که در کتب قواعد و مسالک آمده است، حضانت به معنای ولایت و سلطنت بر تربیت کودک و آنچه با این سلطنت ارتباط دارد، از قبیل رعایت مصالح در حفظ کودک، رسیدگی به خورد و خواب او، و رعایت مسائل نظافتی و بهداشتی، او مانند حمام بردن او و تمیز نگهداشتن او و شستن لباس او و اموری از این قبیل.

شهید ثانی در شرح لمعه نیز حضانت را به همین مضمون تفسیر کرده است.[5] بنابراین کسی که حضانت کودک را بر عهده دارد، اعم از پدر و مادر و...، موظف است به وضعیت جسمی و روانی او رسیدگی متعارف و متناسب با شرایط کودک کند تفسیری که فقیهان از حضانت ارائه کرده اند، تفسیری است که شامل مصادیق مختلفی از حقوق کودک می گردد.

فقیهان به اتفاق، حضانت را حقی برای سرپرست کودک اعم از پدر و مادر می دانند. سپس این بحث را مطرح کرده اند که آیا حضانت بر کسی که حضانت طفل را دارد، واجب است یا خیر؟ به تعبیر دیگر، آیا حضانت افزون بر حق بودن، تکلیف نیز هست یاخیر؟

شهید ثانی در پاسخ می گوید: «نقل عن بعض الأصحاب وجوبها و هو حسن حیث یستلزم ترکها تضییع الولد إلی أن حضانته حینئذ تجب کفایة کغیره من المضطرین، و فی اختصاص الوجوب بذی الحق نظر. و لیس فی الأخبار ما یدل علی غیر ثبوت أصل الاستحقاق»؛ ایشان فتوا به وجوب حضانت را تحسین کرده، موجب جلوگیری از تضییع حقوق کودک می داند. البته در ادامه، این وجوب را از نوع وجوب کفایی دانسته که با عهده دار شدن یکی از کسانی که حق حضانت را دارند، وجوب آن از عهده دیگران ساقط می شود. صاحب جواهر نیز با نظر شهید ثانی و دیگر فقیهان موافقت کرده وجوب کفایی را پذیرفته است. ایشان در ادامه، بر خلاف شهید ثانی، اجبار پدر را در صورت عهده دار نشدن مادر در پذیرش حضانت، لازم دانسته است،[6]بنابراین رعایت وظایف حضانت واجب و ترک آن ترک واجب بوده و هر ترک واجبی، مستحق تعزیر است.

ب. حقوق عاطفی

1. حق ملاقات با والدین در صورت جدایی ایشان

یکی از حقوق عاطفی کودک، وجود شرایط لازم برای بهره مندی از عواطف والدین است. در صورت جدایی و متارکه والدین، حضانت کودک بر عهده یکی از والدین، طبق حکم دادگاه قرار خواهد گرفت. در این میان، هر چند والدین کودک به دلایلی از یک دیگر جدا شده اند؛ اما نباید کودک را از نعمت وجود پدر یا مادر در دوران کودکی که به عواطف ایشان نیاز مبرم دارد، محروم ساخت، از این رو، کودک حق دارد، به راحتی با کسی که تحت حضانت او نیست، اعم از پدر یا مادر، ملاقات داشته باشد.

دین مبین اسلام، با توجه ویژه به این نیاز کودک، به خصوص در دوران خردسالی، حق ملاقات را از طرفی، یکی از حقوق والدین و از طرف دیگر، یکی از حقوق کودک می داند.

صاحب جواهر در توضیح این حق می فرماید: "نعم ینبغی أن لا یمنع الولد من زیارتها و الاجتماع معها کما لا تمنع هی من زیارته و الاجتماع معه، لما فی ذلک من قطع الرحم و المضارة بها، فان کان ذکرا ترک یذهب إلی أمه، و إن کانت أنثی أتتها هی زائره مع فرض الضرر علیها بخروجها و إلا مضت هی إلیها، و المراد عدم منع المواصلة بینهما مع فرض عدم التضرر علی الطفل بها، و خصوصا فی حال مرضه أو مرضها أو موت کل منهما، کما هو واضح"؛ سزاوار نیست که کودک از ملاقات و همراهی مادر منع گردد. هم چنانکه مادر نباید از ملاقات و همراهی با فرزند محروم باشد، زیرا لازمه این ممنوعیت، قطع رحم و رفت و آمد خویشاوندی واجب است، و این امر بر طرفین ضرر عاطفی وارد خواهد ساخت. این ملاقات در مواقع خاصی چون بیماری فرزند یا یکی از والدین یا فوت ایشان، اهمیت خاصی خواهد یافت.

روایات باب وجوب و اهمیت صله رحم، در این بحث برجستگی خاصی خواهد داشت و این حق کودک را تایید و تاکید می کنند. از جمله روایت جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ از امام صادق(ع) است که بر وجوب صله رحم دلالت دارد: «قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جَلَّ ذِکرُهُ "وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیکمْ رَقِیباً" قَالَ فَقَالَ هِی أَرْحَامُ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ بِصِلَتِهَا وَ عَظَّمَهَا أَ لَا تَرَی أَنَّهُ جَعَلَهَا مِنْه»[7] در این روایت امام(ع)، از سوال از ارحام و خویشان، به دلیل امر او به صله رحم سخن به میان آورده است. مواخذه و سوال در جایی است که امری واجب باشد و چنان که در آیه وحدیث آمده است صله رحم از امور مربوط به خدا است و از اموری است که به موجب امر خدا واجب است. از این رو در روایت صَفْوَانَ عَنِ الْجَهْمِ بْنِ حُمَیدٍ از امام صادق(ع) تاکید شده است که هیچ چیزی موجب جواز قطع رحم نیست. در این روایت آمده است: "قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع تَکونُ لِی الْقَرَابَةُ عَلَی غَیرِ أَمْرِی أَ لَهُمْ عَلَی حَقٌّ قَالَ نَعَمْ حَقُّ الرَّحِمِ لَا یقْطَعُهُ شَی ءٌ وَ إِذَا کانُوا عَلَی أَمْرِک کانَ لَهُمْ حَقَّانِ حَقُّ الرَّحِمِ وَ حَقُّ الْإِسْلَام»[8] بنابراین ضمن اینکه تفاوت مذهب و دین موجب جواز قطع رحم نیست، بلکه متارکه و جدایی والدین کودک نیز نمی تواند، مجوزی برای ممنوع ساختن کودک از ملاقات و رفت و آمد با والدین باشد.

2. عدم تبعیض بین کودکان توسط والدین

رفع تبعیض و اجرای عدالت از اهداف دین مبین اسلام است. قرآن کریم در آیه 8 سوره مائده، عدالت ورزی را موجب نزدیکی به تقوا می داند. آیه 13 سوره حجرات نیز در این راستا بشریت را خطاب قرار داده و تقوا را معیار برتری معرفی کرده و بر هدف رفع تبعیض در مکتب اسلام تاکید کرده و می فرماید: «یا ایها الناس انّا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا، انّ اکرمکم عند الله اتقاکم»

رعایت عدالت و فقدان تبعیض از حقوقی است که خدا بر همه انسان ها قرار داده است که یکی کسانی که آشکارا در مسیر این هدف قرار دارد، کودکان هستند. سیره عملی اهل بیت(ع)، مصادیق بسیاری از توجه خاص پیشوایان دین به فقدان تبعیض میان کودکان در جامعه و خانواده را در بر دارد. جست وجو در احکام مالی اسلام، مانند نفقه، ارث، دیات و... نشان می دهد که از دید شارع مقدس، تفاوتی میان کودکان در احکام مالی نیست؛ چرا که میان فقیر غنی در میزان ارث تفاوتی نیست یا در میزان نفقه میان کودکان تفاوتی نیست؛ تفاوت در منزلت اجتماعی، تاثیری در میزان دیه ندارد و حتی میان کودک و بزرگسال نیز در دیه و ارث تفاوتی نیست. امیرمؤمنان(ع) در راستای اجرای عدالت و رفع تبعیض، همه کودکان یتیم کوفه را تحت حمایت مالی و عاطفی قرار می داد. یکی از نمونه های آن رسیدگی حضرت به خانواده یتیمی است که از بازماندگان یکی از شهدا بودند. حضرت شخصا بدان خانواده کمک مالی کرده، آن گاه که مادر ایتام مشغول نان پختن شد، شروع به نگهداری و بازی با کودکان یتیم کرده و خرما بر دهان آنها گذارده می فرمود: «یا بنی! اجعل علی بن ابی طالب فی حل؛ فرزندم! علی را حلال کنید» (اگر در حق شما کوتاهی کرده است).[9]

رهبر عالی قدر اسلام، حضرت محمد(ص) خود به کودکان سلام می کرد و به آنها احترام می کرد و از این که در مورد ایشان رعایت مساوات نشود، به سختی ناراحت می شد. روزی شخصی در حضور پیامبر، یکی از فرزندان خود را بوسید، و دیگری را نبوسید، حضرت ناراحت شده، فرمودند: «فهلا ساویت بینهما؛ چرا میان آنها به مساوات رفتار نکردی؟»[10]

 3. محبت و تامین نیازهای عاطفی کودک توسط سرپرست قانونی طفل

 امروزه تحقیقات متعدد روانشناسان نیز تایید کرده است که یکی از اساسی ترین نیاز کودک، نیازهای عاطفی است؛ چه بسیار مجرمینی که بر اساس آسیب های ناشی از کمبودهای عاطفه به سوی جرم سوق داده شده اند. دین مبین اسلام نیز پیش از همه، بر لزوم تامین نیاز های کودک تاکید داشته و دارد. در سیره عملی پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع)، مصادیق بسیاری وجود دارد که نشان از شدت توجه ایشان به حقوق عاطفی کودکان دارد. روایات بسیاری در منابع روایی وجود دارند که بر اهمیت تامین این نیازها پای فشرده اند. رسول گرامی اسلام(ص)، به مهربانی و محبت به کودکان دستور داده می فرمایند: «أَحِبُّوا الصِّبْیانَ وَ ارْحَمُوهُمْ».[11] در روایت دیگری امام صادق(ع) می فرماید:«إِنَّ اللَّهَ لَیرْحَمُ الْعَبْدَ لِشِدَّةِ حُبِّهِ لِوَلَدِهِ».[12]خداوند به واسطه محبت مهربانی بسیار انسان به فرزندش، به او مهربانی می کند. پیامبر اکرم(ص) بوسیدن کودک از سوی والدین را موجب جلب پاداش الهی دانسته و شاد کردن او را موجب شاد کردن والدین توسط خداوند در روز قیامت معرفی می فرماید: «مَنْ قَبَّلَ وَلَدَهُ کتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ حَسَنَةً وَ مَنْ فَرَّحَهُ فَرَّحَهُ اللَّهُ یوْمَ الْقِیامَةِ».[13]تامین نیازهای عاطفی کودک، چنان مورد توجه شارع مقدس است که تاکید می کند که والدین نباید نسبت به کودک بد قولی کنند، تا مبادا بر اثر این امر، کودک به لحاظ عاطفی سرخورده شود. در روایت آمده است: «عَنْ کلَیبٍ الصَّیدَاوِی قَالَ قَالَ لِی أَبُو الْحَسَنِ ع إِذَا وَعَدْتُمُ الصِّبْیانَ فَفُوا لَهُمْ فَإِنَّهُمْ یرَوْنَ أَنَّکمُ الَّذِینَ تَرْزُقُونَهُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیسَ یغْضَبُ لِشَی ءٍ کغَضَبِهِ لِلنِّسَاءِ وَ الصِّبْیانِ»[14] آنگاه که به کودک وعده ای دادید، بدان وفا کنید، چرا که آنها گمان می کنند که شما والدین، آنها را روزی می دهید. به یقین خدای عز و جل نسبت به هیچ چیز، به اندازه ای که به خاطر کودکان و زنان خشمگین می شود، خشمگین نمی گردد. در حقیقت براساس این روایت، عدم رعایت حقوق عاطفی کودکان از اموری است که موجب خشم خداوند شده و عذاب الهی را در پی دارد؛ به ویژه که اگر کودک بر اثر این امر آسیب روانی ببیند، کودک آزاری روانی محقق خواهد شد.

 4. رعایت حقوق هویتی کودک

حقوق هویتی کودک در خانواده، عبارت است از داشتن نام مناسب و انتساب رسمی کودک به پدر و مادر، از طریق نام خانوادگی و اوراق هویتی رسمی. اسلام، زندگی کودک از دوران پیش از تولد، توجه کرده، کودک را مستحق داشتن نام مناسب حتی پیش از تولد دانسته است. در روایتی در این مورد آمده است: فرزندان خود را پیش از تولد نامگذاری کنید و اگر نمی دانید که طفل، پسر است یا دختر، نامی برایش انتخاب کنید که هم برای پسر مناسب باشد، هم برای دختر، زیرا بچه ای که سقط شده است، هنگامی که به روز رستاخیز شما را ملاقات می کند، به پدر خود می گوید: «چرا مرا نامگذاری نکردی، حال آن که پیامبر خدا فرزند فاطمه را پیش از تولد، محسن نامگذاری کرد؟»[15]

بدیهی است که نامگذاری کودک حتی پیش از تولد نیز بر نحوه رابطه میان والدین و کودک تاثیر گذار است و از این جهت، حتی پیش از تولد نیز والدین به نامگذاری کودک توصیه شده اند؛ از سوی دیگر، تاثیر نام در روح و روان کودک چه در دوران کودکی وچه در بزرگسالی، امری است که امروزه توسط تحقیقات روانشناسی نیز تایید می کند. منایع روایی در موارد بسیاری یکی از وظایف والدین نسبت به کودک را انتخاب نام خوب بر کودک معرفی کرده اند. در روایتی از رسول خدا(ص) درپاسخ به سوال از وظایف والدین نسبت به کودک آمده است: «تُحَسِّنُ اسْمَهُ وَ أَدَبَهُ وَ ضَعْهُ مَوْضِعاً حَسَنا». در روایت دیگری آمده است: «نخستین کار نیکی که انسان درباره فرزند خود می کند، این است که نام نیکو بر او نهد. وظیفه شماست که نام نیکو بر فرزند خود بگذارید».[16]

یکی دیگر ازحقوق فرزندان بر والدین، اثبات نسب ایشان توسط والدین و پذیرش انتساب آنها به خود است. از این رو در روایتی پیامبر اکرم(ص) در نکوهش نفی نسب می فرمایند: «أَیمَا رَجُلٍ نَفَی نَسَبَ وَلَدِهِ وَ هُوَ ینْظُرُ إِلَیهِ احْتَجَبَ اللَّهُ عَنْهُ وَ فَضَحَهُ عَلَی رُءُوسِ الْخَلَائِقِ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْ آخِرِین»[17]هرکس انتساب فرزند خویش را به خود نفی کند، خداوند از او دور خواهد شد و او را درمیان اولین تا آخرین مخلوقات خود رسوا خواهد کرد. در روایت دیگری نیز آمده است که از کسی که به واسطه لعان، فرزند خود را نفی کرده دوری کنید که ملائکه خدا از چنین کسی نفرت دارند.[18] ازاین رو یکی از وظایف والدین پذیرش کودک خویش و گذاردن نام خانوادگی خود بر ایشان، به این سبب که کودک منتسب به ایشان شده و والدین خویش را بشناسد.

 نتیجه گیری

حقوق کودک از بدو تولد مورد توجه خاص شارع مقدس اسلام بوده و روابط حقوقی کودک به اقتضای نیازهای او، تنظیم و تدوین شده است. ازاین رو در جهت پیشرفت هر چه بیشتر حقوق کودک، توجه به نگاه جامع و دقیق فقه، امری ضروری است.

 

 پی نوشت ها:


[1] ر.ک: فاضل لنکرانی، محمد؛ النکاح) تفصیل الشریعة فی شرح تحریر الوسیله)، نشر دفتر معظم له، ص 616. نیز ر.ک: نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، همان، ج 31،ص 380. نیز، خوانساری، جامع المدارک، نشر اسماعیلیان، 1405 ه.ق.، ج 4، 487.

[2] کلینی،الکافی، ج 4، ص 13 و نیز، شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج 2، ص 89.

[3] ر.ک: امام خمینی (ره)، تحریر الوسیله، همان، کتاب الارث.

[4] نجفی، محمد حسن؛ جواهر الکلام، همان، ج 31، ص 283.

[5] شهید ثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، نشر الحدیث، ج5، ص: 459.

[6] نجفی، محمد حسن؛ جواهر الکلام، همان، ج 31، ص 284.

[7] شیخ کلینی، الکافی، همان، ج 2، باب صله الرحم، ص 150، ح

[8] شیخ کلینی، الکافی، همان، ج 2، باب صله الرحم، ص 157، ح 30.

[9] بهشتی، احمد؛ اسلام و حقوق کودک، همان، ص57، نیز مجلسی، محمد باقر؛ بحار الانوار، ج 9، ص 350.

[10] بهشتی، احمد؛ اسلام و حقوق کودک، همان، ص 63.

[11]  شیخ کلینی، الکافی، همان، ج6، باب بر الاولاد، ص49، ح 3.

[12] شیخ کلینی، الکافی، همان، ج6، باب بر الاولاد، ص50، ح 5.

[13] شیخ کلینی، الکافی، همان، ج6، باب بر الاولاد، ص49، ح1.

[14] شیخ کلینی، الکافی، همان، ج6، باب بر الاولاد، ص50، ح8.

[15] شیخ کلینی، الکافی، همان، ج6، ص 18.

[16] بهشتی،احمد؛ اسلام و حقوق کودک، همان ص 80، نیز شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ماده سما.

[17] نوری، حسین؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، نشر آل البیت (ع)، بیروت، 1407، چ اول، ج15، ص: 440.

[18] نوری، حسین؛ مستدرک الوسائل، همان، ص 447

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد