خواب و رؤیاهای صادقانه
پاسخ
علامه ی طباطبایی در تفسیر المیزان پیرامون رویا و چگونگی ارتباط روح با علل حوادث در عالم خواب می فرماید: شکی نیستکه رؤیا امری است ادراکی و در بخشی از آن قوه خیال مؤثر می باشد. قوه خیال از قوای فعالی است که دائما مشغول کار است ، بسیار میشود که عمل خود را از جهت اخباری که از ناحیه حس لامسه و یا سامعه و امثال آن وارد میشود ادامه میدهد ، و بسیار هم میشود که صورتهایی بسیط و یا مرکب ، از صورتها و یا معناهایی که در خزینه خود دارد، گرفته و آنها را تحلیل میکند ، مانند تفصیلی که در صورت انسان تام الخلقه هست، گرفته به یک یک اعضاء ، از قبیل سر و دست و پا و غیر آن تجزیه و تحلیل میکند ، و یا بسائط را گرفته ترکیب مینماید ، مثلا از اعضایی که جدا جدا در خزینه خود دارد انسانی میسازد |
حال بسیار میشود که آنچه ترکیب کرده با خارج مطابقت میکند ، و بسیار هم میشود که مطابقت نمیکند ، مانند این که انسانی بیسر ، و یا ده سر بسازد.
و بخاطر همین اسباب و عوامل خارجی که محیط به بدن آدمی است ، از قبیل حرارت و برودت و امثال آن ، و همچنین عوامل داخلی که بر آن عارض میشود از قبیل مرض و ناملایمات و انحرافات مزاج و پری معده و خستگی و غیر آن ، همه در قوه مخیله و در نتیجه در خوابها تاثیر میگذارد.
مثلا میبینیم کسی که (در بیداری و یا در خواب) حرارت و یا برودت شدید در او اثرکرده، در خواب آتشی شعلهور و یا برف و سرمایی شدید مشاهده میکند، و کسی که گرمای هوا در او اثر گذاشته و عرق او را جاری ساخته در خواب حمام گرم و یا خزینه و یا ریزش باران را میبیند، و نیز کسی که مزاجش منحرف و یا دچار پری معده شده خوابهای پریشانی میبیند که سر و ته نداشته، چیزی از آن نمیفهمد.
و همچنین اخلاق و سجایای انسانی تاثیر شدیدی در نوع تخیل آدمی دارد، مثلا کسی که در بیداری دچار عشق و محبت به شخصی شده و یا عملی را دوست میدارد بطوری که هیچگاه از یاد آن غافل نیست، در خواب هم همان شخص و همان چیز را میبیند.
و شخص ضعیف النفسی که در بیداری همواره دچار ترس و وحشت است ، و با یک صدای ناگهانی، هزار خیال کرده و امور هولناکی در نظرش مجسم میشود ، در خواب هم همین سنخ امور را میبیند ، همچنین خشم و عداوت و عجب و تکبر و طمع و نظائر اینها هر کدام آدمی را به تخیل صورتهای متسلسلی مناسب و ملائم خود وامیدارد ، و کمتر کسی است که یکی از این سجایای اخلاقی بر طبیعتش غالب نباشد.
و بهمین جهت است که اغلب رؤیاها و خوابها از تخیلات نفسانی است که یکی از آن اسباب، خارجی و یا داخلی طبیعی و یا داخلی اخلاقی، نفس را به تصور آنها واداشته است و در حقیقت نفس آدمی در این خوابها همان کیفیت تاثیر و نحوه عمل آن اسباب را در خودش حکایت میکند، و بس، و آن خوابها حقیقت دیگری غیر از این حکایت ندارند.
بعبارت دیگر این ادراکات گوناگونی که در خواب بر نفس آدمی عارض میشود و ما آنها را رؤیا مینامیم ریشهها و اسبابی دارند که باعث پیدایش آنها در نفس و ظهورشان در خیال میشود، و وجود این ادراکات حکایت از تجسم آن اصول و اسباب میکند.
اما باید توجه داشت که همه ی خوابها اینگونه نیستند بلکه خوابهایی در این میان هست که رؤیای صالح و صادق است و از حقائقی پرده برمیدارد که هیچ راهی برای انکار آن وجود ندارد، و در عین حال نه اسباب خارجی طبیعی دارد و نه ریشهاش اسباب مزاجی و یا اتفاقی[1] است ، و نه مستند به اسباب داخلی و اخلاقی است.
در اینگونه خوابها نمیتوان گفت که هیچگونه رابطهای بین آنها و بین حوادث خارجی و اموری که کشف و پیش بینی شده وجود نداردو بهره ای از حقیقت ندارند.
بله اشکال شده است که: معنا ندارد میان امری وجودی (رؤیا) و امری عدمی (حادثه نیامده) ارتباط برقرار شود ، و یا به عبارت دیگر معقول نیست میان رؤیا و امری که بوسیله یکی از عوامل مذکور در بالا (از حواس ظاهر و اخلاقیات و انحراف مزاج و...)، وارد بر نفس نشده ارتباط برقرار گردد مثلا شخصی بدون هیچ سابقهای در خواب ببیند که در فلان محل دفینهای از طلا و نقره نهفته است و فلان خصوصیات را هم دارد و شکل و قیافه ظرف آن هم چنین و چنان است، آنگاه از خواب برخاسته به آن نقطه برود و زمین را بکند ، و دفینه را با عین آن خصوصیات پیدا کند، چون همانطور که گفتیم معناندارد میان نفس آدمی و امری که به تمام معنی از حواس ظاهری و باطنی انسان غایب بوده ارتباط برقرار شود.
اما علماء در جواب گفته اند که: نفس شخص خوابیده ، نخست با سبب حادثه ارتباط پیدا میکند، آن سببی که فوق عالم طبیعت قرار دارد، و بعد از برقرار شدن ارتباط میان نفس و آن سبب، ارتباط دیگری برقرار میشود میان نفس و خود حادثه.
توضیح اینکه عوالم سه گونهاند:
1. عالم طبیعت که عبارتست از عالم دنیا که ما در آن زندگی میکنیم و موجودات در آن صورتهایی مادی هستند، که بر طبق نظام حرکت و سکون و تغیر و تبدل جریان مییابد.
2. عالم مثال که ما فوق این عالم قرار دارد، به این معنا که وجودش ما فوق وجود این عالم است (نه اینکه فوق مکانی باشد). در این عالم نیز صور موجودات هست اما بدون ماده، و نسبت به عالم ماده و حوادث آن ، سمت علیت و سببیت را داردیعنی آنچه از حوادث در این عالم واقع میشود از آن عالم نازل میگردد و باز هم به آن عالم بر می گردد.
3. عالم عقل که ما فوق عالم مثال است، یعنی وجودش ما فوق آنست (نه جایش)، در آن عالم نیز حقایق این عالم و کلیاتش وجود دارد، اما بدون ماده طبیعی و بدون صورت مثالی، که آن عالم نسبت به عالم مثال نیز سمت علیت و سببیت را دارد.
نفس آدمی بخاطر تجردش، هم سنخیتی با عالم مثال دارد و هم با عالم عقل، و وقتی انسان به خواب رفت و حواسش دست از کار کشید، طبعا از امور طبیعی و خارجی منقطع شده متوجه به عالم مثال و عقل که خود، هم سنخ آنها است میشود، و در نتیجه پارهای از حقایق آن عوالم را به مقدار استعداد و امکان مشاهده مینماید.
حال اگر نفس، کامل و متمکن از درک مجردات عقلی بود، آن مجردات را درک نموده اسباب کاینات را آنطور که هست یعنی بطور کلیت و نوریت در پیش رویش حاضر میسازد، و اگر آن مقدار کامل نبود که بطور کلیت و نوریت استحضار کند، به نحو حکایت خیالی و بصورتها و اشکالی جزئی و مادی که با آنها مانوس است حکایت میکند، آنطور که خود ما در بیداری، مفهوم کلی سرعت را با تصور جسمی سریع الحرکه حکایت میکنیم، و مفهوم کلی عظمت را به کوه، و مفهوم رفعت و علو را به آسمان و اجرام آسمانی، و شخص مکار را به روباه، و حسود را به گرگ، و شجاع را به شیر، و همچنین غیر اینها را بصورتهایی که با آن مانوسیم تشبیه و حکایت و مجسم میسازیم.
در اینگونه مشاهدات نفس متمکن از ادراک مجردات آنطور که هست، می باشد و بدون اینکه کمترین تصرفی در علل و اسباب حوادث این عالم بکند به مشاهده حوادث و علل اسبابش می پردازد. این قسم از رویا که در حکایت از حوادث، صریح است نوعا برای نفوسی اتفاق میافتد که سلیم و متخلق به صدق و صفا باشند.
گاهی هم نفس، آنچه را که در آن عوالم مشاهده میکند با مثالهایی که بدان مانوس است ممثل میسازد، مثلا ازدواج (آینده) را بصورت جامه در تن کردن حکایت میکند، و افتخار را بصورت تاج ، و علم را بصورت نور، و جهل را بصورت ظلمت، و بینامی و گوشهنشینی را بصورت مرگ مجسم میسازد، و بسیار هم اتفاق میافتد که به ضد آن منتقل شود، همچنانکه در بیداری هم با شنیدن اسم ثروت به فقر، و با تصور آتش به یخ، و از تصور حیات به تصور مرگ منتقل میشویم، و امثال اینها.
از جمله مثالهای این نوع خوابها ، خوابیست که نقل شده است: مردی در خواب دید در دستش مهری است که با آن دهان و عورت مردم را مهر میکند، از ابن سیرین پرسید، در جواب گفت: تو بزودی مؤذن میشوی و در ماه رمضان مردم با صدای تو امساک میکنند.
از آنچه گذشت این معنا روشن گردید که خوابهای راست در تقسیم اولی تقسیم میشود به، خوابهای صریحی که نفس نائم و صاحب رؤیا در آن هیچگونه تصرفی نکرده و قهرا و بدون هیچ زحمتی با تأویل خود منطبق میشود.
و خوابهای غیر صریحی که نفس صاحب خواب از جهت حکایت، در آن تصرف کرده حالا یا به تمثیل و یا به انتقال از معنای خواب به چیزی که مناسب آن و یا ضد آنست، این قسم رؤیا آن قسمی است که محتاج به تعبیر است تا متخصصی آن را به اصلش که در رؤیا مشاهده شده برگرداند[2] ، مثلا تاجی را که میگوید در خواب دیدهام افتخار، و مرگ را به حیات، و حیات را به فرج بعد از شدت، و ظلمت را به جهل، و حیرت را به بدبختی تعبیر کند.
آنگاه قسم دوم به یک تقسیم دیگری منقسم میشود به دو قسم یکی آن خوابهایی است که نفس صاحب خواب فقط یکبار در آن تصرف میکند و از آنچه دیده به چیز دیگری مناسب و یا ضد آن منتقل گشته و آنرا حکایت میکند، و یا فوقش از آنهم به چیز دیگری منتقل میشود به طوری که برگرداندن آن به اصل و ریشهاش دشوار نیست.
قسم دوم آن رؤیایی است که نفس صاحبش به یک انتقال و دو انتقال اکتفا ننموده، مثلا از آنچه دیده به ضدش منتقل شده، و از آن ضد به مثل آن ضد و از مثل آن ضد به ضد آن مثل، و همچنین بدون اینکه به حدی توقف کرده باشد انتقال بعد از انتقال و تصرف بعد از تصرف کرده، بطوری که دیگر مشکل است که تعبیرگو بتواند رؤیای مزبور را به اصلش برگرداند، اینگونه خوابها را اضغاث احلام مینامند، که تعبیر ندارد، برای اینکه یا دشوار است و یا ممکن نیست تعبیرش کرد.
پس بطور کلی خوابها دارای سه قسم کلی هستند، یکی خوابهای صریحی که احتیاجی به تعبیر ندارد، یکی اضغاث احلام که از جهت دشواری و یا تعذر، تعبیر ندارد و سوم خوابهایی که نفس در آن با حکایت و تمثیل تصرف کرده، این قسم از خوابها است که تعبیر میشود[3].
ماهیت خواب در متون اسلامی
قرآنیکجا میفرماید :و هو الذی یتوفیکم باللیل[4]و در جای دیگر میفرماید :الله یتوفی الانفس حین موتها و التی لم تمت فی منامها فیمسک التی قضی علیها الموت و یرسل الاخری.[5]
و ظاهر این دو آیه این است که نفوس در موقع خواب ، از بدنها گرفته میشوند و دیگر ارتباطی با حواس ظاهری بدن ندارند ، به نوعی به عالم ربوبی رجوع کرده و منتقل میشوند که بیشباهت به مرگ نیست.
پس می توان گفت که خواب برادر مرگ است[6]:
منظور از برادری خواب و مرگ این است که این دو شباهتها و سنخیتهای بسیاری با هم دارند نه این که عین هم هستند، زیرا دو برادر حتی اگر دوقلو باشند، تفاوتهای محسوسی با هم دارند.
شباهت خواب و مرگ را آیات قرآنی تبین فرمودهاند:
اول: «وَ هُوَ اَلَّذِی یَتَوَفَّاکُمْ بِاللَّیْلِ وَ یَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ ثُمَّ یَبْعَثُکُمْ فِیهِ لِیُقْضی أَجَلٌ مُسَمًّی»
او کسی است که تمام شما را در شب (به هنگام خواب) میگیرد و از آنچه در روز کردهاید، با خبر است. سپس در روز شما را (از خواب) برمیانگیزد، (و این وضع همچنان ادامه مییابد) تا سرآمد معینی فرا رسد[7].
دوم: «اَللَّهُ یَتَوَفَّی اَلْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ اَلَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها فَیُمْسِکُ اَلَّتِی قَضی عَلَیْهَا اَلْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ اَلْأُخْری إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی»
خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض میکند[8] و ارواحی را که نمردهاند نیز به هنگام خواب میگیرد، سپس ارواح کسانی که فرمان مرگشان را صادر کرده نگه میدارد و ارواح دیگری را(که باید زنده بمانند) باز میگرداند تا سرآمدی معین[9].
در این آیات تصریح شده است که خواب همانند مرگ در این نکته شریک است که تمام حقیقت انسان که همان روحش باشد، گرفته میشود و نزد خدا برمیگردد. پس ما در هر خوابی به نوعی مرگ دچار میشویم و خواب و مرگ در قطع رابطه روح با بدن مشترک هستند، چنانچه بعث هم به معنای بیدار شدن و زنده شدن در خواب و مرگ آمده است)[10].
بنابراین خواب برادر مرگ است و این بدان معناست که در هر دو ارواح از بدنها جدا میشوند و تصرفی در آن ندارند .
از اینجا روشن میشود که تمام حقیقت انسان روح اوست نه مجموعه روح و بدن او. زیرا در هنگام خواب و مرگ تنها روح انسان را میگیرند[11].
اما بین خواب و مرگ تفاوتی اساسی وجود دارد و آن این که خواب کم شدن علاقه روح به بدن است که در این صورت روح به کار تدبیر بدن و دخل و تصرف آن نمیپردازد. یعنی خواب تعطیل بخشی از دستگاه مغز و ضعیف شدن پیوند روح و جسم است و مرگ تعطیل کامل دستگاه مغزی آدمی و قطع مطلق پیوند روح و جسم است. پس خواب مرحله کوچکی از مرگ است[12].
به عبارت دیگر روح با بدن سه حالت دارد:
1- ارتباط تمام، حالت حیات و بیداری.
2-ارتباط ناقص، حالت خواب.
3- قطع ارتباط، حالت مرگ.
پس معنای برادری مرگ و خواب این است که خواب چهره ضعیفی از مرگ است و مرگ نمونه کاملی از خواب[13].
چنانچه ملاحظه فرمودید: قرآن، خواب را پدیدهای روحانی میداند که شناخت حقیقت آن بدون تفسیر درستی از روح امکان ندارد. به نظر قرآن خواب نوعی قطع رابطه روح با بدن و جدایی روح از بدن است. البته این جدایی کامل نیست، بلکه نوعی رابطه هنوز برقرار است. اما تدبیر روح در بدن کم میشود، حس و حرکت ارادی آدمی متوقف میشود، اما فعالیتهای گیاهی همچون ضربان قلب و گردش خون و فعالیت دستگاه تنفسی و... که برای ادامه حیات بدن ضروری هستند، به کار خود ادامه میدهند[14].
از روایاتی که مفسران در ذیل آیات فوق ذکر کردهاند نیز به خوبی روشن میشود که خواب در اسلام به عنوان حرکت روح به سوی عالم ارواح شمرده شده ، و بیداری بازگشت روح به بدن و نوعی حیات مجدد است.
در حدیثی از امیر مؤمنان علی (علیهالسلام) میخوانیم که به یارانش چنین تعلیم میداد :
«لا ینام المسلم و هو جنب ، لا ینام الا علی طهور ، فان لم یجد الماء فلیتمم بالصعید ، فان روح المؤمن ترفع الی الله تعالی فیقبلها ، و یبارک علیها ، فان کان اجلها قد حضر جعلها فی کنوز رحمته ، و ان لم یکن اجلها قد حضر بعث بها مع امنائه من ملائکته ، فیردونها فی جسده»
مسلمان نباید با حالت جنابت بخوابد ، و جز با طهارت وضو به بستر نرود ، هر گاه آب نیابد تیمم کند ، زیرا روح مؤمن به سوی خداوند متعال بالا میرود ، او را میپذیرد و به او برکت میدهد ، هر گاه پایان عمرش فرا رسیده باشد او را در گنجهای رحمتش قرار میدهد، و اگر فرا نرسیده باشد او را با امنائش از فرشتگان به جسدش باز میگرداند[15].
در حدیث دیگری از امام باقر (علیهالسلام) چنین میخوانیم:
«اذا قمت باللیل من منامک فقل الحمد لله الذی رد علی روحی لاحمده و اعبده»
هنگامی که در شب از خواب برمیخیزی بگو حمد خدائی را که روح مرا به من بازگرداند ، تا او را حمد و سپاس گویم و عبادت کنم [16].
در حدیثی از امام باقر علیه السلام میخوانیم :
"ما من احد ینام الا عرجت نفسه الی السماء، و بقیت روحه فی بدنه، و صار بینهما سبب کشعاع الشمس، فان اذن الله فی قبض الارواح اجابت الروح النفس ، و ان اذن الله فی رد الروح اجابت النفس الروح ، فهو قوله سبحانه الله یتوفی الانفس حین موتها...[17]"
هر کس میخوابد نفس او به آسمان صعود میکند و روح در بدنش میماند [18]، و در میان این دو ارتباطی همچون پرتو آفتاب است ، هر گاه خداوند فرمان قبض روح آدمی را صادر کند روح دعوت نفس را اجابت میکند ، و به سوی او پرواز مینماید ، و هنگامی که خداوند اجازه بازگشت روح را دهد نفس دعوت روح را اجابت میکند و به تن باز میگردد ، و این است معنی سخن خداوند سبحان که میفرماید: الله یتوفی الانفس حین موتها .
پس روح انسان به هنگام جدائی از تن و ارتباط با عالم ارواح حقایق بیشتری را مربوط به گذشته و آینده درک میکند ، و همین است که اساس رؤیاهای صادقه را تشکیل میدهد[19]
خلاصه بحث این که:
1- انسان مرکب از روح و جسم است: «إِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِینٍ فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی...»
من بشری را از گل میآفرینم، هنگامی که او را نظام بخشیدم و از روح خود در او دمیدم[20].
2-حقیقت انسان پیکر و بدن و جسم او نیست. بلکه چیز دیگری است که از آن به «روح» تعبیر شده است.
«وَ هُوَ اَلَّذِی یَتَوَفَّاکُمْ بِاللَّیْلِ» او کسی است که تمام شما را در شب میگیرد[21].
«قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ اَلْمَوْتِ اَلَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ» بگو فرشته مرگ که بر شما مأمور شده تمام حقیقت شما را میگیرند[22].
روشن است که جسم و بدن ما، پس از مرگ در زمین میماند و آنچه نزد حق تعالی باز میگردد، روح اوست. پس بدن تابع روح است و حالت ابزاری را دارد که در دستان روح است.
3- خواب و مرگ از این جهت که روح از بدن جدا میشود، به هم شباهت دارند.
4- اما خواب، جدایی موقت است و انسان در آن حالت زندگانی گیاهی دارد و هنوز حیات حیوانی او باقی است[23] اما روح او به لقاء حق میرود.
5- خواب مرگ موقتی و بیداری، بعث موقتی است و اگر کسی حقیقت خواب را درک کند، حقیقت مرگ را هم درک میکند
6- گرچه گروهی از دانشمندان و به ویژه اندیشمندان غربی برای خواب ارزش علمی قائل نیستند اما برخی از اندیشمندان و فلاسفه روحشناس برای برخی از خوابهای انسان از آن جهت که از حوادث مربوط به آینده و امور پنهانی خبر میدهد حقیقت قائلاند.
7- خواب یک امر ادراکی است و لذا قوه خیال انسان که از قوای دائما فعال انسان است گاهی در آن تأثیر میگذراد. فرآیند تأثیر فوق بدین شکل است که به هنگام خواب یا قوه مذکور حوادث خارجی را که انسان با آنها در تماس بوده، به او مینمایاند و یا این که قوه خیال از سجایا و خلقیات انسان متأثر میشود.
8- به جهات مذکور در بند قبل اغلب رؤیاها از تخیلات نفسانی است که یا منشأ طبیعی خارجی دارد و یا داخلی اخلاقی که وجود چنین زمینههائی نفس را به تخیل وا میدارد و در خواب همانها را در خودش حکایت میکند. کسانی که ارزش علمی خواب را انکار کردهاند نیز به همین علت میباشد. یعنی در خواب همین عوامل است که در قوه خیال انسان تأثیر میگذارد.
9- علیرغم وجود چنین زمینههایی برای خواب نمیتوان به کلی حقیقت خواب را رد کرد زیرا رؤیاهای صادق و کاشف از حقیقت هم داریم که قابل انکار نیست. خوابهایی که به هیچ سبب خارجی یا طبیعت داخلی انسان مربوط نیست.
10- خواب اساسا مربوط به عملکرد نفس مجرد است. تجرد نفس او را با عالم فرا مادی یعنی عالم مثال یا عالم عقل مرتبط میسازد .
11- هر چه نفس کاملتر باشد امکان ادراک مجردات عقلی برای او بیشتر فراهم میگردد به طوری که علل موجودات را همان گونه که هست درک میکند. در غیر این صورت فقط در حد تخیل، حقیقت موجودات را درک خواهد کرد. به همین دلیل خوابهای صادق فقط در نفوس سلیم و متخلق به صدق و صفا رخ میدهد.
12- نفس پس از ایجاد ارتباط با عالم غیب آنچه را که در این عالم مشاهده کرده است در قالب مثال بیان میکند. مثلا نور را به علم تفسیر میکند.
13- در حال مرگ چون روح به کلی از بدن جدا میشود و لذا حالت تجرد در آن قویتر است و روح آزادتر بوده و قدرت بیشتری دارد لذا کارهایش عجیبتر است. مثلا در یک لحظه ممکن است به همه عالم طبیعت و کیفیات آنها مطلع شود و تمام هدایایی که دوستان و بستگان او به صورت خیرات و مبرات میفرستند همه را قبول نموده و از آنها متمتع شود، و لذا در روایات اسلامی هم توصیه شده است که به مزار آنها رفته و فاتحه بخوانیم و اگر این امر به ویژه در عصر پنجشنبه صورت گیرد و یا در شب جمعه نمازی برای آنها خوانده شود به صورت طبقی از نور برای آنها فرستاده می شود. اما نفس انسان در حالت بیداری یا حتی حالت خواب تا این حد برد ندارد. در حالت بیداری انسان غالبا توجه واقعی خود را به بدن مصروف میدارد و لذا نمیتواند تمام کارهای نفس را با بدن انجام دهد. در حالت خواب هم گرچه توجه بدن ضعیف میشود و روح انسان حقیقت خود را به صورت مثالی درک میکند و در نتیجه بدون ملاحظه و توجه بدن مادی تمام کارها را در قالب مثال و صورت انجام میدهد ولی به هرحال مانور نفس در حدی نیست که به کلی از بدن منقطع شده است.
و لذا مردگان از آن جهت که از تجرد واقعی نفس بهرهمندند میتوانند به خواب زندگان بیایند مواردی مانند تلهپاتی که ارتباط روحی بین دو نفر از راه دور بدون عوامل و اسباب مادی در کتابها ذکر شده است نیز حکایت از آن دارد. تلهپاتی که بر خلاقیت روح دلالت دارد و گویا امواجی را از راه دور به سوی شخص دیگری از اقوام و دوستان متصاعد میکند. البته این امر مشروط به آن است که بین دو روح به وسیله احساسات ارتباط برقرار شود. نمونههای فراوانی از آن در کتب ذکر شده است[24].
اقسام خواب در متون اسلامی
خدای تعالی در کلام خود به هر سه قسم از رؤیای مذکور اشاره کرده و از قسم اول ، رؤیای ابراهیم[25] و رؤیای مادر موسی[26] و پارهای از رؤیاهای رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را آورده[27] ، و به قسم دوم هم در جمله اضغاث احلام اشاره کرد[28] ، که چنین رؤیاهایی هم هست، و از قسم سوم، رؤیای یوسف و رؤیاهای دو رفیق زندانی او و رؤیای پادشاه مصر را که هر سه در سوره یوسف آمده برشمرده است[29].
به تعبیر دیگر از دیدگاه متون دینی، خوابها دارای سه قسم می باشند:
1- بخشی از خوابها انعکاس همان افکار عادی یا اسرار نهانی انسان است که در رؤیا گاهی به صورت خودش و گاهی به عللی تغییر شکل داده با صورت دیگری خودنمایی میکند. این قسم خوابها در روانکاوی و به نظر روانشناسان ارزش علمی بسیار دارد و به وسیله آنها میتوان به ضمیر مخفی اشخاص پی برد و ریشه ناخوشی روانی آنها را تشخیص داد.
2-بخش دیگر خوابها عبارت از افکار سرگردان و آشفتهای است که گاهی در بیداری و به خصوص در اوقات ناخوشی گریبانگیر اشخاص میشود و دارای ارزش علمی و روانی نیست و در برخی از روایات به »اضغاث احلام« یا افکار شیطانی تعبیر شده است.
3- بخش دیگر خوابهایی است که جنبهالهامی دارد و گاهی به وسیله آنها حقایق از هر جهت مجهولی واضح و آشکار میگردد.
پیامبر عظیمالشأن اسلام میفرماید:«الرؤیا ثلاثة: بشری من اللَّه و تحزین من الشیطان والّذی یحدث به الانسان نفسه فیراه فی منامه»
خواب و رؤیا سه گونه است: الف- بشارتی از ساحت مقدس احدیت، ب- وسیله غم و اندوه از سوی شیطان، ج- و گاهی مسائلی است که انسان در فکر خویش میپروراند و سپس در عالم رؤیا آن را مشاهده میکند.[30]
حال برای این که رؤیاهای خوب ببینید به نکات ذیل توجه کنید:
الف) در هنگام بیداری در پیرامون موضوعات ارزشمند به جولان فکر و اندیشه بپردازید و از در نظر گرفتن موضوعات ناخوشایند حتیالامکان پرهیز کنید.
ب) حداقل یکی دو ساعت قبل از خواب مراقبت شدیدتری نسبت به حالات خود داشته باشید و به ویژه زبان را از سخنان ناشایست بازدارید.
ج) از همه مهمتر اعمال و افکارخود را در طول روز کنترل کنید زیرا تخیلات و مشغولیتهای ذهن آدمی در طول روز تأثیر مستقیم و فراوان بر روح هنگام خواب دارد، به طوری که حتی بسیاری از خوابها که انسانها میبینند ناشی از ذهنیتها و فعالیتهای طول روز آنها است و به همین جهت هر اندازه انسان در بیداری خدای گونهتر باشد و از چنگ شیطان و دامهای فکری خیالی وعملی او بگریزد در خواب نیز از دستبرد او دورتر است.
قرائت آیه 11 سوره مجادله در این زمینه توصیه شده است.
بعبارت دیگرهمانطوریکه روشن گردید دیدن خوابهای واقعی و راست از ثمرات قرب الهی است وانجام عبادتهای ماثوره[31] و توسل به اولیای دین و همچنین ترک گناه[32]، از بهترین راههای وصول به مقام قرب ربوبی می باشند.
د) دقایق قبل از خواب را به ذکر خدا و افکار شایسته سپری کنید.
ه) دعا و نیایش را فراموش نکنید[33] و از ساحت احدیت بخواهید که رؤیاهای شیرین و خوشایندی را نصیبتان کند.
و) با وضو و رو به قبله بخوابید .
و) توجه داشته باشید که اصولاً حالات انسان متفاوت است و دارای فرمول و ضابطه خاصی نیست. گاهی انسان حالات فوقالعادهای پیدا میکند و گاهی عادی میشود و نباید از این بابت به خود نگرانی راه دهید اگر چه تلاش و جدیت در ایجاد حالات خوش روحی و روانی مؤثر خواهد بود
[1] مانند کسی که در حال فکر در امری بخواب میرود و در خواب رؤیایی مناسب آن میبیند.
[2] علم تعبیرخواب چنانکه در روایتی از حضرت رضا (ع) نقل شده است یک جزء از هفتاد جزء نبوت است. بنابراین علمی نیست که با درس خواندن نصیب انسان شود، بلکه نیاز به تصفیه باطن با عبادت و تهذیب اخلاق دارد. لذا کسانِ کمی بودهاند که از این علم بهره کافی داشته باشند، و از طرف دیگر هر خوابی هم قابل اطمینان نیست و تعبیر ندارد، زیرا رؤیای صادقه شرایط خاصی دارد و باید از زندگی روزمره متأثر نباشد و در زمان خاصی تحقق یابد.
[3] ترجمه ی تفسیر المیزان ج11 ص365-372، با اندکی تصرف و تلخیص.
[4] انعام/60
[5] زمر/42
[6]در کتاب بحارالانوار، ج 76، ص 189 از امام صادق (ع) نقل میکند که "النوم اخ الموت"
[7]انعام، آیه 60
[8] توفی یعنی تمامی چیزی را گرفتن (المیزان، ج 7، ص 184 )
[9]زمر، آیه 42
[10]المیزان، ج 7، ص 184 و 185
[11]به تفسیر المیزان، ج 17، ص 402 و 403 مراجعه فرمایید.
[12]تفسیر نمونه، ج 5، ص 212
[13]تفسیر نمونه، ج 19، ص 477
[14]تفسیر نمونه، ج 19، ص 481 و 482
[15] خصال صدوق2/612-تفسیر نور الثقلین ج 4 ص 488-وسایل الشیعه ج1 ص379
[16] الکافی ج2 ص 538 - تقسیر نور الثقلین ج4 ص 488
[17] مجمع البیان و تفسیر صافی ذیل آیه ی 42 سوره ی زمر- بحارالانوار 58/27 باب 42
[18] روح در این روایت به معنی روح حیوانی و کار کردن دستگاههای اصلی بدن و نفس به معنی روح انسانی است.
[19]تفسیر نمونه ج : 19 ص : 484
[20]ص،: آیه 71 و 72
[21]انعام، آیه 60
[22]سجده، آیه 11
[23] توضیح اینکه نفس سه نوع است:
1- نباتی گیاهی که ملاک رشد و نموّ انسان است. این خصوصیت در انسان و حیوانات و گیاهان مشترک است.
2- حیوانی که مناط شعور و اراده و حرکت ارادی انسانی است. این خصوصیت در انسان و حیوانات مشترک است.
3- انسانی که ملاک انسانیت انسان است. این همان است که در متون دینی به روح یا نفس نامگذاری شده است. در هنگام خواب و مرگ روح انسانی که تمام حقیقت انسان و ملاک انسانیت اوست، به طور کامل گرفته میشود و رابطهاش با بدن قطع میشود. با این تفاوت که نفس نباتی و بخش ضعیفی از مراحل حیوانی انسان خواب به فعالیت مشغول هستند یعنی، غذایی که خورده، هضم میشود، در خواب رشد دارد و حرکتهای غیرارادی و. و چنانچه عرض شد، نفس نباتی و حیوانی جزء حقیقت انسان نیست. بلکه جزء اعراض انسانیت است. دلیل فعالیت مذکور هم این است که تعلق روح به طور کامل با بدن قطع نشده است اما با مرگ این رابطه به طور کامل قطع میشود، بنابراین نفس نباتی و حیوانی نیز به طور کامل از کار میافتند ودستگاه مغزی و عروقی آدمی تعطیل میشوند.
برای مطالعه بیشتر ر. ک: 1- تفسیر المیزان، ذیل سوره انعام، آیه 60 و زمر، آیه 2 42- تفسیر نمونه، ذیل سوره انعام، آیه 60 و زمر، آیه 3 42- زندگی جاوید یا حیات اخروی، شهید مطهری 4- آموزش عقاید، استاد مصباح یزدی، ص 347 -360
[24]به ویژه کتاب معادشناسی علامه تهرانی. منابعی برای مطالعه بیشتر: 1. تفسیر المیزان ج 11 ذیل تفسیر سوره یوسف آیه 93 به بعد. 2. معادشناسی علامه تهرانی بیشتر ج 1 و 2. 3. اسرار مرگ فلاماریون. 4. معاد دکتر محسن شفائی 5. گفتار فلسفی معاد- بخش اول ص 75 به بعد.
[25] ای پسرک من ، در خواب میبینم که دارم تو را ذبح میکنم ، ببین تا نظرت در این باره چیست ؟ گفت : ای پدرم بجای آر آنچه که مامور شدهای ... و ما ندایش کردیم که ای ابراهیم رؤیای خود را تصدیق کردی (صافات/105).
[26] قرآن خواب -چون در روایات آمده که این وحی بصورت رؤیا بوده - مادر موسی را اینگونه حکایت کرده است: و چون وحی کردیم به مادر تو آنچه وحی شدنی است که او را در صندوق بگذار و بدریا بینداز(طه/38و39).
[27] زمانی که خداوند ایشان را در عالم رؤیا به تو اندک نشان داد ، که اگر ایشان را بسیار جلوه میداد هر آینه سست میشدید و در اینکه به جنگشان اقدام بکنید یا نه نزاع میکردید(انفال / 43) و باز فرموده : هر آینه خداوند صدق و حقیقت خواب رسولش را آشکار و محقق ساخت که : بزودی ان شاء الله به مسجد الحرام وارد میشوید ، در حالی که ایمن باشید و سرهایتان تراشیده باشد و تقصیر کرده باشید ، و ترسی بر شما نباشد(فتح/27).
و نیز میفرماید : ما خوابی که به تو نشان دادیم قرارش ندادیم مگر فتنه و امتحان مردم(اسراء/60).
از دلیل نقلی هم تعداد زیادی روایت از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و امامان اهل بیت (علیهمالسلام) رسیده که همه ، این معنا را تایید میکنند.
[28] یوسف/44
[29] قرآن در باره ی رؤیای یوسف (علیهالسلام) میفرماید : زمانی که یوسف به پدرش گفت : ای پدرم ! در خواب دیدم یازده ستاره و شمس و قمر را که دارند برایم سجده میکنند( یوسف/4).
و همچنین از رؤیای دو رفیق زندانی یوسف (علیهالسلام) اینگونه حکایت میکند که : یکی از آن دو گفت : در خواب میبینم که شراب میگیرم ، و دیگری گفت : من در خواب میبینم که بالای سرم نان حمل میکنم و مرغان از آن میخورند ، ما را به تعبیر آن خبر ده ، که ما تو را از نیکوکاران مییابیم (یوسف/36).
و پیرامون رؤیای پادشاه مصر میفرماید : پادشاه گفت : من در خواب میبینم هفت گاو فربه را که هفت گاو لاغر آنها را میخورند ، و هفت سنبله سبز و سنبلههای خشک دیگر ، هان ای کرسینشینان ، نظر دهید مرا در رؤیایم( یوسف/43).
ترجمه ی تفسیر المیزان ج11 ص365-372، با اندکی تصرف و تلخیص.
[30]بحارالانوار، ج 61، ص 191
[31] حتی در باره ی تاثیر نماز بر بهداشت خواب گفته شده است:
هر انسان طبیعی در حدود یک سوم عمر خود را در خواب به سر می برد و تاثیر خواب بر روان و جسم انسان از دانسته های مسلم علم پزشکی است. بطوریکه امروزه تغییرات خواب انسان از پیش آگهی های مهم و قابل توجه در زمینه ابتلا به بیماریها به حساب می آید.
به عنوان مثال در اشخاص مبتلا به افسردگی میزان خواب به نحو چشمگیری افزایش و یا به ندرت کاهش پیدا می کند. تغییرات خواب انسان در بیماریهای جسمی نیز بسیار چشمگیر است بخصوص اگر تاثیر ناراحتیهای روان انسان بر جسم او را در نظر داشته باشیم و به یادآوریم که بیش از 60 درصد مراجعه کنندگان به بیمارستانهای عمومی در واقع از یک مشکل روانی رنج می برند. به این ترتیب ایجاد بهداشت خواب در واقع یک رکن مهم بهداشت روانی و جسمی به حساب می آید و هر عاملی که در تنظیم بهداشت خواب موثر باشد پیشگیری کننده و حتی درمانگر بسیاری از بیماریهای جسمی و روانی است.
امروزه نخستین اصلی که در ایجاد بهداشت خواب توسط جدیدترین منابع علمی توصیه می شود ، بیدار شدن هر صبح سر یک موقع مشخص از خواب است( ترجمه فارسی روانپزشکی کاپلان- سادوک. دکتر نصرت الله پور افکاری- جلد سوم ص 111).
یک نگاه کلی به جداول اوقات شرعی نشان می دهد که وقت نماز صبح در تمام طول سال با در نظر گرفتن تغییرات ناشی از حرکات وضعی و انتقالی زمین زمان ثابتی است و اقامه کننده نماز صبح با برخاستن پس از اذان در واقع اساسی ترین گام را در جهت رعایت بهداشت خواب و در نتیجه آن سلامت بدنی و تعادل روانی برداشته است( دکتر مجید ملک محمدی، 40 نکته پزشکی پیرامون نماز).
[32] هر گناهی همچون نقطه سیاهی بر صفحه دل می نشیند و صفا و نورانیت آن را از بین می برد، و لذا با انجام گناه بلافاصله باید استغفار نمود و اگر حق الناسی در بین باشد در اولین فرصت حلالیت طلبید و حق را به صاحبش برگرداند.
[33] مثلا دعاهایی که هنگام خواب مستحب است خوانده شود همچون خواندن سه مرتبه سوره اخلاص یا خواندن آیةالکرسی یا خواندن تسبیحات حضرت زهرا.